پارسای پارسی
نزدیک به سیصد سال قبل از ظهور اسلام(1)، در روستاى «جى» - یكی از روستاهاى اصفهان - (2) فرزندى به دنیا آمد، كه نامش را «روزبه» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله او را «سلمان» نامید. با این كه سلمان در میان خاندان و محیطى زرتشتى دیده به جهان گشود، ولى هرگز در برابر آتش سر فرود نیاورد و به خداى یكتا اعتقاد یافت. چنانكه در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «سلمان پیوسته بنده صالح وخالص و تسلیم در برابر خداوند بود، و هیچگاه به وادى شرك و انحراف عقیدتىوارد نشد»
خدمات سلمان
تاریخ نشان دهنده اینست که سلمان مواضع و كارهایى حائز اهمیت بسیار داشته است:
در ماجراى سقیفه بنى ساعده كه پیامد و نتیجه آن این بود كه على رغم تأكیدهاى رسول خدا صلی الله علیه و آله بر این كه پس از او على علیه السلام ولى امر مسلمین است، خلافت به صاحب شرعى آن امیرالمؤمنین على علیه السلام نرسیده، موضع مخالف داشت .
در غزوه احزاب نیز، او حفر خندق در اطراف مدینه را مطرح ساخت و پیشنهاد كرد.(5) و گفته شده منجنیقى که پیامبر صلى الله علیه و آله بر فراز شهر «طائف» نصب فرمود، به پیشنهاد سلمان و توسط او ساخته شد.(6) او در جنگهاى بسیاری شركت جسته و بعضی سرزمینها را به تصرف درآورد(7) و مسلمانها او را به فرماندهى لشکر انتخاب كرده و دعوت و تبلیغ اهل فارس را بر عهده او قرار دادند.(8) علاوه بر این، از جانب خلیفه دوم، والى «مدائن» شد و تا آخر عمر شریف و بابرکت خویش استاندار آن جا بود.
مژده وصال
صحابى كبیر، سلمان حكیم با یك جهان خاطره و خدمت، در «بالا خانه كوچك ابى قره كندى» در مداین، در بستر مرگ خوابیده بود.(9) و در عین حالى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرموده بود: بهشت مشتاقتر به ملاقات سلمان است، تا سلمان به بهشت،(10) دیدند که او گریه مىكند! سعد بن ابى وقاص، که به عیادت سلمان رفته بود، مىگوید: وقتى گریه سلمان را مشاهده كردم، علت آن را جویا شدم. سلمان گفت:
به خاطر وابستگى و علاقه به دنیا گریه نمىكنم، بلكه از این جهت نگرانم كه رسول خدا با ما عهد و قرار گذاشته بود، كه وسایل زندگى ما بیش از توشه یك مسافر نباشد، در حالى كه اكنون من وسایل و اثاث بیشترى دارم، و بیمناكم كه مبادا از دستور آن حضرت تخلف كرده باشم .
سعد مىگوید: مشاهده كردم، در اتاق سلمان و در كنار او، غیر از یك طشت لباسشویى، یك كاسه و یك آفتابه بیشتر وجود نداشت. (11)
طبق روایت انس بن مالك، عامربن عبدالله و دیگران، ارزش همه دارایى سلمان را كه حدود بیست سال بر «مداین» فرمانروایى داشت، پانزدهدینار، یا حدود ده درهم یا بیست درهم برآورد كردهاند.(12)
سعد از سلمان مى خواهد كه او را نصیحتى كند. سلمان مى گوید:
در هر حكمى كه مى كنى، در هر تصمیمى كه مى گیرى، و هنگام دست دراز كردن براى هر تقسیمى ، خدا را به یاد بیاور...(13)
سرانجام، سلمان در سال 35 ه.ق به دیدار مولا و محبوب خویش رسول خدا صلی الله علیه و آله می شتابد.(14)
جابربن عبدالله انصارى، مىگوید: امیرمؤمنان علیه السلام نماز جماعت صبح را براى ما خواند، سپس روى خود را به طرف ما برگردانید و فرمود: اى مردم! خداوند شما را در مرگ برادر خود سلمان پاداش دهد. آنگاه عمامه رسول خدا را به سر، پیراهن بلند آن حضرت را روى لباس پوشید، شمشیر و عصا همراه برداشت، و بر شتر «غضباء» سوار شد، و از مدینه بیرون رفت و به غلام خویش «قنبر» فرمود: ده قدم بردار. قنبر مىگوید: با برداشتن ده قدم، ما خود را در «مداین» جلو در خانه سلمان یافتیم.(15)
زاذان، خادم سلمان مىگوید: سلمان از قبل به من گفته بود: «اى زاذان! هر وقت چانه مرا بستى، صداى سقوط چیزى را مىشنوى»، وقتى من چانه سلمان را بستم، صداى سقوط چیزى را شنیدم، پشت در خانه آمدم، دیدم امیرمؤمنان علیه السلام وارد شد.
على علیه السلام فرمود: اى زاذان! سلمان از دنیا رفت؟
گفتم: آرى، اى مولاى من.
آن گاه على علیه السلام وارد بالا خانه شد، پارچه را از روى سلمان كنار برد، سلمان هم به روى على علیه السلام لبخندى زد.(16) سپس على علیه السلام فرمود:
«اى ابوعبدالله! خوش درگذشتى، وقتى رسول خدا را ملاقات كردى، آنچه را از سوى مردم نسبت به برادر تو صورت گرفت، براى آن حضرت بیان كن».
آنگاه على علیه السلام غسل و كفن سلمان را انجام داد، نماز بر بدن او خواند، ولى ما صداى تكبیر شدیدى را شنیدیم، وقتى دقت كردیم، دو مرد نیز همراه آن حضرت بودند، كه فرمود: یكى برادرم جعفر طیار، و دیگرى خضر پیامبر است كه با هر یك از آن دو، هفتاد صف از فرشتگان هستند که در هر صفی، هزاران فرشته وجود دارند.(17)
در آخرین لحظه اى كه على علیه السلام با سلمان وداع مى كرد، هدیه بزرگ خویش را بصورت دو بیت شعر زیبا، بر كفن سلمان نوشت که معنای آن چنین است : بر خدای كریم وارد شدم، بى آن كه توشه نیك و قلب پاك داشته باشم؛ چرا که بردن توشه نزد شخص كریم، زشت ترین كار است
مرقد شریف حضرت سلمان در «مدائن»، در پنج فرسخى بغداد، نزدیك طاق كسرى قرار دارد.
پی نوشت ها:
1) در مدت عمر سلمان فارسی اختلاف بسیاری است (بین 200 تا 500 سال).
2) در بعضى روایات، اهل «رامهرمز» شیراز بیان شده است.
3) بحارالانوار، ج 22، ص 327; امالى شیخ طوسى، ص 83.
4) در روایتی طولانی و جذّاب، سلمان خود را معرفی می کند، رک: بحارالانوار ج 22 ص 355 و 362. شرح ابن ابى الحدید ج 18 ص 37 و ترجمه سیره ابن هشام ص 189 و طبقات ج 4 ص 75.
5) انساب الاشراف بلاذرى ، ج 1، ص 343. تاریخ الامم و الملوك ، ج 2، ص 566. مغازى واقدى ، ج 2، ص 445. قاموس الرجال ، ج 4، ص 424.
6) قاموس الرجال ، ج 4 ص 429 از: انساب الاشراف ، ج 1، ص 366 و 377.
7) مسند احمد، ج 5، ص 440، 441 و 444. حلیة الاولیاء، ج 1، ص 189. و نیز رك : طبقات المحدثین باصبهان ، ج 1، ص 235. و ذكر اخبار اصبهان ، ج 1، ص 55.
8) تاریخ الامم و الملوك ، ج 4، ص 14. و ج 3، ص489.
9) الاستیعاب، ج 2، ص 61.
10) الدرجات الرفیعة، ص 208.
11) حلیة الاولیاء، ج 1، ص 195، الدرجات الرفیعة، ص 219، فتاوى صحابى كبیر سلمان، ص 222،الاحتجاج، ج 1، ص 151.
12) همان.
13) طبقات ابن سعد، ج 4 ص 91.
14) قاموس الرجال، ج 4، ص 433؛ در تاریخ وفات جناب سلمان، اقوال گوناگونی وجود دارد که صحیحترین آن در آغاز خلافت امام على علیه السلام می نمایاند.
15) بحار الانوار، ج 22، ص 373، مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 131، الدرجات الرفیعة، ص 219، نفسالرحمن، ص 606.
16) طبق برخى از اخبار: سلمان لبخندى زد و خواست بنشیند ...، بحار الانوار، ج 22، ص 384.
17) همان، ص 373.
18) طرائف الحقائق، ج 2، ص 5.
فرآوری: امین
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
سلمان الفارسی؛ علامه سید جعفر مرتضی عاملی.
سلمان فارسی استاندار مدائن؛ احمد صادقى اردستانى.
آشنایی با اسوه ها، سلمان؛ جواد محدثی.