تبیان، دستیار زندگی
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، گربه ای بود. گربه ای چاق و پشمالو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کی پنیر مرا دزدید؟
کی پنیر مرا دزدید؟

یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، گربه ای بود. گربه ای چاق و پشمالو.

اخمو و خیلی غرغرو.

گربه ی قصّه، تکّه ای پنیر داشت. خوابید و آن را در کنارش گذاشت.

خوابید و خواب مرغ و ماهی را دید. خواب شب و ماه سیاهی را دید.

وقتی که گربه پا شد. چشم های گربه وا شد. پنیر کنارش نبود. گربه دوید زود زود.

اتل مثل کلوچه. گربه دوید به کوچه. کجا رفت؟ به خانه ی موش کوچولو. داد زد و گفت: «میو، میو. خاله موشی بیا جلو. پنیر من را بردی. یک جا نشستی خوردی.»

موش، بی خیال و راحت، تو لانه بود مشغول استراحت. صدای گربه را شنید. فوری به سوی او دوید. موش کوچولو با غصّه گفت: «قسم به خورشید و ستاره و ماه، تو می کنی اشتباه.»

گربه به خاطر پنیر، موش کوچولو را کرد اسیر. رفت و به هر کس که رسید، هر کسی را تو کوچه دید، گفت که موشی دزد پنیر گربه است، برای این حالا اسیر گربه است.

موش کوچولو روانه ی کوچه شد. مسخره ی عنکبوت و مگس ها و مورچه شد. همه به موشی جان اشاره کردند. با اخم خود او را بیچاره کردند. تمام شهر قصّه با خبر شد. چشم های موشی جان قصّه  تر شد.

شکر خدا، قصّه فقط یه خواب بود. خواب بدی که توی یک کتاب بود. گربه ی ما، گربه ای مهربان بود. دلش به رنگ آب و آسمان بود.

اتل متل کلوچه. فوری دوید به کوچه. تتق تتق به در زد. به خاله موشه سر زد. احوال او را پرسید. به روی موشه خندید.

گفت: «خاله جان پنیر من گم شده. پنیر من خوراک مردم شده.»

خاله موشی جان با غصّه گفت: «باید کمک کنم که پیدا شود. اخم های درهم شما وا شود. پنیر خوراک امشب تو باشد. خنده دوباره بر لب تو باشد.»

خاله موشی جان با گربه خان دویدند. به هر جا سر کشیدند. تکّه پنیر را دیدند. اخم های گربه وا شد. تکّه پنیر، خوراک آن دو تا شد.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:با هم دوست باشیم

مطالب مرتبط:

عینک خانم موش کوره

دو درخت همسایه

کلید خرگوشک

مداد سیاه و رنگین کمان

دم آقا خرسه چی شده؟

خونه تکونی نی نی و داداشی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.