تبیان، دستیار زندگی
حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی در پیامی به همایش بین المللی شهروند مسؤول در تبیین فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر آورده است: آنچه مخصوص مسئولان نظام است و دستگاه حکومت موظّف است آن را انجام بدهد آن مسئله جلوگیری قهرآمیز است آن جلوگیری قهرآمیز گاهی با ض
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیت الله جوادی آملی:
امر به معروف وظیفه مشترک بین مردم و دستگاه حکومت است
جوادی آملی


حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی در پیامی به همایش بین المللی شهروند مسؤول در تبیین فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر آورده است: آنچه مخصوص مسئولان نظام است و دستگاه حکومت موظّف است آن را انجام بدهد آن مسئله جلوگیری قهرآمیز است آن جلوگیری قهرآمیز گاهی با ضرب همراه است گاهی با بالاتر از ضرب.



متن پیام به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم


الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین والأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء (علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم نتولّیٰ و مِن أعدائهم نتبرّیءُ إلی الله.

مقدم شما حضّار گرامی و مهمانانی ارجمند را گرامی می‌داریم و از برگزارکنندگان این همایش وزین بین‌المللی شهروند مسئول حق‌شناسی می‌کنیم و از همه کسانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالتی به این همایش وزین کمک کردند تشکر می‌کنیم سعی بلیغ همه آقایان ان‌شاءالله مشکور خدای سبحان باشد و توفیق بهره‌بری از این همایش وزین را هم برای همگان از خدای سبحان مسئلت می‌کنیم!
جریان امر به معروف و نهی از منکر به چهار عنصر اصلی وابسته است
عنصر اول آن است که جامعه به معروف موفق بشود معروف را بشناسد, باور کند, عمل کند و تبلیغ. منکر را بشناسد باور کند که زشت است پرهیز کند و تبلیغ، اگر این دو کار انجام شد آن‌گاه نسبت به دیگران وظیفه و رسالت جامعه این است که امر به معروف کند چون خودش مؤتمر به معروف است نهی از منکر کند چون خودش منتهی است این چهار عنصر محوری را در کتابهای فقهی کنار هم می‌بینید این‌چنین نیست که مسئله امر به معروف باشد ولی فعل معروف نباشد آن‌چنان نیست که نهی از منکر باشد ولی پرهیز از منکر نباشد هم به ما گفتند چه بکنید هم به ما گفتند چه نکنید بعد به ما گفتند به چه چیز امر کنید و از چه چیز نهی کنید.

امنیّت جامعه را فراهم کردن, امانت عمومی را عملاً نشان دادن, شغلهای مناسب تولید کردن, اقتصاد معتدل و معقول و مقبول را ترویج کردن, بیکاری را برطرف کردن, اینها جزء معروفهایی است که همه ما به آن موظّفیم، معاصی الهی را ترک کردن و قبح آن را درک کردن جزء رسالتهای اصلی همه ماست اما اگر خواستیم امر به معروف بکنیم و نهی از منکر بکنیم باید درست عنایت کنیم معروف چیزی است که نزد شریعت به رسمیّت شناخته شده باشد معرفه باشد برای کشف اینکه این شیء نزد شریعت معروف است معرفه است دو چراغ در دست است یکی چراغ عقل یکی چراغ نقل, عقل در مقابل نقل است نه در مقابل شرع با دلیل عقلی می‌توان فهمید چه چیزی در پیشگاه شریعت معرفه است با برهان نقلی می‌توان کشف کرد چه چیز در ساحت مقدس شریعت معرفه است منظور از معرفه بودن آن است چه چیز را دین به رسمیّت می‌شناسد بعد از شناخت عقلی یا نقلی نسبت به معرفه بودن و به رسمیّت شناخته شدن چیزی در پیشگاه شریعت آن‌گاه نوبت به اجرا می‌رسد مسئله امر به معروف در کنار نهی از منکر قرار دارد که نهی از منکر هم مثل امر به معروف عبارت از این است چیزی که نزد صاحب شریعت نکره است یعنی شناخته نشد یعنی به رسمیّت شناخته نشد آن می‌شود منکر برای کشف از منکر بودن چیزی در ساحت شریعت دو دلیل و دو چراغ در دست داریم یکی چراغ عقل یکی چراغ نقل با دلیل عقلی می‌توان فهمید چه چیزی در پیشگاه شریعت به رسمیّت شناخته نشده و با برهان نقلی می‌توان فهمید چه چیزی در صحنه شریعت به رسمیّت شناخته نشده آنچه به رسمیّت شناخته نشده می‌شود نکره و منکر, آ‌نچه به رسمیّت شناخته شده می‌شود معرفه و معروف, این مطلب اول.

مطلب دوم آن است که جریان امر به معروف و نهی از منکر غیر از تعلیم است غیر از تبلیغ است غیر از ارشاد است غیر از موعظه و نصیحت و پندها و اندرزهاست امر به معروف فرمان است نهی از منکر هم فرمان است بکن و نکن, اگر جامعه‌ای مطلبی را نمی‌داند فرد یا گروهی از مطلب بی‌خبر است تعلیم آنها واجب است و این تعلیم از سنخ امر به معروف و نهی از منکر نیست اگر فرد یا گروهی جاهل نیست لکن غافل است یا ساهی است یا ناسی است یا مضطرّ و مجبور و ملجأ و مانند آن است باید آن عذرها را برطرف کرد باید غافل را متنبّه کرد, ناسی را متذکّر کرد, ساهی را متذکّر کرد, اضطرار مضطرّ را برطرف نمود, الجاء ملجیء را برطرف نمود, جبرِ مجبور را برطرف نمود تا مشکلات آنها حل بشود هیچ کدام اینها از سنخ امر به معروف یا نهی از منکر نیستند ممکن است گاهی با عنایت و مجاز واژه امر به معروف و نهی از منکر را در این امور کسی به کار ببرد ولی هیچ کدام از اینها امر به معروف نیستند. مطلب بعدی آن است که امر به معروف و نهی از منکر در جایی است که کسی عالماً عامداً با اینکه می‌داند فلان کار واجب است ترک می‌کند عالماً عامداً با اینکه می‌داند فلان کار حرام است انجام می‌دهد در چنین جایی سخن از امر به معروف و نهی از منکر فرد و امّت اسلامی است که فرد یا جامعه باید فرمان صادر کند طوری که این معروف عمل بشود و آن منکر ترک بشود بنابراین امر به معروف و نهی از منکر یک مرحله ولایت متقابلی است که مؤمنان نسبت به یکدیگر دارند که ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ﴾ اینها ﴿بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ﴾ هستند این ولایت متقابل به صورت ﴿یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾ جلوه می‌کند.


مطلب بعدی آن است که این وظیفه مشترک بین مردم و دستگاه حکومت است هم هیئت حاکم موظّف است هم امّت و جامعه منتها بخشی مربوط به جامعه است بخشی مخصوص به هیئت حاکم و دستگاه حکومت. آنکه مشترک است گفتن زبانی و انزجار قلبی است بر همگان لازم است که نسبت به منکر و کسی که مبتلا به منکر است انزجار قلبی داشته باشند بر همگان لازم است چه مسئولان حکومت چه افراد عادی وقتی یک کار زشتی را می‌بینند با چهره معترض و متنفّر نگاه بکنند نگاه معترضانه و نگاه متنفّرانه داشته باشند در صورتی که می‌دانند این شخص مبتلا به این گناه عالماً عامداً دارد پرده‌دری می‌کند اگر برای آنها روشن نشد که این عالم عامد است احتمال جهل, سهو, نسیان, غفلت, اضطرار, الجاء, اجبار و مانند آن می‌دهند دیگر جا برای امر به معروف نیست باید مقدمتاً آن امور را طی نمود تا به امر به معروف رسید. اگر جایی مشخص شد کسی عالماً عامداً دارد پرده‌دری می‌کند چه بر مسئولان نظام چه بر افراد عادی واجب است که با نگاه اعتراض‌آمیز و چهره خشم‌آلود و صورت متنفرانه با او برخورد کنند این اولین مرحله است بعد از آن انزجار قلبی, انزجار قلبی آغاز این امر به معروف و نهی از منکر است برافروختگی چهره و نگاه معترضانه و نقّادانه مرحله بعدی است و اعتراض زبانی مرحله دیگر است و اگر از این مراحل کسی طرْفی نبست با دست و اعضا و جوارح باید جلوی آن منکر را بگیرد تا این فساد رخنه نکند این مشترک است بین مسئولان نظام و امّت اسلامی.

اما آنچه مخصوص مسئولان نظام است و دستگاه حکومت موظّف است آن را انجام بدهد آن مسئله جلوگیری قهرآمیز است آن جلوگیری قهرآمیز گاهی با ضرب همراه است گاهی با بالاتر از ضرب اگر کسی ببیند بیگانه‌ای درصدد انفجار مرکزی است خونریزی افراد بیگانه است اگر این شخص دست به چنین جنایتی زد دستگاه قضا وارد صحنه می‌شود به این شخص مجرم می‌گوید چرا کردی, ولی قبل از اینکه مرتکب بشود دستگاه امر به معروف و نهی از منکر حکومت می‌گوید نکن, فرق جوهری امر به معروف و نهی از منکر با تعزیرات و حدود آن است که در جریان تعزیر و حدود تنبیه می‌کنند می‌گویند چرا کردی, در جریان امر به معروف و نهی از منکر همین کارها را انجام می‌دهند می‌گویند نکن, بنابراین آنچه در امر به معروف و نهی از منکر هست با آنچه در دستگاه قضایی است یکی دفع است و یکی رفع که فرق فراوانی دارند.

این کار را ذات اقدس الهی در قرآن کریم بر همه مؤمنان به عنوان ولایت متقابل واجب کرد (یک) گذشته از قرآن در تورات و انجیل وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به این وصف ممتاز ستود و معرفی کرد (دو) وصف پیغمبر در کتابهای آسمانی این است که
﴿یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کتابهای انبیای پیشین چنین وصف شده است او خصوصیتش این است که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند. برخیها این امر به معروف و نهی از منکر را واجب عینی دانستند معروف, واجب کفایی است آنها که می‌گویند واجب عینی است می‌گویند وقتی دیگری اقدام کرد موضوع منتفی است نه اینکه حکم منتفی شده باشد بالاصاله آنها که می‌گویند واجب کفایی است می‌گویند با اقدام معقول و مقبول برخیها حکم ساقط می‌شود ولی گروه اول که آن را واجب عینی می‌دانند که ظاهراً محقق در شرایع هم از همین گروه است که آن را واجب عینی می‌دانند می‌گویند اگر یکی اقدام کرد چون موضوع ساقط است از دیگران ساقط می‌شود نه اینکه موضوع هست و از دیگران ساقط می‌شود.

