برای بیروتی كه میشناختم
از بیروت
دریا را بهخاطر دارم
دریا را و دیگر هیچ.
شاید آن زنی كه هر روز ساحل را برای رسیدن به نقطهای نامعلوم طی میكرد،
هنوز زنده باشد
دوباره به بیروت خواهم رفت
و به آن زن كه مرا از آن ایران میدانست
خواهم گفت
چشم بانوی ایرانی
برای چشم بانوی لبنانی میگرید
اگر او مرا ببیند
دیگر نخواهد گفت
ایرانیها را
از چشمهایشان میشناسم
از بیروت
دریا را بهخاطر دارم
دریا را و دیگر هیچ.
هنوز روبهروی صخره "روشه" ایستادهام
شب است و ساحل دریا را به سینهاش میكوبد
میگرید
موسیقی عربی بر زخم صخره مرهم میگذارد.
آرام باش
مدیترانه تا پشتبام خانههای جهان بالا آمده است
روح كشتیبان در آسمان موج میاندازد
و دریا بر ساحل بیروت چنگ میزند
كودك پوسترفروش!
عكس خوانندهها را چرا به دریا ریختهای؟
كفشهایت بر ساحل چه میكنند؟
نكند آن زن مادر تو بود؟
بیروت كه پیش از اینها عروس بود اكنون مادر شهرهای جهان است
قلبش شكسته
باز لبخند میزند
بر كودكان گستاخ جهان
از بیروت
دریا را بهخاطر دارم
دریا را و دیگر هیچ.
وحشت در اعماق آبها آرام میگیرد
موزه زیر دریا به تاریخ
شرم انسان را نشان خواهد داد.
پونه ندائی
لینک :
ای عروسان فلسطین! كه تاجی از سیم خاردار بر سر دارید