تبیان، دستیار زندگی
«حفظ لسان» و «کنترل زبان» در مباحث اخلاقی و روایات، جایگاه مهمی دارد و به موضوعاتی چون: دروغ، غیبت، افتراء، لغو و بهتان و در بخشی هم به «رازداری» مربوط می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رازداری ،کلید ارتباط موفق


 «کنترل زبان» در زندگی جایگاه مهمی دارد و به موضوعاتی چون: دروغ، غیبت، افتراء، لغو و بهتان و در بخشی هم به «رازداری» مربوط می شود. این موضوع در زندگی روزمره نیز بسیار مهم بوده و توانایی رازداری یک مهارت محسوب می شود

رازداری

توجه به اخلاق از اولین لحظات آغاز زندگی بشر تجلی نموده و اخلاق چون درّی ملاك تمایز انسان از سایر موجودات بوده است و تجلی گاه مقام آدمیت. اخلاق به عنوان یكی از نیازهای ضروری بشر همواره در درون او باقی است و با گذشت زمان و تغییر مكان از میان نمی رود. مانند: كمال طلبی، زیبایی دوستی، خدا جویی و ...تا آنجایی كه پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «همانا من برای اتمام و آموزش كامل اخلاق مبعوث شدم.»(1)برای جلوگیری و حل و رفع مشکلات اخلاقی و اجتماعی و سازگاری و برخورد موثر و منطقی با موقعیت‌های گوناگون زندگی و تامین سلامت روانی و اجتماعی افراد جامعه بایستی به موضوعات آداب معاشرت و اخلاقیات جامعه توجه كافی داشت و با فرهنگ سازی و اطلاع رسانی افراد جامعه، از بروز ضد اخلاقیات جلوگیری نموده و در نتیجه جامعه ای خالی از هر گونه مفاسد اخلاقی و ... را به ارمغان آورد. در این بخش با توجه به موضوع راز داری بیانگر این مطلب می باشیم كه حفظ اسرار از مواردی است كه سلامت روانی و اجتماعی جامعه در گرو حفظ آن می باشد.

در زندگی فردی و اجتماعی انسان اموری وجود دارد که فاش شدن آنها و در نتیجه، آگاه شدن دیگران از آنها نه تنها منافع فرد را به خطر می‌اندازد و مخاطراتی برایش به همراه می‌آورد، بلکه ممکن است اشخاص مرتبط با وی را نیز متأثر كند. گاهی نیز فاش شدن این امور که از آنها به عنوان راز نام برده می‌شود، خود شخص را درگیر نمی‌كند و صرفاً روی دیگران تأثیر می‌گذارد. حفظ شدن ماهیت راز- یعنی پوشیده ماندن آن ـ نیازمند صفتی است که در انسان‌ها با نام رازداری شناخته می‌شود.

روان‌شناسان رازداری را مخفی کردن عمدی اطلاعات از دیگران تعریف کرده‌اند که دارای سه ویژگی اجتماعی بودن، آگاهانه بودن و فعالانه بودن است. از این تعریف چنین بر می‌آید که راز موضوعی است که حداقل یک‌نفر آگاهانه آن را از حداقل یک‌نفر دیگر پنهان ‌کند. بنابراین، رازداری پدیده‌ای اجتماعی است که به واسطه آن اطلاعات خاصی از عده‌ای از افراد پنهان می‌شود و تنها گروه خاصی از افراد می‌توانند از آن آگاه شوند. از طرفی، فرد رازدار آگاهانه در مورد فاش نکردن رازی که می‌داند تصمیم می‌گیرد. در نهایت، شخصی که از رازی آگاهی دارد برای پوشیده نگه داشتن آن تلاش‌هایی می‌كند که معمولاً در متن محیط‌های اجتماعی رخ می‌دهد. برخی از این تلاش‌ها که در حوزه عوامل بیرونی یا درونی فرد رخ می‌دهند، عبارتند از: پنهان کردن سرنخ‌ها، عوض کردن موضوع صحبت، اجتناب از رویارویی با افرادی که ممکن است موجب فاش شدن راز شوند، واپسرانی افکار واحساسات مربوط به راز، و غلبه بر میل به افشای راز.

روان‌شناسان رازها را به دو دسته تقسیم کرده‌اند: شخصی و مشترک. راز شخصی مطلبی است که فرد آن را از هر شخص دیگری پنهان می‌کند، اما راز مشترک مطلبی است که چند نفر از آن مطلعند اما آن را از دیگران مخفی می‌کنند.

