تبیان، دستیار زندگی
وقتی طلبه بودند و جوان، عقلشان مرجع بود و بزرگ، وقتی هم کهولت سن داشتند و مرجعیتشان عالم گیر می شد، هرگز پا را از گلیم طلبگی درازتر نمی کردند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی طلبگی تا مرجعیت

آیت الله سبحانی و خویی

وقتی طلبه بودند و جوان، عقلشان مرجع بود و بزرگ، وقتی هم کهولت سن داشتند و مرجعیتشان عالم گیر می شد، هرگز پا را از گلیم طلبگی درازتر نمی کردند.

بزرگان ما همیشه بزرگ میزیسته اند. نه جوانیشان آنها را آنقدر سرخوش می کرد که از جایگاه و انسانیت و هویت اصلی شان فاصله بگیرند و  نه در پیری اجازه می دادند خمودی و خستگی روح آنها را بشکند و یا اینکه بخواهند آرزوها و خواسته های خود را در دروان پیری دنبال کنند و اصطلاحا در پیری معرکه بگیرند.

مردان خدا همیشه با یک رویکرد می زیسته اند. همیشه خدا را در نظر داشتند. هم در جوانی و هم در پیری. از این رو در زندگی آنها تفاوت چندانی نمی بینید.

وقتی طلبه بودند و جوان، عقلشان مرجع بود و بزرگ، وقتی هم کهولت سن داشتند و مرجعیتشان عالم گیر می شد، هرگز پا را از گلیم طلبگی درازتر نمی کردند.

آیت الله خوئی این مرجع فقید و وارسته نیز از این قاعده ها مستثنی نیست. ابهتی عجیب و در  عین حال روحی لطیف و متواضع داشت.

آیت الله سبحانی از این احوال این مرجع بزرگ نقل می کنند.

نگارنده (حضرت آیة الله سبحانی) که خود مدت کمی محضر او را درک کرده، ویژگیهای خاص او را از نزدیک دریافته است، و کسانی نیز که مدتی در محضر او به کسب فیض پرداخته اند، بر ویژگیهای یاد شده در زیر اتفاق نظر و تأکید دارند:

1 -علاقه به تدریس:

آن مرد بزرگ از دوران جوانی به تدریس و بحث و گفتگوهای علمی علاقه فراوانی داشت.با اینکه بار مرجعیت در سنین اخیر بر دوش او سنگینی می کرد، ولی از تدریس و تحقیق و نگارش دست برنداشت.

حتی در سفرهای خود به مشاهد مشرفه، کار علمی را ترک نمی کرد و کارهای موقتی که یک محقق می تواند در سفر انجام دهد، جزء برنامه خود قرار می داد و چه بسا در مجلسی که گروهی به دیدن او می آمدند، او از کار مقابله و غیره استفاده می کرد.

در علاقه او به بحث و گفتگو همین بس که چه بسا ساعاتی با طرف مقابل به بحث و گفتگو می پرداخت و احساس خستگی نمی کرد.

در شیوه آموزشی، راه سقراط را می پیمود و با طرح سؤالها و شنیدن جوابها از طرف، چه بسا او را نسبت به رأی و اندیشه خود قانع می ساخت، همچنان که سقراط نیز به این روش معروف بود و می گفت: « معلم بیش از آن که آموزنده باشد، پرورش دهنده فکر است. »

2- تواضع و فروتنی فزون از حد:

او از دوران جوانی تا سنین بالا که مرجعیت عظیمی پیدا کرد، به یک حالت زیست و زندگی طلبگی را از دست نداد و پیوسته با کمال ابهت و عظمت مانند یک دانشجوی دینی سخن می گفت و سخن می شنید و از دوستان و بزرگان و کوچکان پذیرایی می کرد.عجب و خودبینی در او راه نداشت، ولی در عین حال از آراء و اندیشه های خود تا حد توان دفاع می کرد.

3 -احترام به بزرگان:

او بزرگان را بیش از حد تکریم می کرد، به خاطر دارم روزی که در مسجدی درس می گفت، حضرت آیة الله حکیم پس از درس او در همان جایگاه تدریس می کرد، استاد پس از فراغت از تدریس به خاطر مذاکره تلامیذ، کمی در جایگاه تدریس باقی ماند که ناگهان آیة الله حکیم وارد مسجد شد.

وقتی چشم آیة الله خوئی به وی افتاد، با یک دستپاچگی خاصی کفش و لوازم دیگر خود را برداشت و دست به سینه ایستاد و معذرت خواست.


منابع:

پایگاه صدای شیعه

تهیه و فرآوری : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان