تبیان، دستیار زندگی
توسل به کتاب تنها برای گمراه نشدن و نلغزیدن از طریق حق و نجات کافی نیست و همچنین است تمسک به عترت تنها، زیرا که هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تنها راه سعادت

حدیث ثقلین

«لقد جاءکم رسولٌ من أنفسکم عزیزٌ علیه ما عنتمّ حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رحیمٌ». (توبه/129)

محققاً برای شما پیغمبری آمد از خود شما، که سخت است برای او رنج کشیدن شما، حریص است بر هدایت و نجات دادن شما از هرگونه رنجی که بر شما برسد، رئوف و مهربان است بر اهل ایمان.

از آن جایی که همّ این پیغمبر رحمت در دوره رسالت خود به تمام معنی، مصروف بر این بود که امت خود را از جهالت و نادانی نجات دهد و ایشان را به راه حق، سعادت و ایمان به خدا راهنمایی کند، و بر راهنمایی ایشان و تأمین سعادت دو جهانی بر ایشان حریص بود و همواره تا وقت رحلت خود غمخوار امت بود؛ لذا پیش از مردن و رفتن به جوار رحمت الهی به امر و اختیار خدا، جانشین ها و حافظ هایی برای دین و شریعت خود به مردمان معرفی فرمود، که غیر از نبوت و پیغمبری، همه صفات و فضایل و علوم و کمالات آن حضرت در ایشان جمع بود تا هر کدام بعد از دیگری ـ تا قیام قیامت ـ هادی و راهنمای مردم و حافظ دین، کتاب و سنت آن حضرت و مبین آن ها باشند و به صدای رسا و زبان معجز بیان خود به جهانیان گوشزد فرمود که:

«إنّی تارکٌ فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض ما إن تمسّکتم بهما لن تضّلوا و لن تزّلوا».

من در میان شما امت دو چیز نفیس وزین و گران بهایی را باقی گذرنده ام که کتاب خدا و عترت من، که اهل بیت منند، که این دو هرگز از همدیگر جدا نمی شوند تا وقتی که بر من نزد حوض کوثر وارد شوند.

مراد از عترت، اهل بیت آن پیغمبرند که آیه تطهیر به شهادت شیعه و سنی در شأن ایشان نازل شده که دلیل عصمت و طهارت ایشان است و کتاب و عترت تا قیام قیامت هرگز از همدیگر جدا نخواهند بود تا بر پیغمبر وارد شوند، نزد حوض کوثر.

یعنی تا قیامت، مادامی که شما این دو را دست آویز خود قرار دهید و به آن ها چنگ بزنید هرگز گمراه نمی شوید و هرگز نخواهید لغزید. این حدیث شریف از متواترات احادیث در نزد شیعه و سنی است و هیچ تردیدی در صدور آن نیست. این حدیث محتوی نکات و دقایقی است که تصریحاً و تلویحاً از آن استفاده می شود. در این جا برخی از وجوه آن، تذکر داده می شود:

اول، عظمت، بزرگی و بزرگواری این دو ثقل در نزد پیغمبر صلی الله علیه وآله است.

دوم، برای گمراه نشدن و نلغزیدن امت دست آویز لازم است.

سوم، هر کس لیاقت دست آویزی برای امت را ندارد و آن باید چیزی و کسی باشد که برای اصلاح امور دنیا و آخرت ایشان صلاحیت داشته باشد.

چهارم، باید آن کسی که دست آویز قرار داده می شود از هر جهت عالم به مصالح و مفاسد مردمان باشد.

پنجم، آن دست آویز باید معصوم از خطا، گناه، سهو و نسیان باشد تا گفتار و رفتار او مورد اطمینان مردمان باشد.

ششم، آن دست آویز باید از جانب خدا منصوب باشد که مردم نتوانند او را عزل و نصب کنند و باید پیغمبر به امر خدا او را نصب و معرفی کند.

هفتم، باید قانونی کلی در میان مردمان باشد برای کلیة امور مردم در هر عصری تا قیام قیامت، که کسی نتواند آن را لغو کند.

هشتم، باید آن کسی که این قانون به او سپرده شده از هر جهت، عالم به تمام مندرجات آن باشد، به نحوی که کسی نتواند در دانستن آن قانون به او ایرادی وارد کند.

قرآن

نهم،آن قانون کتاب خدا قرآن است، که بر پیغمبر صلی الله علیه وآله نازل فرموده و تفصیل و بیان هر چیزی در آن آمده است.

دهم، آن که مبیّن آن قانون، عترت آن پیغمبری است که این قانون بر او نازل شده است.

