تبیان، دستیار زندگی
عمار پاسخ داد: «به خدا قسم خواستم تا از بین اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله كسى را براى خود برگزینم پس دیدم كه على علیه السلام تلاوت كننده ترین ایشان در قرآن و دانشمندترین ایشان در تاویل كتاب خدا و استوارترین ایشان در بزرگداشت حرمت آن و آشناترین ایشان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

أین عمّار ...

سقیفه

پیامبر صلى الله علیه و آله به عمار فرمود: «بشارت باد تو را اى ابوالیقظان كه برادر دینى على علیه السلام و از برترین صاحبان ولایت او هستى . تو از كشته شدگان در راه محبت او مى باشى كه گروه گمراه سركش تو را مى كشند و آخرین توشه تو از دنیا قدحى از شیر خواهد بود. (1)

عمار در ماجرای سقیفه

ایمان عمار یاسر نسبت به امام و پیشوایش از خلال مواضع او در دفاع از حق على علیه السلام بروز و ظهور مى یابد. او در زمره دوازده نفرى است كه با جلوس ابوبكر به عنوان خلیفه بر منبر رسول خدا صلى الله علیه و آله مخالف بودند. او به احتجاج علیه ابوبكر برخاست و چنین گفت :

«اى جماعت قریش و اى جماعت مسلمان اگر مى دانید كه هیچ، وگرنه شما را مى آگاهانم كه اهل بیت پیامبرتان سزاوارتر از همه به او وارث او مى باشند و شایسته و استوارتر از همه نسبت به سرپرستى امور دین و امانت دارتر از همه نسبت به مومنین و حافظتر از همه نسبت به دین و خیرخواه تر از همه نسبت به امت اویند پس به رفیقتان بگویید حق را به صاحبش بازگرداند پیش از آن كه اضطراب شما را فراگیرد و امر شما به ضعف گراید و پراكندگى تان آشكار شود...

دانسته اید كه بنى هاشم از شما به خلافت شایسته ترند و على علیه السلام كه از بنى هاشم است و با میثاق الهى و رسول او، ولى و سرپرست شماست ... از چه رو از او منحرف مى شوید و حق او را به غارت مى برید و زندگى پست دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهید؟ به راستى براى ستمكارانى چون شما چه زشت دستاوردى است آنچه فراهم آورده اید. آنچه خدا براى على علیه السلام قرار داده به او بازگردانید و از او روى نگردانید و به جاهلیت بازگشت نكنید كه خسران زده خواهید شد».(2)

عمار پاسخ داد: به خدا قسم خواستم تا از بین اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله كسى را براى خود برگزینم پس دیدم كه على علیه السلام تلاوت كننده ترین ایشان در قرآن و دانشمندترین ایشان در تاویل كتاب خدا و استوارترین ایشان در بزرگداشت حرمت آن و آشناترین ایشان به سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله است و این در حالى است كه او از همه به پیامبر نزدیكتر و بهره و آزمایش اش در اسلام هم از همه بیشتر است

وی در زمان خلیفه دوم نیز مخالفتش را کتمان نمی کرد و می گفت:

«اگر عمر بمیرد، با علی بیعت می‌کنم». (3)

همچنین در روزى كه با عثمان بیعت كردند فریاد برداشت:

«اى گروه قریش تا كى امر خلافت را از اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه و آله دور مى سازید؟ و آن را گاهى اینجا و گاهى آنجا قرار مى دهید؟ من ایمن نیستم كه خداوند آن را از شما نگیرد و آن را در غیر شما قرار ندهد همانگونه كه شما خلافت را از اهل آن گرفته و در غیر اهل آن قرار دادید...»

طرفداران عثمان بر سر عمار فریاد زدند و او را با اهانت ساكت كردند. عمار گفت: «سپاس خداى را كه پروردگار جهانیان است، آرى همواره یاران حق ، خوار بوده اند. سپس برخاست و رفت»(4)

عمار

عمار در جمل و صفین

این مومن دلاور و نستوه علیرغم همه دگرگونى هاى اجتماعى و موقعیت هاى گوناگون زمان و مكان ، بر ولایت على علیه السلام ثابت قدم ماند. در سخنانى كه بین عمار و عایشه اتفاق افتاده است عایشه مى گوید: از خدا بپرهیز اى عمار، زیرا پیر شده اى و استخوانت ضعیف گشته و عمر تو سر آمده و دین خود را با اطاعت از على بن ابیطالب از بین برده اى .