روانشناسان چند عامل را به عنوان انگیزه و هدف فرد از رازداری شناسایی کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به محافظت، قدرت و کنترل، هویت و استقلال، اعتماد و صمیمیت، و نیاز به تعلق اشاره کرد

راز، به اقتضای حرمتش باید پنهان و پوشیده بماند و گرنه راز نمی شد. در این هیچ تردیدی نیست.

گفته اند: غلامی طَبَق سرپوشیده ای بر سر داشت و خاموش و بی صدا در راهی می رفت. یکی از افراد، در راه به او برخورد و پرسید: در این طَبَق چیست؟ غلام چیزی نگفت. آن شخص به اصرار پرسید تا بداند زیر آن سرپوش که روی طبق کشیده اند چیست؟ غلام گفت: فلانی! اگر قرار بود که همه افراد بدانند در طبق چیست، دیگر سرپوش روی آن نمی کشیدند!

رازهای درونی افراد نیز همین گونه است. اگر آن را به این و آن بگویید، از «راز» بودن، می افتد.

با مردم بیگانه مگو راز دل خویش         بیگانه، دل راز نگهدار ندارد

راز فاش شده، مثل یک زندانیِ گریخته از محبس است که بازگرداندنش به بازداشتگاه بسیار دشوار است.

تیری که از کمان رها گشت و گلوله ای که از سلاح شلیک شد، دیگر به کمان و سلاح برنمی گردد. «راز»، همان زندانی است، همان تیر و گلوله است و دهان، و سینه تو، همچون زندان. مانند چلّه کمان و مانند خشاب اسلحه، تا وقتی که رها نشده، مصون و پنهان است. همین که از چنگت گریخت و از تفنگت شلیک گشت، دیگر از اختیار تو بیرون رفته است. اگر تا آن لحظه، راز در گروگان تو بود، اینک تو در گرو آنی.

به تعبیر زیبای امیرالمؤمنین(ع):

«سِرُّکَ اَسیرُکَ، فَاِنْ اَفْشَیْتَهُ صِرْتَ اسیرَهُ»(2)

راز تو اسیر توست، اگر آشکارش ساختی، تو اسیر آن شده ای.

به قول سعدی:

خامشی به که ضمیر دل خویش     به کسی گویی و گویی که: مگوی

ای سلیم! آب ز سرچشمه ببند    که چو پرشد، نتوان بست به جوی(3)

رازداری

راز فاش شده، مثل یک زندانی گریخته، یا گلوله رها شده است پس باید از فاش شدن راز، جلوگیری کرد. پس آنچه زمینه برخی کدورتها و گله ها میان افراد می شود، گاهی زمینه اش دست خودِ «صاحب سرّ» است که نمی تواند رازدار خویش باشد. راز را حتی به دوستان هم نباید گفت، اگر واقعا «راز» است و پنهان بودنش حتمی! چرا که همان دوستان صمیمی تو هم دوستان صمیمی دیگری دارند. همان افراد مورد اعتماد هم به کسان دیگری «اعتماد» دارند، آنان هم به «همه کس» نمی گویند، ولی به «بعضی» چطور؟ شاید!

باز هم به قول شاعر شیراز، سعدی حکیم:

«رازی که پنهان خواهی، با کسی در میان منه، اگر چه دوست مخلص باشد، که مر آن دوست را دوستانِ مخلص باشد!»(4)

نگهبانان راز، هر چه کمتر باشند، محفوظ تر است. برخلاف نگهداری از چیزهای دیگر که زیادی نگهبانان، آن را سالمتر نگاه می دارد. اسرار، هر چه صندوقهای متعددتر داشته باشد، ناامن تر و در معرض فاش شدن است. «کلّ سرٍّ جاوَزَ الأثنینِ شاعَ». هر رازی که از دو نفر فراتر رفت پخش خواهد شد.

افشای اسرار، نشانه ضعف نفس و سستی اراده است. به عکس، «کتمان راز» دلیل قوت روح و کرامت نفس است و ظرفیت شایسته و بایسته یک انسان را می رساند.

حفظ اسرار را باید از خدا آموخت. خداوند بیش و پیش از هر کس، از اعمال و حالات و رفتار و عیوب و گناهان بندگانش باخبر است، اما ... حلم و بردباری و پرده پوشی و رازداری او بیش از همه است. اگر خداوند، کارهای پشت پرده و پنهانی بندگانش را افشا کند، آیا کسی با کسی دوست می شود؟ اگر خداوند، «آن کارهای دیگرِ» مردم را رو کند، برای چه کسی آبرو و حیثیّتی باقی می ماند؟ خداوند، کریم است و آبروداری و خطاپوشی می کند و زشتکاریهای پنهانی مردم را فاش نمی سازد، و گرنه کیست که در برابر افشاگریهایش بتواند تاب آورد؟

این همان است که در دعای کمیل می خوانیم: «وَ لا تَفْضَحْنی بِخفیِّ مَآ اطّلَعْتَ علیه مِن سِرّی ...»

