تبیان، دستیار زندگی
رسانه ملی چگونه خبر رسانی می کند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقدی بر رفتارهای خبری رسانه ملی‎


صدا و سیما بعضاً به نحوی اطلاع رسانی می کند که گویی مخاطبان خود را کودکانی چند ساله فرض کرده است...

برای هر نظام و سیستمی رسانه ملی بهترین وسیله برای جذب، آگاهی بخشی، اطمینان بخشی و جلب رضایت مخاطب که قرار است اکثر مردم باشند، می باشد. جمهوری اسلامی ایران هم از این قاعده مستثنا نیست و نخواهد بود. لذا در ک این موضوع و عمل متناسب با آن شاید مهمترین وظیفه دست اندرکاران و مسئولین صداو سیما و بخصوص سیما می باشد.

مهمترین نکته ای که سیمای ملی باید به آن توجه کند، آگاهی بخشی مناسب و اطمینان بخشی درست و به موقع است که متاسفانه به درستی به این دو رسالت عمل نمی شود. نمونه واضح این موضوع را در قضایای بعد از انتخابات شاهد بودیم که به خاطر عدم اطلاع رسانی درست، به موقع و منصفانه از طریق صدا و سیما، اعتماد بخشی از مردم به این رسانه از دست رفت و نکته جالب این جاست که این بخش از مردم فقط معترضین را شامل نمی شد، بلکه قشر عظیمی از مردم هم که اعتراضی نداشتند، از نحوه عملکرد سیمای ملی تا حدودی دلسرد شدند.

خبر

صدا و سیما بعضاً به نحوی اطلاع رسانی می کند که گویی مخاطبان خود را کودکانی چند ساله فرض کرده است. به یک نمونه از اخبار سیما اشاره می کنم تا مطلب بیش از پیش برای خواننده روشن شود. در اخبار منتشره در باره فوران آتشفشان ایسلند، تنظیم خبر به صورت کاملاً ناشیانه ای صورت گرفته بود. اصطلاحی که برای اتفاقات و تبعات این فوران به کار برده می شد بیشتر به جک می ماند تا خبر، در بخش های خبری برای بیان این اتفاق و عواقب آن از کلمه مسخره و مغرضانه " افتضاح اروپایی" استفاده می شد. استفاده از کلمه "افتضاح" برای یک حادثه طبیعی غیر قابل پیشگیری ابتکار جالبی می تواند باشد. فقط باید خدا را شکر کرد که در ایران افتضاحی دیگر مثل افتضاح بم پیش نیامد. این نکته شاید به نظر کوچک بیاید، اما وقتی که مخاطبان سیما این نحوه خبرگویی تلویزیون را با دیگر رسانه ها مقایسه می کنند، مشخص است که دیگر میلی به گوش کردن خبر از صدا و سیما نخواهند داشت.

موردی دیگر نحوه برخورد رسانه ملی با مشکلات و معضلات داخلی کشوراست، مشکلاتی که لزوماً سیاسی هم نیستند. جای نقد به جا و نیش دار در رسانه ملی به شدت خالی است

نکته ای که رسانه های غربی- به عنوان مثال بی بی سی فارسی- از آن بهره کامل را می برند و به نوعی با استفاده از آن پیروزی جنگ رسانه ای با صدا و سیما را از آن خود می کنند این مطلب است که در این رسانه ها سعی می کنند نکات مشخص و واضحی که امکان تحریف آن نیست را با صداقت بیان کرده و در موقع لزوم، آنجا که امکان قلب واقعیت وجود دارد ضربه خود را زده و مخاطب را گمراه سازند. به زبان دیگر ابتدا اعتماد مخاطب را جلب کرده و سپس واقعیتی که نیست را به خورد وی می دهند. این همان نکته ای است که سیمای ملی به هیچ عنوان به آن توجه ندارد. مثلا شما عملکرد بی بی سی را در قضیه هسته ای ببینید؛به دلیل اینکه قضیه ی هسته ای، مسئله ای ایست که اکثر مردم ایران روی آن حساسیت داشته و روند فعالیت های دولت 9 و 10 را در این مورد مثبت و خوب ارزیابی می کنند، در نتیجه این شبکه خود را با این طیف وسیع مردم ایران درگیر نکرده و در قضیه هسته ای کاملا بیطرفانه و تا حدودی به نفع ایران پیش می رود.

خبر

حال وقتی که اعتماد مخاطب را جلب کرد می تواند در قضایای دیگر آنچه را که می خواهد به مخاطب خود بقبولاند، ولو به دروغ و نادرست. به عبارت دیگر وقت و انرژی خود را صرف قلب واقعیت هایی که تحریف آن ها سخت است و تشخیصش برای مخاطب آسان، نمی کند و اعتماد مخاطب خود را به راحتی از دست نمی دهد. از سویی دیگر سعی می کند خود را بیطرف نشان داده و یکطرفه به قاضی نرود، این ها مشخصه هایی است که به ندرت می توان در اخبار تلویزیون به آن ها برخورد. بعضی از اخبار و گزارش های خبری بیشتر به یک بیانیه سیاسی از طرف یک جناح یا گروه سیاسی می ماند تا اخبار بیطرفانه و همه گیر و این ها نکاتی است که مخاطب نمی تواند به سادگی از آن ها عبور کند.