یازدهم، آن که مراد از عترت، اهل بیت آن پیغمبرند که آیه تطهیر به شهادت شیعه و سنی در شأن ایشان نازل شده که دلیل عصمت و طهارت ایشان است.

دوازدهم، آن که کتاب و عترت تا قیام قیامت هرگز از همدیگر جدا نخواهند بود تا بر پیغمبر وارد شوند، نزد حوض کوثر.

سیزدهم، جدا نشدن این دو از یکدیگر تا قیامت، دلیل است بر این که همیشه باید حجتی از جانب خدا بر روی زمین باشد، که از فرموده رسول خدا (حتّی یردا علیّ الحوض) فهمیده می شود؛ زیرا که اگر زمین از عترت پیغمبر خالی شود پیش از وارد شدن بر حوض در میان ایشان و قرآن افتراق و جدایی حاصل می شود و مصداق کلمة «لن یفترقا» که برای نفی ابد و همیشگی است، صادق نخواهد بود.

چهاردهم، پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله، که عترت و کتاب را قرین و عدیل یکدیگر قرار داده، دلیل است بر این که بعد از پیغمبر افضل از همه خلق عترت آن جناب بوده و احدی افضلیت بر ایشان نداشته یا در فضل مساوی با ایشان نبوده که او را عدیل و قرین قرآن قرار دهد و اگر بود بر پیغمبر واجب بود که عترت خود را امر کند تا به آن متمسک شوند.

پانزدهم، بی نیازی عترت از همه امت که از کلمة «لن یفترقا» نیز استفاده می شود.

شانزدهم، از جملة « لن یفترقا» چنین فهمیده می شود که عترت طاهره، عالم به جمیع علم کتاب اند. زیرا که اگر بعضی از آن را بدانند و بعضی را ندانند در میان ایشان و کتاب، افتراق حاصل است، و افتراق نادان با آن چه را که ازکتاب نمی داند مسلم است.

عترت او بر تمام معانی و حقایق این کتاب عالم و بااطلاع اند و از قرآن جدا نیستند، و امت در فهم آن ناچارند از این که به ایشان مراجعه کنند و از هر جهت در فهم قرآن، معارف دینی و احکام تکلیفی خود محتاج اند به ایشان متمسک شوند تا از ضلالت و گمراهی برکنار باشند

هفدهم، مردم باید برای حفظ از گمراهی و لغزش به کتاب و عترت متمسک شوند.

هجدهم، متمسکین به کتاب و عترت، هرگز گمراه نخواهند شد و از طریق حق و نجات نخواهند لغزید.

نوزدهم، توسل به کتاب تنها برای گمراه نشدن و نلغزیدن از طریق حق و نجات کافی نیست و همچنین است تمسک به عترت تنها، زیرا که هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند.

بیستم، عترت را قرین قرآن قرار دادن و ایشان را محل تمسک معرفی کردن، به التزام عقل، دلیل صریح است برخلافت و امامت و ولایت ایشان، که از جانب خدا و رسول خداست.

بیست و یکم، همه امت نیازمندند که در کلیه امور و شئون به کتاب و عترت متمسک شوند و راه هدایت ایشان منحصر در تمسک به کتاب و عترت است، و إلّا گمراه می شوند.

بیست و دوم، علم کتاب در نزد مردم نیست و اگر در میان مردم کسی بود به غیر از عترت که عالم به همه علم کتاب باشد، بر پیغمبر صلی الله علیه وآله واجب بود که او را به مردم معرفی فرماید؛ زیرا که آیات کتاب بر دو قسم است: «محکمات» و «متشابهات». و مسلم است که از محکمات آن جز کمی از احکام استنباط نمی شود و به تفسیر اجمالی آن هم، احدی راه ندارد، هم چنان که متشابهات، و بواطن آن را هم نمی دانند، مگر آن کسی که خدا قرآن را در خانه او نازل فرموده، و کسی که خدا او را به امامت و وصایت رسول خدا اختیار فرموده، و او را بر اسرار خود مطلع ساخته، و رسول خدا در این حدیث شریف او را معرفی فرموده به کلمه «لن یفترقا» که کاشف از آن است که عترت او بر تمام معانی و حقایق این کتاب عالم و بااطلاع اند و از قرآن جدا نیستند، و امت در فهم آن ناچارند از این که به ایشان مراجعه کنند و از هر جهت در فهم قرآن، معارف دینی و احکام تکلیفی خود محتاج اند به ایشان متمسک شوند تا از ضلالت و گمراهی برکنار باشند.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع: کتاب «ولایت کلیه»، علامه سید محمد حسن میرجهانی طباطبایی، صص 117-120. (با اندکی تصرف).

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.