خود پول ، کاره ای نیست

سخنان حاج شیخ حسین انصاریان
قضاوت اسلام درباره صاحب مال
نظر اسلام و نظر همه پیغمبران خدا علیهمالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام به مال، در رابطه با وضعیت صاحب مال است. براى خود پول، مال و ثروت رنگى را تعریف نمىكنند. خوبى و بدى گفته نمىشود. مثبت و منفىها، درباره مال قضاوت نمىشود.
یك شمشیرى كه روى زمین افتاده است، یك آهن پاره است. پیغمبر كه این شمشیر را مىبیند، هیچ نظرى درباره این شمشیر ندارد كه این شمشیر خوب است یا بد؟ اثر مثبت دارد، یا اثر منفى؟ صبر مىكند ببیند این اسلحه، این شمشیر دست چه كسى مىافتد.
اگر این شمشیر را امیرالمؤمنین علیهالسلام بردارد و با این شمشیر بزند، گلوى مبارك پیغمبر صلىاللهعلیهوآله به اذن خدا این جمله ابدى را بر صفحه هستى ثبت مىكند:
« ضربةُ علىٍ علیهالسلام یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین »(1)
همین یك ضربتى كه على علیهالسلام زد، شاید دو سه ثانیه هم بیشتر طول نكشیده است، دست بالا رفته و شمشیر پایین آمده است، با حركت دست مولا، عمرو بن عبدود را از پا درآورده است، بهره الهى همین شمشیر زدن را اگر در ترازو بگذارند و كل اعمال جنّ و انس تاریخ را در یك كفه دیگر بگذارند، كار على علیهالسلام سنگینتر است.
شمشیر دست امیرالمؤمنین علیهالسلام بیاید، آن وقت خدا، انبیا و ائمه علیهمالسلام قضاوت مىكنند، همین شمشیر، همین آهن، همین تیغ كج آهنگرى شده، همین آب داده شده، وقتى كه در مشت ابن ملجم قرار مىگیرد، پیغمبر عمل او را به عنوان « أشقى الأوّلین و الآخرین »(2)
تعریف مىكند و مىنمایاند.
یعنى این حركت دست ابن ملجم بار گناهش با بار گناه هیچ گناهكارى در تاریخ قدیم و آینده بشر قابل مقایسه نیست.
ارزیابى ارزش مال با صاحب آن
مال بدون این كه دست انسان باشد، بىرنگ است. به صورت طلا، نقره، مس، آهن، الماس، عقیق و فیروزه در معدن است. خوب است یا بد؟ رنگى ندارد.
مثبت است یا منفى؟ رنگى ندارد. باید صبر كنیم و ببینیم این پول، اسكناس، طلا و دلار دست چه كسى مىآید و در ملكیت چه انسانى قرار مىگیرد، حالا باید مال را با حال و باطن آن انسان ارزیابى كرد.
حالا انسانش را ارزیابى مىكنیم؛ دارنده مال، مالش كم باشد، به اندازه بخور و نمیر، متوسط باشد كه سر سال از مخارج خودش و زن و بچهاش اضافه بیاورد، یا زیاد باشد كه خیلى اضافه بیاید، اسلام به كمیت آن كارى ندارد.
این مقدار مال هر چقدر كه هست، اگر در اختیار انسانى است كه حال او حال الهى است، یعنى جواد، سخى، كریم، مؤمن، داراى نورانیت، دلسوز مردم، داراى رأفت و رحمت است،
پول وقتى در ملكیت چنین انسانى بیاید، انبیا و ائمه و خدا این پول را سكوى پرواز انسان به ملكوت اعلى مىدانند، و این پول اگر دست یك انسانى كه داراى حالات شیطانى است بیاید، بخیل، حریص، مغرور، خودبین و داراى احساس مالكیت مطلق و مادىگرا باشد، درهاى براى سقوط این انسان به بدترین دركات جهنم است.
ولى خود پول كارهاى نیست؛ پول نه بهشت است و نه جهنم. نه سكوى پرواز به ملكوت است، نه دره ورود به جهنم. باید دید دست چه كسى است. با صاحب پول باید پول را ارزیابى كرد، یعنى جوهر كار در ارزیابى خود آن انسان است و پول عَرَض است. انسان مىتواند پول را سكوى پرواز خودش به ملكوت قرار دهد یا پول را دره ورود به عذاب الهى قرار دهد.(3)
خیر بودن مال
خدا در قرآن در مورد پولى كه در اختیار انسان است، دو تعبیر دارد؛
یك تعبیر با كلمه «خیر» از این پول یاد كرده است، در كجا؟ در صریح قرآن مجید، در آیه شریفه صد و هشتاد سوره مباركه بقره، اسم پول را نیاورده، نمىگوید اسكناس یا طلا یا نقره، تعبیرى كه از پول دارد، با كلمه خیر است؛
هم چنین آمده: عدة الداعی: 103؛ بحار الأنوار: 100/14، باب 1، حدیث 68؛ « سُئِلَ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ مَنِ الْعَظِیمُ الشَّقَا قَالَ رَجُلٌ تَرَكَ لِلدُّنْیَا فَفَاتَتْهُ الدُّنْیَا وَ خَسِرَ الآْخِرَةَ . . .