به هر تقدیر وصف ممتاز پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کتابهای انبیای گذشته همان جریان فرمانروایی نسبت به معروف و نسبت به منکر است. در قرآن کریم جریان امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه و بهره کسانی می‌داند که سهمی از بقا و جاودانگی دارند
﴿فَلَوْلاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ﴾ این مضمون با تفاوت گوناگون در قرآن کریم است ﴿أُولُوا بَقِیَّةٍ﴾ که ﴿یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ﴾ افراد ماندگار برای آن هستند که بقیّةالسلف‌اند یا بقیةالماضین‌اند و مانند آن یا برای اینکه بقیّةالله‌اند البته بقیّةالماضین, بقیّةالسلف و مانند آن چنان فخری را به همراه ندارد که لقب پرافتخار بقیّةالله آن فخر را به همراه دارد کلمه بقیّةالله این لقب پرافتخار در عصر کنونی مخصوص وجود مبارک ولیّ عصر(ارواحنا فداه) است ولی عالمان دین که قائم‌مقام آن حضرت‌اند نایبان آن حضرت‌اند حرف امام و معصومشان را فراگرفته و به دیگران منتقل می‌کنند این همان است که قرآن کریم از آنها به عنوان اولوابقیّه یاد می‌کند اولوابقیّه نظیر اولواالألباب نظیر اولواالأبصار است اگر وجود مبارک ولیّ عصر(ارواحنا فداه) بقیّةالله است عالمان دین که راهیان راه همان حضرت‌اند نایبان راستین همان حضرت‌اند آنها اولوابقیّه‌اند یعنی بقیّةالله‌اند بالتّبع در قبال بقیّةالله بالأصل که وجود مبارک ولیّ‌ عصرند اینها هستند که می‌مانند چون در قرآن کریم از علمای راستین به عنوان اولوابقیّه یاد شد وجود میارک امیرمؤمنان علی‌بن‌ابیطالب(علیه أفضل صلوات المصلّین) از عالمان دین که به توفیق امر به معروف و نهی از منکر موفق‌اند فرمود: «العلماء باقون ما بَقی الدّهر» اگر عالمان راستین سهمی از بقا دارند برای آن است که خدای سبحان نام اینها را زنده نگه داشت و زنده نگه می‌دارد بنابراین کسانی که سهمی از بقا دارند اینها اولوابقیّه‌اند سعی می‌کنند بقای خود را در جاودانگی دین جستجو کنند برای اینکه دین جاوید بماند سعی می‌کنند جامعه به معروف موفق شود و از منکر پرهیز کند.
 
نشان این کار را شما در بیانات نورانی امیرمؤمنان علی‌بن‌ابی‌طالب(سلام الله علیه) می‌بینید, می‌بینید که حضرت فرمود اگر کسی این فضیلت را ترک کرد یعنی امر به معروف و نهی از منکر را ترک کرد رسالت خود را ایفا نکرد «ذلک میّت الأحیاء» در بین زنده‌ها یک مُرده متحرّکی است یک حرکت مذبوحانه دارد به حسب ظاهر در بین زنده‌ها هست ولی واقعاً مرده است «ذلک میّت الأحیاء» در بیان نورانی دیگر از خاندان عصمت و طهارت آمده است که شما برای دینتان آن کوشش و تلاش را بکنید که «لتکون کلمة الله هی العلیاء» برای اینکه کملة الله, علیاء باشد و امر الهی احیا بشود باید جامعه را به سمتی ببرید که معروف زنده بشود و منکر از پا در آید و رخت بربندد چنین کاری را وجود مبارک امیرمؤمنان(سلام الله علیه) با این دستور خاصّی که به عرضتان می‌رسد پیش‌بینی کرد فرمودش ما درباره دینتان مهم‌ترین تصمیم را بگیرید «أخوک دینک فاحتط لدینک» چون اگر امر به معروف و نهی از منکر از جامعه رخت بربندد فساد دامنگیر می‌شود هر کسی در دودمان و خاندانش مبتلا به این رذیلتها خواهد شد حضرت فرمود: «أخوک دینک فاحتط لدینک» این تقدیم خبر بر مبتدا نشانه حصر است یعنی هر انسان عاقل یک برادر دارد و آن دین اوست نفرمود دین تو برادر توست فرمود برادر تو, دین توست یعنی تو یک برادر داری و آن دین است لذا احتیاط بکن احتیاط کردن در دین آن است که انسان دین را در هسته مرکزی هویّت خود قرار بدهد اطرافش را حائط و دیوار بکشد تا دوستی بیرون نرود و دشمنی سرکشی نکند و نیاید احتیاط کردن یعنی حائط و دیوار کشیدن.
 
