
عشق و آفتاب

با عرض سلام خدمت تمامی شما دبیران پرورشی عزیز و دانش آموزان گرامی
برگزاری مراسم مختلف توسط دانش آموزان، از رسالت های بزرگ مدارس و مربیان پرورشی است.
مرکز یادگیری به منظور همراهی با شما عزیزان در این مراسم، و بنا به مناسبت های گوناگون کلیپ ها و متن مجری های متفاوتی را در این بخش برای شما در نظر گرفته، که امید است مورد استفاده قرار گیرد.

آفتاب وقتی دست نوازشش را
بر سر دریا کشید،
همه قطره ها عاشقش شدند.
به جنب و جوش افتادند تا به او برسند.
قطره ی کوچک ما هم
تاب و توانش را از دست داده بود
تقلا کرد و جنبید.
تا ناگاه خود را آزاد و رها یافت.
بالا و بالاتر رفت به طرف خورشید
احساس سبکی بیشتری می کرد
خود را در آغوش خورشید می دید

به بالا نگاه کرد.
ابر سیاهی روی خورشید را گرفته بود.
قطره به ابر رسید
اما بیشتر در آن اسیر شد.
انگار جزیی از ابر شده بود
روزها گذشت و هر روز
خورشید پیدا نبود
اما گرمای آرامش بخشش
وجود او را فراگرفته بود.
به اطرافش نگاه کرد
که در دل ابر اسیر شده اند
اصلا گویی آن ابر چیزی جز خود قطره ها نبود
قطره ی کوچک ما دلتنگ تر شد،
همه با هم به خورشید فکر کردند.
کنار هم جمع شدند
دست به دست هم دادند و
دل تنگی شا ن را با تمام وجود گریستند.
باران که تمام شد
بر پهنه ی دریا می تابید.
دیگر اثری از ابر سیاه نبود.
نویسنده : سید محسن میر محمد صادقی
طراح: امیدکلانتر معتمدی
گوینده: یاسر دعا گو
اجرای صدا: فرهاد رحتمی