عمار پاسخ داد: «به خدا قسم خواستم تا از بین اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله كسى را براى خود برگزینم پس دیدم كه على علیه السلام تلاوت كننده ترین ایشان در قرآن و دانشمندترین ایشان در تاویل كتاب خدا و استوارترین ایشان در بزرگداشت حرمت آن و آشناترین ایشان به سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله است و این در حالى است كه او از همه به پیامبر نزدیكتر و بهره و آزمایش اش در اسلام هم از همه بیشتر است» . عایشه ساكت شد.(5)

عمار از كسانى است كه براى حقانیت على علیه السلام استدلال و احتجاج به حدیث غدیر خم مى كند و كسى را كه در خلافت و امامت على علیه السلام شك كند خارج از دین اسلامى مى داند. در درگیرى كه بین او و عمرو عاص جریان داشت مى گوید:

«رسول خدا صلى الله علیه و آله به من دستور داد تا با ناكثین (بیعت شكنان) بجنگم و جنگیدم و دستور داد تا با قاسطین (ستمگران) بجنگم و قاسطین شما هستید و با شما مى جنگم . اما مارقین (بیرون روندگان از دین ) نمى دانم آیا هستم تا با آنان بجنگم یا خیر. اى بى نسل و نژاد! آیا مگر نشنیده اى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه ...» هر كه من مولاى اویم این على مولاى اوست بار خدایا دوست بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كه با او دشمنى مى كند.» (6)

همچنین عمار یاسر، در اثناى جنگ صفین مى‏گوید:

«مسلمانان! مى‏خواهید كسى را تماشا كنید كه با خدا و پیامبرش دشمنى نموده و علیه آنها تلاش كرده و علیه مسلمانان به تجاوز مسلحانه دست زده است و از مشركان پشتیبانى كرده است و وقتى خدا خواسته دینش را حمایت و نمایان گرداند و پیامبرش را یارى دهد او نزد رسول خدا آمد و اظهار مسلمانى نموده است در حالى كه بخدا قسم! نه از روى میل، بلكه از ترس چنین كرده و هنگامى كه رسول خدا از دنیا رفت بخدا قسم مى‏دانستیم كه او دشمن مسلمانان و دوستدار تبهكاران بوده است؟

از چه رو از او منحرف مى شوید و حق او را به غارت مى برید و زندگى پست دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهید؟ به راستى براى ستمكارانى چون شما چه زشت دستاوردى است آنچه فراهم آورده اید. آنچه خدا براى على علیه السلام قرار داده به او بازگردانید و از او روى نگردانید و به جاهلیت بازگشت نكنید كه خسران زده خواهید شد

هان! آن شخص، معاویه است. بنابر این او را لعنت كنید: خدا لعنتش كند. و با او بجنگید، زیرا از كسانى است كه مشعل دین خدا را خاموش ساخته و دشمنان خدا را پشتیبانى مى‏كنند.(7)

کجاست عمار

آری! این منزلت و درجه اى است كه جز یگانه هاى روزگار، كسى به آن نمى رسد و عمار به سبب تقوا، ایمان ، دیندارى ، زهد و پاكدامنى و فرمانبردارى از امیرمومنان على علیه السلام به آن نائل گردیده است از اینروست كه در كلام امام علیه السلام هنگامى كه بهترین اصحاب و یاران از دست رفته اش را یادآور مى گردد و از فراق ایشان اظهار تاسف و نسبت به دیدارشان ابراز شوق مى فرماید، همانجا كه آنان را مى ستاید و ایمانشان را نسبت به پیشواى معصومشان در عرصه هاى مختلف متذكر مى شود، نام عمار اولین نام است كه مى درخشد. امیرمومنان مى فرماید:

«كجایند برادران من كه راه هدایت را پیمودند و بر طریق حق در گذشتند؟ كجاست عمار؟ كجاست ابن تیهان ؟ كجاست ذوالشهادتین ؟ كجا هستند آنان كه نظیر ایشان بودند و با من پیمان وفادارى تا مرگ بستند و سرهاى بریده شان نزد فاجران تبهكار برده شد.»

سپس محاسن شریف مباركش را در دست گرفت و مدتى گریست و فرمود:

«دریغا برادرانم كه قرآن مى خواندند و آن را استوار مى داشتند، در واجبات مى اندیشیدند و آن را برپا مى داشتند، سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله را زنده مى كردند و بدعت را مى كشتند، به جهاد دعوت مى شدند و اجابت مى كردند و به رهبرشان ایمان واثق داشتند و از او پیروى مى كردند».(8)

پی نوشت:

1) سفینه البحار ج 2، ص 76.

2) الدرجات الرفیعه صص 260 - 261 به نقل از احتجاج ص 78.

3) شرح ابن ابی الحدید، ج2، ص 25.

4) همان، صص 193-194  و ج 12 ص 265.

5) الدرجات الرفیعه ص 267.

6) همان، ص 275.

7) تاریخ الطبری ج6ص7؛ كتاب الصفین ص240؛ الكامل لابن الأثیر ج3ص136.

8) نهج البلاغه، خطبه 182.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع :

کتاب «دیوان عمار یاسر»، تألیف قیس عطار.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.