استاندار مدائن
پس از ماجرای بیعت اجباری، امام على علیه السلام در عین اجراى رسالت هدایت الهى خویش، به خاطر مصالح كلى كیان اسلام، نسبت به خلفا راهنمایىها و مساعدتهایى داشته است، سلمان هم با اذن آن پیشوای راستین براساس همان مصالح كلى، به قول «مسعودى» منصب استاندارى «مداین» را از سوى خلیفه دوم مىپذیرد.(1) اما با استقلال و آزادى، در چهار چوبه تكلیف الهى خویش، بر اساس راهنمایىهاى رسول خدا و امام على علیهماالسلام عمل مىنماید.
شیوههاى استاندارى
سلمان فارسى، اضافه بر معارف و معیارهایى را كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله آموخته بود، اصول جامعه شناسانه امام على علیه السلام را نیز براى الگو دهى و حكومتدارى و اداره جامعه اسلامى، به طور دقیق مد نظر قرار مىدهد.
سلمان حكیم، فراموش نمىكند كه مسئولیت استاندارى، این جهات حیاتى را مىطلبد كه استاندار باید نگهبان اساس اسلام، معارف شرع مقدس و حافظ جان و مال و عِرض مسلمانان باشد. بدین لحاظ سلمان كار استاندارى و اداره امور جامعه فرسوده را، به سوى كیان اسلامى و انسانى، با اصول و روشهاى عملى زیر، بدین شكل آغاز مىنماید:
ساده زیستى
ساده زیستى و زهد و پارسایى یك مقام مسؤول در جامعه اسلامى، در الگودهى و سازندگى مردم، نقش تعیین كنندهاى دارد. درباره وضع لباس و خانه مسكونى و شیوه زندگى سلمان حكیم، ابن عبدالبر، و جزرى، و ابن ابى الحدید، و مسعودى، مطالب فراوان و عجیبى را آوردهاند.(2)
جنبه زهد و پارسایى سلمان، در مقام استاندارى «مداین»، که از لحاظ غذا و لباس و مسكن، با نهایت صرفه جویى و پارسایى، زندگى را به سر مىبرد، در برابر زرق و برق چشم فریب جامعه پادشاهى آن روز، یك شیوه مدیریتى بسیار مؤثر بوده که در واقع برگرفته از منشور حكیمانه مولاى خویش، امام على علیه السلام می باشد، كه فرموده است:
خداوند متعال، بر پیشوایان حق واجب گردانیده، كه وضع خود را با زندگى افراد ضعیف و تنگدست جامعه هماهنگ سازند، تا فقر و نادارى افراد تهیدست و محروم، آنان را تحت فشار و پریشانى قرار ندهد. (3)
سلمان حكیم، كه در فتوحات اسلامى و جبهه سپاه اسلام، به قول «طبرى» از سوى خلیفه، مقام «رائد»ى و پیشوایى و هدایت مسلمانان را به عهده داشته(4)، اكنون كه در منصب استاندارى به «مداین» آمده، بى اعتنا به كاخ سفید ساسانیان شكست خورده، در آن كاخ آنچنانى مسكن نمىگزیند، و آن زرق و برق خیره كننده و فریبنده را، هیچ مىشمارد، بلكه براى رسیدگى به امور مردم و إشراف به وضع آنان، و آسانى مراجعه به «حاكم» دكانى در بازار براى انجام كارهاى ادارى خویش انتخابمىنماید.(5) و بعد هم براى زندگى، خانه كوچك و سادهاى را تشكیل مىدهد، و آنگاه هم كه «نهر دجله» طغیان مىكند، و سیلاب شهر را فرا مىگیرد، سلمان، تمامی دارایی خود که یک دوات و یک عصا و پوست گوسفندى را كه فرش او بود، بر مىدارد، و بالاى كوه مىرود، و مىگوید: هكذا ینجوا المخفون یوم القیامة (روز قیامت هم، سكباران اینگونه نجات پیدا مىكنند).(6)

نان بازوی خود
عبدالله بن عمر و حسن بصرى مىگویند: حقوق سالیانه سلمان از صندوق بیت المال، پنج هزار درهم بود، كه هرگاه حقوق خویش را دریافت مىداشت، آن را در راه خدا به نیازمندان، انفاق مىكرد، و چون در مدینه «زنبیل بافى» آموخته بود، در مداین نیز «زنبیل» مىبافت و آن را مىفروخت، و از درآمد «زنبیل بافى» زندگى خود را تأمین مىنمود. از كسى چیزى نمىگرفت، و مىگفت: دوست نمىدارم جز از دسترنج كار خود، ارتزاق كنم. (7)
سركشى و دلجویى
سلمان حكیم، غیر از اینكه در شیوه استاندارى خویش، آموزشها و آگاهىهاى لازم را به مردم مىداد، و نیز با زنبیل بافى خویش عملاً روح نشاط و فعالیت تامین مادى و معنوى زندگى را فراهم مىآورد، با استقرار در بازار، به وضع كسب و تجارت نظارت داشت، و زمینه مراجعه ارباب رجوع به او بسیار سهل و آسان بود.