در روایت دیگر فرمود: «خذ الحائطة لدینک» به کمیل و امثال کمیل فرمود شما دیوار دور باغ دینتان بکشید این شجره طیّبه‌ای که آبیاری کردید و ثمربخش شد در دست بیگانگان قرار نگیرد در دسترس آنها قرار نگیرد دینتان را در وسط بگذارید دورش را دیوار بکشید تا هر کسی طمع نکند پیشنهاد باطل به شما ندهد و برای اینکه دین از هر نظر مصون بماند دوتا دیوار دورش بکشید یک دیوار جان, یک دیوار مال دین تمام هویّت انسان را تأمین می‌کند نه تنها انسان باید آن را با دیوارهای ظاهری حفظ بکند بلکه با دو جدار با دو دیوار دین را در هسته مرکزی هویّت خود قرار بدهد و حفظ بکند.

آن بیان نورانی وجود مبارک امیرالمؤمنین در حدیث دیگر است که آن را هم صاحب وسائل(رضوان الله علیه) نقل کرده فرمود اگر حادثه تلخی رخ داد و به دین شما می‌خواهد اصابت کند «فأجعلوا أموالکم دون أنفسکم» یعنی آن جدار اول آن دیوار اول, دیوار مال باشد امکاناتتان, مالتان, قدرتتان, آنها را در خط مقدم و خاکریز مقدم قرار بدهید که دشمن به جانتان سرایت نکند با مال, جانتان را حفظ بکنید و اگر این رخداد تلخ جلوتر آمد این بلیّه جلوتر آمد این حادثه نزدیک‌تر شد «فأجعلوا أنفسکم دون دینکم» در این خاکریز دوم در این خاکریزی که به دین نزدیک‌تر است جانتان را خاکریز دوم قرار بدهید که اگر حادثه آمد به جانتان آسیب برساند و دینتان محفوظ بماند وقتی به جانتان آسیب رسید و از بین رفتید دیگر کسی کاری به دین شما ندارد با دین مصون سفر می‌کنید. این بیان که شما دو جداره دینتان را حفظ بکنید روشن‌تر از آن بیان است که فرمود برای دینتان یک دیواری رسم بکنید احتیاط کردن «خُذ الحائطة لدینک» یعنی با یک جدار دینتان را حفظ بکنید اگر احساس خطر کردید دو جداره کنید یکی مال یکی جان تا دینتان محفوظ بماند. جریان امر به معروف و نهی از منکر از همین قبیل است هر حادثه تلخی را که ما در جامعه دیدیم اولین فریضه و وظیفه ما این است که با نگاه منتقدانه با نگاه معترضانه با چهره متنفّرانه بنگریم اگر کسی بی‌حجابی را دید و هیچ عکس‌العملی نشان نداد هم آن بی‌حجاب گناه کرده است هم این بی‌تفاوت معصیت کرده است این باید با چهره منتقدانه او را نگاه کند با نگاه معترضانه به او بنگرد که این شخص حجاب خود را حفظ بکند این شخص عفاف خود را حفظ بکند یا اگر کسی گرفتار رشا یا ارتشا شد یا گرفتار اختلاس و سوء استفاده از مال شد یا گرفتار سوء استفاده از قدرت و مقام و مانند آن شد بر جامعه و مسئولان لازم است که نگاه منتقدانه و چهره عبوسانه و معترضانه و برخورد لسانی این‌چنین با او داشته باشند حالا مراحل بعدی که اعتراضهای دست و امثال دست است حساب دیگری است با این کار فرمود درهای رحمت الهی به روی شما باز می‌شود فساد از جامعه رخت برمی‌بندد اگر سایر امور را مسئولان ـ ان‌شاءالله ـ رعایت بکنند این دو فریضه می‌تواند بسیاری از مشکلات را حل کند.

مجدّداً مقدم شما را گرامی می‌دارم از برگزارکنندگان این همایش وزین ملّی شهروند مسئول حق‌شناسی می‌کنیم توفیق همه شما را از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم.
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»