سلام مكرّر[1]
ایّام اربعین تو یا صبح محشر است؟ | |
یا روزِ جانگدازِ وفاتِ پیمبر است؟ | |
بیش از هزار سال گذشته است و اربعین | |
از اربعین اوّل تو، غمفزاتر است | |
دوران هر حماسه، دو روز است و دور تو | |
از ابتدای خلقت تا صبح محشر است | |
هر جا عزای توست، همان جا حریم توست | |
هر پیر دلشكسته در آن بزم، جابر است | |
احرام ما لباس سیه، كعبه كربلا | |
اشك مصیبت تو، فرات است و كوثر است | |
جابر! بپوش جامهی احرام و غسل كن | |
كاین سرزمین، مزار بدنهای بیسر است | |
این جا نه كعبه، كعبه در این جا كند طواف | |
این جا نه خانه، خون خداوند اكبر است | |
جابر! در این زمین مقدّس، وقوف كن | |
كاین جا نكوتر از عرفات است و مشعر است | |
بالای سر میا كه سری نیست در بدن | |
پایین پا بیا كه تن پاك اكبر است | |
بر حنجر بریدهی او، نام زینب است | |
در سینهی دریدهی او، قبر اصغر است | |
جابر! به دور قبر بگرد و نظاره كن | |
دور از تمامی شهدا، قبر دیگر است | |
بوی حبیب میوزد از خاك آن مزار | |
آری؛ حبیب، نور دو چشم مظاهر است | |
جابر! بیا به جانب گودال قتلگاه | |
كآن جا به گوش، نالهی زهرای اطهر است | |
جابر! ز قتلگاه بیا سوی علقمه | |
كآن جا حسین را سر و سردارِ لشگر است | |
از جان، مزار حضرت عبّاس را ببوس | |
چون با سرشك فاطمه، خاكش مُخمّر است | |
عبّاس كیست؟ آن كه به رزم و به حلم و صبر | |
گاهی حسین، گاه حسن، گاه حیدر است | |
عبّاس كیست؟ سرو روان دو فاطمه | |
عبّاس كیست؟ چشم و چراغ دو مادر است | |
«میثم»! سلام باد به جابر! كه بر لبش | |
در روضهی حسین، سلام مكرّر است |
میثم، غلامرضا سازگار"
پی نوشت:
[1] نخل میثم، ج 3، ص 2 ـ 321 (با حذف دو بیت).
بخش ادبیات تبیان
انتخاب شعر :جواد هاشمی