تبیان، دستیار زندگی
خداوندا اکنون که شروع به وصیت نامه نوشتن می کنم و از گذشته خویش پشیمانم و از کرده خویش توبه می کنم به عقب مى نگرم طوفانى را از گرد و غبار گناهها و معاصى پشت سرم برپاست و روانه و به مقابلم مى نگرم آتش خشم و عذابت را می بینم که به سویش می روم ولى هنوز به کر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهیدی که به مادرش نوید بهشت داد


خداوندا اکنون که شروع به وصیت نامه نوشتن می کنم و از گذشته خویش پشیمانم و از کرده خویش توبه می کنم به عقب مى نگرم طوفانى را از گرد و غبار گناهها و معاصى پشت سرم برپاست و روانه و به مقابلم مى نگرم آتش خشم و عذابت را می بینم که به سویش می روم ولى هنوز به کرم تو امیدوارم. بالاى سرم را می نگرم. ابرى را مى بینم که همه جا را فرا گرفته است. امیدوارم که باران رحمتت بر من ببارد و گرد و غبار گناهانم را بشوید


شهیدی که به مادرش نوید بهشت داد

شهید فرشید فتح الهی

نام پدر :  ایوب

استان محل تولد : آذربایجان غربی

تاریخ تولد : 1345

دانشگاه : تبریز

رشته تحصیلی : مهندسی برق

مدرک تحصیلی : کارشناسی

محل شهادت : پاسگاه زید

تاریخ شهادت :  5/12/1365

وصیت نامه شهید فرشید فتح الهی

‏بسم ا... الرحمن الرحیم

«ربنا لا تؤاخذنا إن نسینا او اخطانا» «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب» خداوندا اکنون که شروع به وصیت نامه نوشتن می کنم و از گذشته خویش پشیمانم و از کرده خویش توبه می کنم به عقب مى نگرم طوفانى را از گرد و غبار گناهها و معاصى پشت سرم برپاست و روانه و به مقابلم مى نگرم آتش خشم و عذابت را می بینم که به سویش می روم ولى هنوز به کرم تو امیدوارم. بالاى سرم را می نگرم. ابرى را مى بینم که همه جا را فرا گرفته است. امیدوارم که باران رحمتت بر من ببارد و گرد و غبار گناهانم را بشوید و طوفان را بخواباند و آتش گناهانم و لهیب خشمت را فرو نشاند. «اللهم إن مغفرتک ارجى من عملى و إن‌ رحمتک اوسع من ذنبی. اللهم إن کان ذنبى عندک عظیما فعفوک اعظم من ذنبى. اللهم إن لم أکن اهل إن ابلغ رحمتک فرحمتک اهلا إن تبلغنى و تسعنى لأنها وسعت کل شىء» الهى چگونه در دوزخ بمانم درحالی که امید عفوت را دارم. پس به عزتت سوگند می خورم که آقا و مولاى من به راستى سوگند می خورم که اگر زبانم را در آنجا گویا گذارى قطعاً در میان دوزخیان به سوى تو شیون زنم و همچون آرزومندان و هر آینه فریاد کنم به درگاهت چون فریادرس خواهان و حتماً مانند عزیز گم کردگان بر دورى تو گریه کنم و با صداى بلند مى خوانمت و مى گویم کجائى اى ولى مؤمنان. اى منتهاى آرزوى عارفان، یا غیاث المستغیثین، اى فریادرس فریاد رس خواهان، اى محبوب دلهاى راستگویان و اى معبود جهانیان، آیا تو چنان مى بینى اى منزه و معبودم و به ستایشت مشغولم که بشنوى در آتش صداى بنده مسلمانى را به سبب مخالفتش در آنجا زندانى شده و مزه عذاب آتش را به سبب نافرمانیش چشیده و در میان طبقات آتش به سبب جرم و جنایتش زندانى شده و در آن حال به درگاهت شیون کند مانند شیون کسانی که آرزومند رحمت توست و به زبان یگانه پرستان تو را فریاد زند و به پروردگاریت به درگاهت توسل جوید. اى مولاى من، پس چگونه در عذاب بماند و حال آن که به بردبارى باسابقه ات امید دارد.

خداوندا سردارت امام حسین(ع) و علمدارت حضرت ابوالفضل(ع) را علمدار لشکر اسلام قرار ده. این بار نیز بر لشکرت منت گذار و کمکشان کن. کمک کن تا قهرت و شعله های خشمت را به دشمن نشان بدهند و کمک کن تا ضربه نهایی را به صدام ملعون بزنند. خداوندا پیر روشن ضمیر عصر امام خمینی را حفظ فرما. ملت اسلام را از نعمات وجود ایشان بهره مند فرما و مسؤولین را در اطاعت ایشان و ملت را در اطاعت ایشان بگمار

یا آن که چگونه آتش او را بیازارد با آن که او آرزوى فضل و رحمت تو را دارد. یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند در حالی که صدایش را بشنوى و جایش را ببینى و یا چگونه شراره هاى آتش او را احاطه کند در حالی که ناتوانى او را می دانى. یا چگونه در میان طبقات آتش زیر رو شود و تو راستگویى او را می دانى یا چگونه موکلان دوزخ او را با شدت برانند با آن که تو را به پروردگارى مى خواند. یا چگونه ممکن است که امید فضل تو را در آزادی خویش داشته باشد و تو او را واگذاری. بعید است و چنین گمانی به تو نیست و فضل تو به این روش معروف نیست و شباهت به رفتار و روش تو نسبت به یگانه پرستان ندارد با آن نیکی و احسان که به آنها داری و من به یقین می دانم که اگر فرمان تو در معذب ساختن منکرانت صادر نشده بود و حکم تو به دائم ماندن در عذاب برای دشمنانت نبود، هر آینه دوزخ را به تمامى سرد و سلامت می کردى و کسی را در آن قرارگاه و محلى نبود. ولى تو خدائى که نامهایت مقدس است سوگند یاد می کنم که دوزخ را از کافران و از پریان و آدمیان همگى پر کنى و دشمنانت را براى همیشه در آن جاى دهى. پس اى خداى من در این دم مرا از دوستان خودت قرار بده. خداوندا، انجام دادن حسنات چقدر آسان است و نگه داشتن آن چقدر مشکل. خداوندا آن قدر فرصتم مده تا این جهادى را که به کمک تو در راه تو انجام داده ام با ریا و دورویی از بین ببرم، زیرا که گذشته ام این طور نشان دهنده این است که چندین عمل خیر که انجام داده ام با ریا و منت گذاشتن و غیره از بین برده ام.

شهید فرشید فتح الهی

خداوندا گامهایم را در میدان های نبرد استوار گردان. آن ایمان را به من عطا کن که هنگامی که زمین زیر غرش انفجار گلوله های توپ ها و خمپاره ها و کاتیوشاها به لرزه درمی آید، هنگامی که زمین در اثر عبور تانک های دشمن می لرزد، دل من نلرزد. خداوندا کمک کن تا دشمن هرگز پشت مرا نبیند مگر آن هنگامی که در محاصره باشم. خداوندا، آن قدرت و آن همت را در خود نمی بینم که بتوانم ایستادگی کنم. اگر تو مرا درنیابی و در آن هنگام یک لحظه مرا به حال خود بگذاری شیطان مرا فرصت نخواهد داد و ترس بر من مستولی خواهد شد، نیاید آن لحظه که گامهایم در میدان نبرد سست شود. خداوندا سردارت امام حسین(ع) و علمدارت حضرت ابوالفضل(ع) را علمدار لشکر اسلام قرار ده. این بار نیز بر لشکرت منت گذار و کمکشان کن. کمک کن تا قهرت و شعله های خشمت را به دشمن نشان بدهند و کمک کن تا ضربه نهایی را به صدام ملعون بزنند. خداوندا پیر روشن ضمیر عصر امام خمینی را حفظ فرما. ملت اسلام را از نعمات وجود ایشان بهره مند فرما و مسؤولین را در اطاعت ایشان و ملت را در اطاعت ایشان بگمار.

ای فرمانده من، امیدوارم از من راضی باشی. امیدوارم که اوامرت را انجام داده باشم تا در نتیجه امام از من راضی باشد و در نتیجه خداوند از من راضی باشد. ای ملت ایران، شما الان در یک مرحله سخت از آزمایش الهی به سر می برید. هم باید زیر بمبارانهای دشمن کافر تحمل کنید و هم اینکه گردان پشت گردان نیرو بفرستید و پشت جبهه را گرم و فعال نگهدارید. انشاءا... که قلب های داغ دیده مادران و خواهران و خانواده شهدا به زودی سرود ظفر و پیروزی نهایی به شادی و سرور درآیند. و ملت در صفوف اول خانواده های شهدا با امامت امام خمینی در کربلا نماز شکر و نماز زیارت بخوانند انشاءا... که راه شهدا تداوم یابد. ای خانواده های شهدا، من از همه شما شرمنده ام و ما همگى مدیون شماها هستیم. با خون جوانان و عزیزان شما بود که جنگ به این مرحله از پیروزى رسید انشاءا... که مرا حلال کنید. دوستان و برادران، هر کس بدى از من دیده است به بزرگوارى خودش ببخشد. همه دوستان و آشنایان به واسطه بزرگواری و لطف خودشان به بنده لطف داشتند و من از همه دوستان و اقوام و‌ آشنایان می خواهم که مرا حلال کنند و راه شهیدان را ادامه بدهید. خانواده ارجمندم، پدرم از تو می خواهم که از من درگذری و مرا ببخشی چرا که بارها نافرمانی کرده ام و اسباب ناراحتی شما را فراهم کرده ام و فرزند خوبی برای شما نبوده ام. از من خیری ندیدید و شر زیادی به شما رسانده ام. در اوقات مریضی شما هرگز کمکی به شما نکرده ام خداوند به شما اجر صد چندان بدهد که از امتحان این کسالت سربلند بیرون آمدید و نه تنها این امر موجب تضعیف روحیه شما نشد، بلکه باعث متعالی شدن روح والای شما گردید. طوری که دائم در حال شکر و حمد بودید. انشاءا... از خدا بخواهید که این قربانی را قبول کند و شکر کنید که چنین توفیقی نصیب خانواده ما شد و به شما مادرم، مرا ببخش. از شما بسیار شرمنده ام و نمی دانم در آن دنیا چگونه به صورت شما نگاه خواهم کرد. فقط امیدوارم که مرا حلال کنید. آفرین بر شما که در مقابل زحمات بی شمار زندگانی دلیرانه ایستادگی کردید. در این چند سال زحمت پدرم را کشیدید. برای بزرگ کردن من رنجها تحمل کردید و سرانجام حاصل عمر خود را تقدیم راه قرآن و اسلام کردید. راستش را بخواهید شهید واقعی شما دو نفر هستید نه من و جانباز شماها هستید.

پدرو مادرم راستش را بخواهید شهید واقعی شما دو نفر هستید نه من، و جانباز شماها هستید. ایثارگر هستید. فداکار هستید. رزمنده هستید. جهادگر هستید. باایمان هستید. متقی هستید. این شما هستید که حاصل بیست سال زحمت و رنج خود را تقدیم اسلام کردید. بیست سال زحمت کشیده و درختی را پروراندید و آرزوها داشتید تا از میوه آن بهره مند شوید ولی در میان راه، آن هنگامی که هنوز درخت میوه نداده بود، پس به شما مژده بهشت می دهم

ایثارگر هستید. فداکار هستید. رزمنده هستید. جهادگر هستید. باایمان هستید. متقی هستید و خلاصه زبانم و قلمم از درک و از بیان عظمت شما قاصر است. این شما هستید که حاصل بیست سال زحمت و رنج خود را تقدیم اسلام کردید. بیست سال زحمت کشیده و درختی را پروراندید و آرزوها داشتید تا از میوه آن بهره مند شوید ولی در میان راه، آن هنگامی که هنوز درخت میوه نداده بود، پس به شما مژده بهشت می دهم. انشاءا... که همگی در آن دنیا با هم باشیم و مرا نیز شفاعت کنید و فقط مطلبی که مانده این است که مبادا ناسپاسی کنید و به جای شکر ناشکری کنید. شکر گوئید که فرزند شما به راه راست گام نهاده است و حاصل عمر شما به هدر نرفته است و دعا کنید که این قربانی از شما قبول شود.

به سخنان ضدانقلاب و مخالفین گوش ندهید که تاکنون هم ندادید. از کمبودها دل تنگ نشوید و از ناراستی ها دلسرد نشوید. این طور نباشد که شخصی بگوید به سبب فلان کار و فلان شخص من دیگر نماز نمی خوانم. مگر تو برای چه کسی نماز می خوانی. نماز و دعاها و قرآن را فرموش نکنید که من از اینها غافل بودم و حالا پشیمانم. شما مواظب باشید که این طور نشود و مثل من پشیمان شوید. برای من شیون و زاری نکنید که من ناراحت خواهم شد و مورد پسند خداوند هم نیست. همچون پدر شهید جلیل القدر جواد رستم زاده رضوان ا... علیه و مادر شهید مهرام باشید که از دیدن ایشان و سایرین که امثالشان هم زیاد است، روحیه می گرفتم. مبادا بی تابی کنید. هرگز راضی نخواهم بود که در خیابان و یا در منزل و یا در جای دیگر شیون به پا شود. درددل خود را با هر کسی در میان مگذارید و هر چه در دل دارید بر زبان میاورید. صبور و بردبار باشید آن طور که بودید. تقاضائی که دارم این است که حتماً در مجلسی که اگر خواستید برای من داشته باشید فقط و فقط شیرینی و چای به مهمانانم بدهید و دست و روی کسی را می بوسم که بیاید و فقط به شما تبریک و نه تسلیت بگوید. کار زینبی یادتان نرود. پیام مرا که اطاعت از امام و مبارزه تا پیروزی است را به سایرین بگویید. جهاد یادتان نرود که دری از درهای بهشت است و به روی هر کسی باز نمی شود. خیرات و احسان ندهید و به جای آن مقدار معادلش را به جبهه ها بپردازید. چون در چنین مکان هایی اکثراً هدف فقط خوردن است و چه بسا ممکن است معصیتی و غیبتی هم به عمل آید که نه تنها برای روح من ثوابی ندارد، بلکه گناهش گریبانگیر من و شما هم خواهد شد و فکر این هم نباشید که مردم چه خواهند گفت. چون هیچ کس نتوانسته است همه مردم را تواماً راضی نگه دارد. مثلاً در قربانی ها و سفره های نذری فکرتان متوجه این نباشد که فلان همسایه ناراحت خواهد شد و فلان قوم و خویش دلگیر. بلکه باید این امر مختص فقرا و مستمندان باشد و نه کس دیگر. یعنی هدف راضی کردن سایرین نباشد. بلکه هدف راضی کردن خدا باشد.

شهیدی که به مادرش نوید بهشت داد

سایرین هر چه می خواهند بگویند. اگر می توانید این کار را بکنید و این طور رفتار کنید که هیچ. اگر نه مطمئن باشید که قربانی و نذری قبول نخواهد شد و هیچ نفعی به حال کرده و یا منظوری که دارید نخواهد داشت. زیرا ریا مانع از آن خواهد شد و هدف از محض رضای خداوند بودن خارج شده است. برادرانم فرنوش و مهدی امیدوارم مرا حلال کنید. از کرده من ناراحت نشوید چون من خود این راه را انتخاب کردم. با آن که مشکلات داخلی خانواده را می دیدم ولی چه کنم که اسلام در خطر است و ما باید مشکلات را به جان بخریم. می دانم که این عمل باعث ناراحتی و افزایش کسالت پدرم و افزایش ناراحتی همه شما شده است از شما عذر می خواهم. امیدوارم مرا حلال کنید و قبول کنید که چاره ای نیست. وقتی که امام می فرمایند که امروز مسئله اصلی ما جنگ است، من هر چه فکر کردم نتوانستم خود را راضی کنم که بمانم و نتوانستم برای خودم بهانه ای بتراشم و درسم و یا وضع خانواده را بهانه قرار دهم. چون می دانستم که در آن دنیا شرمنده خواهم بود. با این حال باز هم مطمئن نیستم که شرمنده خواهم بود یا نه. امیدوارم که مرا حلال کنید. از خواهرمان خوب مراقبت کنید و او را به خیر دعوت کنید. کوچکترین گناه و معصیتی را یادش ندهید و پیش او کاری نکنید که باعث جری شدنش بشود. در حجاب او دقت کنید. لباس ساده بپوشید. مواظب نماز خود باشید. خواهرم، جانم به فدایت، مرا ببخش و حلال کن. انشاءا... آن موقع که معنی واژه شهادت را فهمیدی و به رسالت زینبی خودت پی بردی رسالتت را انجام بدهی و سعی کنی که با مطالعه زندگی بانوان والای عالم حضرت فاطمه(ع) و حضرت زینب(س) همچون آنان باشی و مواظب حجاب خودت باش. هرچند حجاب، ظاهری است ولی لازم است. مواظب باطنت باش که مانند بعضی از محجبه های خودنما نباشی که بی حجاب ها از آن ها بارها بهترند. به مجالس لهو و لعب هرگز قدم مگذار. انشاءا.. از سال جدید که قدم به مدرسه جدیدی می گذاری با حجاب بهتر و سیاه که کوبنده تر از سرخی خون من است به مدرسه می روی تا چشم دشمن کور باشد و از منحرف کردن جوان های ایران منصرف شود و بداند که دیگر برای او جایی باقی نمانده است. مواظب دوستان خود باش و در انتخاب آنها بسیار دقت کن و گول ظاهر هیچ کس را نخور. زیاد بیرون از منزل نرو که برای خواهران خوب نیست، متین و باوقار باش. امیدوارم که همه شما دوستان و آشنایان را در آن دنیا زیارت کنم و در حیات نعیم با هم باشیم.

ای خانواده های شهدا، من از همه شما شرمنده ام و ما همگى مدیون شماها هستیم

8 روز روزه قضا دارم که برایم ادا کنید. حدود 250 تومان به برادر فاخری و 300 تومان به برادر مجتبی کریم زاده مقروض هستم که توسط برادر سرباز زاده آنها را پرداخت کنید و 1000تومان هم به برادر فربودنیا بدهکارم که آن را پرداخت کنید و از همگی آنها حلالیت بخواهید. تمبرهایم را برادر نادر به فروش رساند و پولش را به جبهه بپردازد. تسبیحم را برادر نادر و حلقه انگشتری را برادر خسرو قبول کند و جانمازم را برادر فرنوش و جانمازی دیگر در خوابگاه دارم که اگر پیدا شد برادرم مهدی آن را قبول کند. برادر رضا رجب پور هم نزد من کیفی سیاه رنگ به امانت داشت که متأسفانه مفقود شد. لطفاً لنگه آن را تهیه کرده و بدهید تا برادر نادر به ایشان بدهند و از ایشان برایم حلالیت بخواهند. هر کس که بخواهد می تواند از کتابهایم امانت ببرد. اگر توفیق شهادت نصیب من و برادر محرم مصطفوی با هم شد، اگر مقدور باشد ما را در جوار هم دفن کنید و کنار عکس من از عکس های ایشان و برادر فرخ حیدری بگذارید. امیدوارم که آن دنیا در خدمت شهدا و سرورشان امام حسین(ع) و شما خانواده ام و دوستان و‌ آشنایان باشم و انشاءا... که در آن دنیا روسفید باشیم و کارنامه اعمالمان را از دست راست بگیریم. التماس دعا دارم. برایم زیاد فاتحه بخوانید و نگوئید که او شهید است و احتیاج ندارد. و برایم طلب آمرزش کنید. امام را فراموش نکنید. راه شهیدان را تداوم بخشید. والسلام علی من اتبع الهدی ظهر جمعه، هنگام اذان ظهر مورخه 17/11/65   فرشید (حامد) فتح الهی

روحش شاد و یادش گرامی

فرآوری  : رها آرامی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع : سایت گلزار فاوا