
پیامبری که در نوزادی سخن گفت
شاید آن روز که جبرئیل امین بر مریم عذرا ظاهر شد و روح خداوند عزّ و جلّ را بر او دمید ، قدری از قدرت پیش بینی خاص ربوبی از این روح کاسته شد که مسیح پا به دنیا نهاد ؛ مسیح آمده بود تا بر دین فروشی نظام خاخامی خط بطلان بکشد ؛ بر نظامی که بر پیامبر خدا ، زکریا(علیه السلام) و خاندان او نیز جورها روا داشته بودند.

مسیح(علیه السلام) با آیات بیّنات آمد و از همان آغاز ولادت ، لب به سخن گشود و خود گفت که من ابتدا بنده و سپس پیامبر خدا هستم و از جهت نیکوکاری آمدهام و بدکاری و ستمگری از من صادر نمیشود.
اما به گمانم او را حجابی بود تا نبیند آنچه از پی او و به نام او خواهد آمد ؛ مسیح(علیه السلام) را توان اشرف خلق(صلی الله علیه وآله) نبود که او نیز با همه مدارا و مهرش به خلق آنگاه که فرمان استقامت یافت ، پیر گشت ؛ او میدانست امت راستینش به خواست خدا وارثان زمین هستند و اینگونه گشت تا چه رسد به پیامبری که این تاب و توان را نداشت.
اگر مسیح(علیه السلام) میدانست پس از فروریختن کاخ ستم سرکشان قوم یهود ، اینان به اسم پیروان او هستند که قرون متمادی برخلایق ستم روا میدارند و خدا را به زر و سیم خواهند فروخت ، چه میکرد؟!
اگر مسیح (علیه السلام) میدانست به اسم پیروان او سالها برای تصرف خاک ، نام او را دستاویز قرار میدهند و صلیب یهودا را به جای پرچم او مینشانند و به جنگ با امت پیامبری که او وعدهی آمدنش را داده بود میپردازند و در نهایت هدف پیامبری را که مدعی پیروی اویند عقیم میکنند، آیا باز هم یارای مبارزه با ظلم سران یهودیه و تاب تحمل یهودای خائن را در کنار خود داشت ؟!
مسیح (علیه السلام) از همان آغاز ولادت فرمود که من در هر کجا باشم ، در آنجا خیر و برکت میباشد و نمیدانست با نامش چه شرارتها میکنند. با نام آنکه هرگاه به محاجّه با طاغوت یهودیه میپرداخت کسی توان شکست او را نداشت.
به گمانم مسیح (علیه السلام) نمیدانست وارستگان و مستضعفین و حقّ گویان و عالمان را با کتابی که به نام او جعل میکنند ، به دار میآویزند و در آتش میسوزانند و چنان حکم میرانند که مثل ظلم و ستم شوند و خلق را از خدا روگردان میکنند.
به گمانم مسیح نمیدانست پس از قریب دو هزار سال از ولادتش با نام او جنگها به پا میکنند و خونها میریزند و میگویند ما پیروان مسیح (علیه السلام) هستیم که برای صلح و آزادی چنین میکنیم.
به گمانم مسیح(علیه السلام) نمیدانست که روزی معابدی با نام او برپا میشود که در آن شیطان عبادت میشود. معابدی خواهد بود که مردان خدا! زنان را به پیوند زنان و مردان را به پیوند مردان درخواهند آورد و قوم سنگ شدهی لوط این بار توسط آنان از جانب خدا مجاز به اعمال خود گردند!
نمیدانم. شاید هم مسیح(علیه السلام) همه اینها را میدانست و غم دانستههایش را با آگاهی دیگری تسلی میداد.
آری به یاد آوردم که ما شیعیان هر دردی را تحمل میکنیم و ابتلایی اگر باشد صبوری میکنیم ، جهاد میکنیم و کشته میشویم ، جانبازی میکنیم و شکیبایی پیشه میسازیم و همه و همه را با امید به تحقق وعدهی الهی یعنی برپایی حکومت عدل در جهان و امارت بقیه الله(عج) ، تاب میآوریم ؛ مسیح (علیه السلام) چگونه غم آگاهی خود را تسلی نمیداد ؟!
مسیح آمد تا بماند. بماند تا روزی که حزب الله بر جهان غالب شود و ارض را میراث داران حقیقیاش جلوه گاه خیر و عدل کنند. مسیح آمد تا روزی که شیطان میبیند آنچه را خدا میدانست و بر آن امر بر سجدهی آدم کرد ، در عالم حضور یابد و تلخی صبرش را به شیرینی آن بدل سازد.مسیح خیر بود و برکت. اگر چندی کسانی که فقط از پیروی مسیح نام آن را بر خود دارند و در اصل پیروان ابلیسند ، دنیا را به شر بیالایند، او روزی دوباره از معراجش باز خواهد گشت و مکانش با خیر و برکت مزین خواهد شد.
امید که زادروز مسیح(علیه السلام) بر پیروان حقیقی او خاصه شیعیان ، فرخنده و مبارک باشد.
مهربد
گروه دین تبیان