قِیلَ فَمَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَسْرَةً قَالَ مَنْ رَأَى مَالَهُ فِی مِیزَانِ غَیْرِهِ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ بِهِ النَّارَ وَ أَدْخَلَ وَارِثَهُ بِهِ الْجَنَّةَ قِیلَ فَكَیْفَ یَكُونُ هَذَا قَالَ كَمَا حَدَّثَنِی بَعْضُ إِخْوَانِنَا عَنْ رَجُلٍ دَخَلَ إِلَیْهِ وَ هُوَ یَسُوقُ فَقَالَ لَهُ یَا فُلاَنُ مَا تَقُولُ فِی مِائَةِ أَلْفٍ فِی هَذَا الصُّنْدُوقِ مَا أَدَّیْتُ مِنْهَا زَكَاةً قَطُّ قَالَ قُلْتُ فَعَلاَمَ جَمَعْتَهَا قَالَ لِخَوْفِ السُّلْطَانِ وَ مُكَاثَرَةِ الْعَشِیرَةِ وَ لِخَوْفِ الْفَقْرِ عَلَى الْعِیَالِ وَ لِرَوْعَةِ الزَّمَانِ قَالَ ثُمَّ لَمْ یَخْرُجْ مِنْ عِنْدِهِ حَتَّى فَاضَتْ نَفْسُه. »
« إِن تَرَكَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ »(4)
بندگان مؤمن من! بندگان با حال من! بندگانى كه باطنتان رنگ ملكوت دارد! اگر چیزى از خیر براى بعد از شما بنا بود بماند، درباه این مقدارى كه مىخواهد بماند، وصیت كنید.
بعد از مرگ یك سومش مال خودتان است، ورثه شما هیچ حقى به این خیر ندارند، این خیر باید به مصرف شما برسد، هر وصیتى مىخواهید بكنید، برایتان نماز بخوانند، روزه بگیرند، به یتیم، به حسینیه، به مسجد، به تبلیغات حلال و حرام، كتاب بخرند و در اختیار عالمان بگذارند، در یك روستایى مدرسه بسازند، اختیار آن پول دست خودتان است.
یك سومش مال شما است، و بر ورثه شما دخالت در آن یك سوم، حرام قطعى است. دو سوم این خیر هم به ورثه شما برسد، كه دختر از این خیرى كه مىماند یك سهم مىبرد، پسر دو سهم.
نگویید چرا خدا به پسر امتیاز داده است؟ چون دختر مهریه دارد، مهریهاش به جاى آن یك برابر، واجب النفقه شوهرش هم هست، اضافهتر از آن دو برابر مىشود، تمام.
حسنه بودن مال
تعبیر دیگر خدا در قرآن، در آیه دویست و یك سوره مباركه بقره است:
« رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِى الاْءَخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ »(5)
این متن آیه است، ولى تلگرافى است، یعنى ما تا روز قیامت هم بنشینیم، نمىتوانیم كلمه حسنه را در رابطه با دنیا و آخرت بفهمیم. پیغمبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: بیایید پیش خودم یا اهلبیتم، تا به شما بگویم كه قرآن چه مىگوید.
منابع:
پایگاه شیخ حسین انصاریان
1 ـ شرح أصول الكافى، مولی محمد صالح المازندرانی: 12/413؛ «أن ضربة علی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین.»
2 ـ الأمالى، شیخ صدوق: 93، حدیث 4؛ بحار الأنوار: 42/190، باب 126؛ «. . . یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْكِیكَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَبْكِی لِمَا یُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِی هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّی بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّكَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الاْءَوَّلِینَ وَ الآْخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَكَ قَالَ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیهالسلام فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِكَ فِی سَلاَمَةٍ مِنْ دِینِی فَقَالَ صلىاللهعلیهوآله فِی سَلاَمَةٍ مِنْ دِینِكَ ثُمَّ قَالَ صلىاللهعلیهوآله یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِی لاِءَنَّكَ مِنِّی كَنَفْسِی رُوحُكَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُكَ مِنْ طِینَتِی إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِی وَ إِیَّاكَ وَ اصْطَفَانِی . . . .»
3 ـ إرشاد القلوب: 1/139؛ «قال علیهالسلام السخاء اسم شجرة فی الجنة ترفع یوم القیامة كل سخی إلى الجنة بأغصانها و البخل شجرة فی النار تقود بأغصانها كل بخیل إلى النار.»
4 ـ بقره (2) : 180؛ «اگر مالى از خود به جا گذاشته است . . . وصیت كند.»
5 ـ بقره (2) : 201؛ «پروردگارا ! به ما در دنیا نیكى و در آخرت هم نیكى عطا كن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار .»
تهیه و تنظیم : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان