تبیان، دستیار زندگی
: مشرکان مکه قرار گداشتند از هر قبیله ای یک نفر را برای کشتن پیامبر انتخاب کنند و آن حضرت را دسته جمعی از بین ببرند تا بنی هاشم به خونخواهی پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم» قیام نکنند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمایشنامه جان فدا

(ویژه دانش آموزان راهنمایی،بزرگداشت مقام علی(ع))

جان فدا

مربیان عزیز این نمایشنامه برگرفته از آیه 207 سوره بقره  است.

داستان آیه 207 سوره بقره:

بعضی مردمانند که از جان خود در راه رضای خدا درگذرند و خدا دوستدارد چنین بندگان است.

خلاصه ماجرا از این قرار است که مشرکان مکه قرار گداشتند از هر قبیله ای یک نفر را برای کشتن پیامبر انتخاب کنند و آن حضرت را دسته جمعی از بین ببرند تا بنی هاشم به خونخواهی پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم» قیام نکنند و با این عمل از شر پیامبر راحت شوند. پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم» از نقشه آنان با خبر شد و حضرت علی «علیه السلام» برای این که پیامبر به سلامت از مکه خارج شود، آماده شد در بستر ایشان بخوابد.

همین که حضرت علی «علیه السلام» در آن شب خطرناک به جای پیامبر خوابیدند، خداوند به دو فرشته عزیز خود جبرائیل و میکائیل فرمود: من عمر یکی از شما را طولانی تر قرار دادم، کدام یک حاضر هستید ایثار کنید و زندگی دیگری را برخود مقدم دارید و فدای دیگری شوید؟ هیچ کدام از آن ها حاضر نشدند. خداوند فرمود: اینک مشاهده کنید که چگونه علی ابن ابی طالب «علیه السلام» حاضر است جان خود را فدای رسول خدا کند. این آیه نازل شد و خدا از حضرت علی «علیه السلام» به خاطر این کار خطیر تقدیر نمود.

شخصیت های نمایشنامه:

1-    مرداول

2-    مرد دوم

3-    مرد سوم

4-    ابوجهل

5-    ابوطالب

6-     بلال

گوشه ای از نمایشنامه:

جان فدا

سومی: او رفت. او رفته است. او شبانه گریخته است.

اولی: یعنی چه، چگونه رفته است! ما که تمام شب این جا در کمین بودیم.

دومی: پس، چه کسی در بستر خوابیده بود؟

ابوجهل: کس دیگری در بستر خوابیده بود. کس دیگری لباس او را پوشیده بود تا ما را فریب دهد.

اولی: چه کسی؟

ابوجهل: وقتی وارد شدیم، صدایی همه ما  را لرزاند.

سومی: صدایی گفت این جا چه خبر است، چه می خواهید؟

اولی: چه کسی آن جا بود؟

ابوجهل: صدایش را شناختم. از تعجب نفسم بند آمده بود. علی بود، علی بن ابی طالب در بستر خوابیده بود.

اولی و دومی: علی؟ علی در بستر خوابیده است؟

جان فدا

سومی: علی با شمشیری در بستر نشسته بود.

ابوجهل: بر او یورش بردیم و گفتیم: ما محمد را می خواهیم، او کجاست؟

سومی: علی ایستاد و با خشم گفت: مگر او را به من سپرده بودید که از من می خواهید. می بینید که او در خانه نیست.

ابوجهل: علی گفت مگر شما نمی خواستید که او از شهر برود. مگر نگفته بودید او را از شهر بیرون می کنید. او اوایل شب با پای خودش از شهر شما رفت.

.

.

.

نویسنده این نمایشنامه مهدی کاموس است و توسط انتشارات مدرسه به چاپ رسیده است. برای تهیه کتاب می توانید به فروشگاه اینترنتی تبیان  مراجعه نمایید.

پس از اجرای نمایشنامه در مدرسه، تصاویری از اجرای نمایش نامه را به ایمیل مرکز یادگیری به آدرس

 ارسال نمایید.


مرکز یادگیری سایت تبیان - تهیه: سمیرا بادامستانی

تنظیم: خدیجه آلچالانلو