باری ... «امانت»، تنها در باز پس دادن فرش همسایه یا مراقبت از گلدانهای او نیست.

«آبرو» از هر سرمایه ای بالاتر است و با رازداری می توان «آبروداری» کرد. کسی که از عیب پنهان و راز مخفی کسی مطلع می شود و آن را در بوق و کرنا می کند، گناهکار است و مدیون حق مردم. تعجب است که گاهی رازهای خصوصی بعضی خانواده ها زبان به زبان نقل می شود و صغیر و کبیر از آن آگاهند!

حضرت رضا(ع) در حدیثی فرموده است: مؤمن، هرگز مؤمن راستین نخواهد بود مگر آنکه سه خصلت داشته باشد: سنتی از پروردگار، سنتی از پیامبر و سنتی از ولیّ خدا. آنگاه سنت و روشی را که مؤمن باید از خدا آموخته و به کار بندد، «رازداری» معرفی می کند: «وَ امّا السُنَّةُ مِنْ رَبّهِ کِتمانُ سِرِّهِ»(5)

اگر حرفی را از کسی شنیدی که راضی به نقل آن برای دیگری نبود، نقل آن گناه است. اگر بیان یک راز، آبروی خانواده ای را به خطر اندازد، فردای قیامت مسؤولیت دارد و پاسخ گفتن به آن بسیار دشوار است.

مگر «خون»، عامل بقای انسان نیست؟ و اگر خون از بدن برود، جان هم پر می کشد. اسرار هم همین حکم را دارد

انگیزه فاش ساختن راز در حکمتهای بلند بزرگان آمده است: «صدور الاحرار، قبور الاسرار». سینه های آزادمردان، گور رازهاست. باید دلی پاک و ایمانی محکم و اراده ای استوار داشت، تا به افشای راز این و آن نپرداخت. اگر انسان بتواند هر چه کمتر از اسرار مردم مطلع باشد، بهتر است و احتمال فاش کردن آن هم کمتر.

راهها و مسیرهایی که انسان را در جریان «اطلاعات» و «اسرار» قرار می دهد، اینهاست

«پرحرفی» از لابه لای پرحرفیهای انسان، بسیاری از «اسرار مگو» از زبان می پرد. درمانش نیز کم حرفی است.

رازداری

«خودنمایی» این خصیصه، بیشترین ضربه ها را می زند. یعنی وانمود کردن اینکه انسان در جریان است و با «بالا»ها ارتباط دارد و اخبار دست اول را می داند یا آدم مهمی است، سبب می شود خیلی از اسرار را (چه شخصی و چه مربوط به نظام) باز بگوید.

«دوستی»  آنان که روی رفاقت و صمیمیت، اسرار محرمانه را می گویند و به عواقب آن بی توجهند، گاهی دوستانه دشمنی می کنند!

«وسایل ارتباط جمعی» گاهی آنچه از طریق رسانه ها، بی سیم، تلفن، جراید، عکس و فیلم، نامه، حرفهای عادی مردم کوچه و بازار و در مجالس و محافل مطرح می شود، رازها را فاش می سازد. و ... برخی علتها و راههای دیگر.

چه ژرف و زیباست این کلام حضرت صادق(ع):

«سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فلا یَجرینَّ مِنْ غیرِ اَوداجِک»(6)

راز تو از خون تو است، پس نباید جز در رگهای خودت جاری شود!

و مگر «خون»، عامل بقای انسان نیست؟ و اگر خون از بدن برود، جان هم پر می کشد. اسرار هم همین حکم را دارد.

باری ... باید زبان را در حفظ راز، یاری کرد. راز، امانت است. در حفظ آن باید کوشید. چه بسا اختلافها و کدورتهایی که ریشه در افشای اسرار این و آن دارد.

پی نوشت ها:

1-انما بعث لا تمم مکارم الاخلاق

2ـ غررالحکم، آمدی، ج1، ص437

3- گلستان سعدی، باب هشتم، آداب صحبت

4- همان

5- میزان الحکمه، ج4، ص426

6- بحارالانوار، ج72، ص71

فرآوری: کهتری

بخش خانواده ایرانی تبیان


منابع: سپیده دانایی/سایت حوزه/ راز داری؛نوشته:محمد علی حجت

مطالب مرتبط :

خود پسندی ممنوع

نقادانه بیندیشید

چگونه ارتباط موثر داشته باشیم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.