اضافه بر این، طورى كه تاریخ گزارش مىدهد: «به افراد سركشى مىكرد، شكایتها و مشكلات آنان را رسیدگى مىنمود، به درد دل آنان گوش فرا مىداد، و از افراد تفقد و دلجویى به عمل مىآورد.(8)
سلمان، گاهى هم گوشت مىگرفت و آن را مىپخت، سفرهاى مى گسترانید و افراد «جذامى» را (كه محرومیت اجتماعى داشتند، و نیازمند دلجویى و مساعدت بودند) بر آن سفره دعوت مىكرد، و آنان را پذیرایى مىنمود.(9)
خدمت به مردم
همدردى، دلنوازى، باربردارى، و یارى رسانى به بندگان خدا، بخصوص ضعیفان و محرومان، از ویژگیهاى اخلاقى و انسانى عملى پیشوایان دینى است، تا بدین وسیله ضمن اطاعت خداوند، خدمت به خلق، و تربیت و سازندگى اجتماعى نیز به وجود آید.
سلمان نیز كه استاندار مداین است، و پیرو مكتب امام على علیه السلام در روزگار امارت خویش بر «مداین» عموما تنها و بى پیرایه و به طور ناشناس، دركوچهها حركت مىكرد.
یك روز، مردى از «قبیله شبام» در حالى كه بار كاهى را به دوش دارد، و از حمل آن ناتوان گردیده، با سلمان برخورد مىكند، به سلمان پیشنهاد مىكند، بار او را به دوش گیرد و به مقصد برساند، سلمان هم این درخواست را مى پذیرد، بار مرد ناتوان را به دوش مىگیرد و به راه ادامه مىدهد. اما وقتى مردم سلمان را در آن وضع مىبینند و احترام مىكنند، به مرد شبامى اطلاع مىدهند، وى امیر مداین است، آن مرد شرمنده و خجالت زده مىشود و عذر خواهى مىكند و مىخواهد بار را از سلمان بگیرد. ولى سلمان، او را هم مورد ملامت قرارنمىدهد، بار را نیز تحویل او نمىدهد و بالاخره بار او را به منزل مىرساند.(10)
اقدامات فرهنگى
سرزمینى كه در آتش ظلم مجوسیت و حاكمان خودكامه آن مى سوخته، احتیاج زیاد به تحول فكرى و فرهنگى دارد، بدین جهت سلمان حكیم و دانشمند، در مسجد مداین، درس تفسیر قرآن ترتیب مىدهد.
ابونعیم اصفهانى، مىنویسد، مردم «تیسفون» (جمعیت شهرهاى هفتگانه مداین) باخبر شدند، سلمان در مسجد حضور دارد، حدود هزار نفر گرد آمدند. سلمان به آنان گفت: بنشینید، وقتى آنان نشستند، سلمان براى آنان به قرائت و تفسیر «سوره یوسف» پرداخت.(11) سوره ای که از دو پیامبر، داستان به میان مىآورد و امانتدارى در خزانه دارى و اموال بیت المال را مطرح مىكند و سرنوشت پاكدامنى «یوسف صدیق» را پیروزى و سربلندى و رسیدن به عزت مادى و معنوى، و سزاى «زلیخاى» هوسباز و فریبكار را، رسوایى و شكست و زبونى او را بیان مىدارد، و در پایان هم اعلام مىكند: در سرگذشت آنان، عبرت و آموزشى براى خردمندان وجود دارد.(یوسف/111)
پی نوشت:
1) مروج الذهب، ج 2، ص 306.
2) الاستیعاب، ج 2، ص 58؛ شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 35؛ اسد الغابة، ج 2، ص 331؛ مروج الذهب، ج 2، ص 307.
3) نهج البلاغه فیض، خ 200، ص 663.
4) تاریخ الامم و الملوك، ج 4، ص 88.
5) فتاوى صحابى كبیر، ص 59 - 76، سلمان الفارسى، ص 130.
6) نفس الرحمن، صص 551 - 555.
7) الاستیعاب، ج 2، ص 59؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 35؛ بحار الانوار، ج 22، ص 390.
8) فتاوى صحابى كبیر سلمان، ص 77.
9) نفس الرحمن، ص 555؛ السیرة الحلبیة، ج 1، ص 195.
10) فتاوى صحابى كبیر ص 88؛ صفوة الصفوة، ص 1، ص 291.
11) فتاوى صحابى كبیر سلمان، ص 146؛ حلیة الاولیاء، ج 1، ص 203.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع: کتاب «سلمان فارسى؛ استاندار مدائن» تألیف احمد صادقى اردستانى.