مطلب دوم آگاهی بخشی کامل، به موقع و سر وقت است که آن هم در رسانه ملی دارای ضعف بسیار است. وقتی که تو نتوانی اخبار را کامل و به موقع به مخاطبت اطلاع دهی، وی را مجبور کرده ای که به رسانه های دیگر رجوع کند. نکته جالبی است که برای دانستن طیف وسیعی از اخبار درون کشور باید به رسانه های خارجی رجوع کرد. این ضعف از تفکر بسیار محافظه کارانه مدیران و خط قرمزهای بی موردی که برای خود به اشتباه وضع کرده اند نشئت می گیرد. مثلا در یکی از کنفرانس های خبری مهندس ضرغامی به این نکته اشاره کرد که از میرحسین موسوی خواسته شده که در مناظره ای دلایلش را برای تقلب در انتخابات در رسانه ملی بازگو کند، اما وی قبول نکرده است. در اصطلاح رسانه ای به این خبر، خبر سوخته می گویند؛ به این دلیل که دیگر هیچ ارزش و کارکردی ندارد. موسوی در آن زمان سوء استفاده های خود را از این مطلب که من رسانه ندارم، کرده است و این خبر شما دیگر تغییری در اوضاع ایجاد نمی کند.

رسانه ای که بایستی جریان ساز و فرهنگ ساز باشد، رسانه ای که بایستی انتقال دهنده مفاهیم بزرگ انقلاب اسلامی به نسل های آینده باشد، رسانه ای که بایستی نقش محوری در تحولات منطقه و جهان ایفا کند باید بسیار بسیار بیشتر از این دقت کرده و خود را با کج سلیقگی و اشتباه های ساده از داشتن مخاطب ملی گسترده محروم نکند

اگر رسانه ملی در آن زمان در تمام بخش های خبری خود این موضوع را اعلام می کرد قطعاً تاثیرش بسیار بیشتر می بود. خیلی از مواقع مردم یکسری مسائلی را متوجه می شوند و می فهمند اما رسانه ملی از آن ها بی خبر است. مثلاً تمام مردم ایران فهمیدند که رئیس جمهور 11 روز بر سر کار نیامده است اما صدا و سیما نفهمید. مردم ایران باید از طریق بی بی سی و صدای امریکا متوجه این نکته بشوند که رئیس جمهور کشورشان خانه نشین شده است یا اینکه یکی از نامزدهای انتخابات به نتیجه اعتراض دارد و یا اینکه در حین خاکسپاری شهدا در دانشگاه امیرکبیر به خاطر اینکه یک عده از دانشجویان قصد ممانعت از این کار را داشته اند درگیری بین دانشجویان حزب اللهی و آن دسته پیش آمده است. وقتی که مردم مهمترین اخبار کشور خودشان را از رسانه ای بیگانه می شنوند اعتماد خود را به رسانه ملی از دست می دهند. مردم به رسانه ای که از آن ها عقب تر است رجوع نمی کنند.

خبر

مورد آخر نحوه برخورد رسانه ملی با مشکلات و معضلات داخلی کشوراست، مشکلاتی که لزوماً سیاسی هم نیستند. جای نقد به جا و نیش دار در رسانه ملی به شدت خالی است. رسانه ملی خیلی از موضوعات مبتلا به مردم که به صورت روزمره با آن سرکار دارند و سیستم در مدیریت آن ها دچار ضعف است را بازگو نمی کند. به طور مثال مشکلات اقتصادی. اخبار و تحلیل های ایران بیشتر به درد امریکایی ها و اروپایی ها می خورد به دلیل اینکه آنچنان به خوبی و با دقت به بررسی مشکلات و ضعف ها و کاستی های دولت ها و سیستم ها غربی می پردازد که مردم و مسئولین غربی می توانند برنامه ها را دیده و از آن بهره ببرند اما دریغ از این همه دقت و ریز بینی در مسائل، مشکلات و ضعف های داخل ایران.

رسانه ای که بایستی جریان ساز و فرهنگ ساز باشد، رسانه ای که بایستی انتقال دهنده مفاهیم بزرگ انقلاب اسلامی به نسل های آینده باشد، رسانه ای که بایستی نقش محوری در تحولات منطقه و جهان ایفا کند باید بسیار بسیار بیشتر از این دقت کرده و خود را با کج سلیقگی و اشتباه های ساده از داشتن مخاطب ملی گسترده محروم نکند. نگاه مسئولین باید به گونه ای باشد که از دست دادن حتی یک مخاطب هم برای آن ها سنگین و درد آور باشد چه برسد به وضعیت کنونی که میتوان به راحتی گفت اعتماد قشر عظیمی از مردم به رسانه کشورشان کمرنگ شده است.

* نکته ای که در پایان باید متذکر شد این مطلب است که می توان رگه هایی را در رسانه ملی پیدا کرد که نشان دهنده تغییر در این روند و حرکت به سمت مسیری درست و مفید می باشد، رگه هایی که به حمدالله کم هم نیستند، حضور خبرنگاران و مجریان جوان و کمی جسورتر از گذشته، ساخت برنامه هایی مانند صرفاً جهت اطلاع و از این دست اقدامات. اما نیک می دانیم که فاصله تا ایده آل بسیار زیاد است و برای حرکت سریع در این مسیر به چیزی بیشتر از این نیاز است، برای پیشروی در این مسیر ابتدا باید طرز فکر مسئولین امر و نگاه آن ها به مخاطب تغییر کند.

بخش ارتباطات تبیان


منبع: الف