تبیان، دستیار زندگی
حسین، اى تسلیم محض! صراط مستقیم، از رد خون تو آغاز شد و پس از بیابان هاى سرگردانى زینب، میان هلهله شامیان و سنگسار حقیقت، به قلب ما رسید؛ زیرا تو از دل برخاسته بودى؛ از دل حقیقت، و لاجرم بر دل نشستى. اى کسى که ذرات عالم، زیارت نامه خوان تواَند، یا ابا عب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رسالت روشنگرى

اربعین

اربعین، موعد بازگشت قافله خوبان عالم، به آغوش مهربان مدینه است؛ همان قافله کوچکى که هفتاد و دو ستاره اش را میان دستان خالى کربلا کاشت تا نور آزادگى و شرافت، در تاریک خانه تزویر یزیدیان گم نشود.

حالا که کاروان اربعین، نه حسین فاطمه را در خود دارد و نه عباس على را، رسالت روشنگرى بر زانوان خسته زینب علیهاالسلام قد مى کشد و جان سرخ شهیدان عاشورایى، بر لبان سبز زین العابدین علیه السلام شکوفه مى زند.

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «امام حسین علیه السلام گفت: من کشته اشکم، اندوهگین و دلتنگ کشته شدم، بر خدا شایسته است که هر دلتنگى که به زیارتم مى آید، دلتنگى اش را برطرف کند و او را شاد به خانواده اش برگرداند».

حسین، اى تسلیم محض! صراط مستقیم، از رد خون تو آغاز شد و پس از بیابان هاى سرگردانى زینب، میان هلهله شامیان و سنگسار حقیقت، به قلب ما رسید؛ زیرا تو از دل برخاسته بودى؛ از دل حقیقت، و لاجرم بر دل نشستى. اى کسى که ذرات عالم، زیارت نامه خوان تواَند، یا ابا عبدالله!

همیشه پیروز

حسین جان! در قانون تو، فتح و ظفر به گونه اى دیگر معنا مى شود.

آنجا که فرهنگ هاى لغات ستم، واژه اى جز شمشیر را نمى دانند، نام تو فتح المبین نصر و پیروزى است.

سینه مى زنیم و گرد از غبار دل مى ریزد. اشک مى ریزیم و رودخانه مى شویم، تا قطره قطره به دریاى تو بریزیم.

اى ناى بریده! سلام بر تو و بر راه سُرخت!

آری! ما، میراث دار همان کاروانى هستیم که بال هاى یا کریم هایشان را در نینوا شکسته اند.

حسین، اى تسلیم محض! صراط مستقیم، از رد خون تو آغاز شد و پس از بیابان هاى سرگردانى زینب، میان هلهله شامیان و سنگسار حقیقت، به قلب ما رسید؛ زیرا تو از دل برخاسته بودى؛ از دل حقیقت، و لاجرم بر دل نشستى.

اى کسى که ذرات عالم، زیارت نامه خوان تواَند، یا ابا عبدالله!

اربعین، فرصتى براى شناختن زینب علیهاالسلام و تعمّق در قیام حسین علیه السلام است.

شاید اگر اشک نبود

شاید ریختن و آویختن کمترین کارى است که اشک براى جبران آبروى از دست رفته آب مى کند؛ مى ریزد و مى ریزد و مى ریزد... تا فرات، بیش از این شرمنده نباشد!

شاید اگر اشک نبود، تمام فرات ها از خجالت خشک شده بودند!

شاید اگر اشک نبود، سیلاب غم و غصه، در کربلا مرداب شده بود!

شاید اگر اشک نبود، عشق و عطش، همان جا دفن شده بود!

... و چهل روز گذشت و چهل سال و صدها سال. و اشک هنوز در سوگ و ماتم آن یکه تاز عرصه عشق و ایمان، سید و سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام همچنان مى ریزد و مى ریزد و مى ریزد...

و شاید اگر اشک نبود، شور حماسه عاشورا را هیچ شور دیگرى ایجاد نمى کرد...

شاید اگر اشک نبود، با بغض هاى اسیران در آن روز، جهنمى بر پا شده بود!

شاید اگر اشک نبود، کینه آتش مى گرفت و محشر همان جا بر پا مى شد و قیامت مى شد و تمام مى شد!

شاید اگر اشک نبود، غم در گلوى زینب مى ماند و کسى را خبردار نمى کرد!

و شاید اگر اشک نبود، آن وقت «یا حسین» را با هق هق ضعیف و در دل سر مى دادیم!

آن وقت «یااباالفضل» را دیگر به واسطه چه چیز مى خواندیم؛ وقتى که شورى اشک، شورى را به دامانمان نمى ریخت؟

... و چهل روز گذشت و چهل سال و صدها سال.

و اشک هنوز در سوگ و ماتم آن یکه تاز عرصه عشق و ایمان، سید و سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام همچنان مى ریزد و مى ریزد و مى ریزد... .

و شاید اگر اشک نبود، شور حماسه عاشورا را هیچ شور دیگرى ایجاد نمى کرد...

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


نویسندگان:

فاطره ذبیح زاده

رزیتا نعمتى

شیما اصغرى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.