تبیان، دستیار زندگی
مفسران براى كل این سوره شان نزولى از ابن عباس نقل كرده اند كه چنین است : مردى درمـیـان مـسـلـمـانـان بـود كـه شـاخـه یـكـى از درخـتـان خـرمـاى اوبـالاى خـانـه مردفقیر عـیالمندى قرارگرفته بود، صاحب نخل هنگامى ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمایشنامه نخل بهشتی

(ویژه دانش آموزان راهنمایی)

نمایشنامه نخل بهشتی

مربیان عزیز این نمایشنامه برگرفته از سوره لیل  است.

داستان سوره لیل:

شان نزول : مفسران براى كل این سوره،  شأن نزولى از ابن عباس نقل كرده اند كه چنین است : مردى درمـیـان مـسـلـمـانـان بـود كـه شـاخـه یـكـى از درخـتـان خـرمـاى او بـالاى خـانـه مرد فقیر عـیالمندى قرارگرفته بود، صاحب نخل هنگامى كه بالاى درخت مى رفت تا خرماها را بچیند، گاهى چـنـد دانـه خرما در خانه مرد فقیر مى افتاد، و كودكانش آن را برمى داشتند، آن مرد از نخل فرود مى آمد و خرما را از دستشان مى گرفت.

مرد فقیر به پیامبر(ص) شكایت آورد.

پیغمبر (ص) فرمود: برو تا به كارت رسیدگى كنم؛  سپس صاحب نخل را ملاقات كرد و فرمود: این درخـتـى كـه شاخه هایش بالاى خانه فلان كس آمده است، به من مى دهى تا در مقابل آن، نخلى در بهشت از آن تو باشد!

مـرد گـفـت : مـن درخـتان نخل بسیارى دارم ، و خرماى هیچ كدام به خوبى این درخت نیست و حاضر به چنین معامله اى نیستم.

نمایشنامه نخل بهشتی

كـسـى از یـاران پـیـامـبر(ص) این سخن را شنید، عرض كرد: اى رسول خدا! اگرمن بروم و این درخـت را از ایـن مـرد خریدارى و واگذار كنم ، شما همان چیزى را كه به او مى دادید به من عطا خواهى كرد؟

فرمود: آرى.

آن مـرد رفـت و صاحب نخل را دید و با او گفتگو كرد، صاحب نخل گفت : آیامى دانى كه محمد حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل این به من بدهد و من نپذیرفتم.

خریدار گفت : آیا مى خواهى آن را بفروشى یا نه ؟

گفت : نمى فروشم مگر آن كه مبلغى را كه گمان نمى كنم كسى بدهد به من بدهى.

گفت : چه مبلغ ؟

گفت : چهل نخل.

خـریـدار تعجب كرد و گفت : عجب بهاى سنگینى براى نخلى كه كج شده مطالبه مى كنى ، چهل نخل !

سپس بعد از كمى سكوت گفت : بسیار خوب ، چهل نخل به تو مى دهم.

فـروشـنـده (طـمـعـكـار) گفت : اگر راست مى گویى چند نفر را به عنوان شهود بطلب ! اتفاقا گروهى از آن جا مى گذشتند آن ها را صدا زد، و بر این معامله شاهد گرفت.

سپس خدمت پیامبر (ص) آمد و عرض كرد اى رسول خدا! نخل به ملك من درآمد و تقدیم (محضر مباركتان) مى كنم.

رسـول خـدا(ص) بـه سراغ خانواده فقیر رفت و به صاحب خانه گفت : این نخل از آن تو و فرزندان توست.

این جا بود كه سوره لیل نازل شد و گفتنی ها را درباره بخیلان و سخاوتمندان گفت.

شخصیت های نمایشنامه:

1-    اولی

2-    دومی

3-    سومی

نمایشنامه نخل بهشتی

گوشه ای از نمایشنامه:

اولی: می دونی موضوع چیه. تو خسیسی! همین!

دومی: حالا خسیس یا هرچی، تو حق نداری لباس فرم من رو برداری.

اولی: کی لباس فرم تو رو برداشت. من فقط یه دور باهاش تمرین کردم، همین!

دومی: تو اصلاً به زور اومدی توی کار، حالا طلب کار هم هستی.

اولی: به زور نیامدم. لباس فرم نداشتم (مکث) حالا هم ندارم. ولی داداشم قول داده هر طوری شده برام بخره. اگه لباس فرم داشتم از اول توی تمرین ها بودم.

دومی: لباس فرم نداری نیا. مگه تئاتر هم زوری میشه.

اولی: (با عصبانیت) باز هم می گه زوری. همون که گفتم، تو خسیسی، این قدر خسیسی که داری می ترکی می دونی مثل کی؟ مثل خسیس "مولیر" ، مثل همون کودن و خنده داری!

دومی: من نمی دونم مولیر کیه، ولی می دونم که تو پول نداری. خانواده ات هم پول ندارن. به قول بابام آدم گدا، این همه ادا.

{اولی به دومی حمله می کند. دومی به پشت صندلی میرود و سنگر می گیرد. سومی که تا حالا مشغول تمرین نقش خودش بود به طرف آن ها می آید}

اولی: (با فریاد) درباره خانواده من حرف نزن!

سومی: (با فریاد) بابا بس کنید! (مکث، سکوت) خجالت بکشید! مثلاً شما دارید کار فرهنگی می کنید.

.

.

.

نویسنده این نمایشنامه مهدی کاموس است و توسط انتشارات مدرسه به چاپ رسیده  است. برای تهیه کتاب می توانید به فروشگاه اینترنتی تبیان  مراجعه نمایید.

پس از اجرای نمایشنامه در مدرسه، تصاویری از اجرای نمایش نامه را به ایمیل مرکز یادگیری به آدرس

نمایشنامه نخل بهشتی

ارسال نمایید.


مرکز یادگیری سایت تبیان - تهیه: سمیرا بادامستانی

تنظیم: خدیجه آلچالانلو