مدیریت انقلابی از منظر یک روحانی

حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری با طرح این پرسش اساسی كه آیا مدیریت «انقلاب اسلامی» تا كنون توانسته است به آرمانهای خود جامهی عمل بپوشاند؟
معتقد است: انقلاب اسلامی ایران در سطح مدیریت كلان ـ چه در بعد سیاسی و چه فرهنگی ـ كاملاً موفق بوده است، كه اشاره به مواردی روشن از این موفقیت، ضروری است.
در ادامه به برخی از وجوه نظریه ایشان می پردازیم:
مسلماً آنچه اكنون به عنوان مهمترین مانع در مقابل نظم نوین جهانی مطرح است چیزی جز حركتهای مذهبی ـ آن هم از نوع اسلامی ـ نیست. آیا این حركت عظیم میتواند معلول واقعیتی جز انقلاب اسلامی باشد؟ آیا اگر امروز شاهد ایجاد گرایشات جدید سیاسی و میل به زندگی بر پایهی مذهب هستیم، جز در پرتو چنین حركتی الهی قابل تفسیر است؟
شاهد دیگر در موفقیت مدیریت كلان انقلاب اسلامی در عرصهی جهانی، عاملیت مؤثر این حركت در منزوی ساختن و اضمحلال نظام ماركسیسم است كه اگر نگوییم تنها عامل میباشد، اما قطعاً باید آن را یكی از مهمترین عوامل محسوب كنیم.
اگر اندكی تأمل در قدرت نظام كمونیسم بین الملل در سال 1357 نماییم، در مییابیم كه كشوری كوچك همچون كوبا ـ كه از اقمار چنین نظامی بود ـ به تنهائی در 17 كشور آفریقایی دارای پایگاه و نیروی نظامی بود، اما دیدیم كه پس ازگذشت ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی به چه صورت طومار آن در هم پیچید و شكست خورد.
البته ممكن است برخی با ارائه تحلیل مادی از این شكست تاریخی، تمامی علت را در بحران اقتصادی نظام كمونیسم جستجو كنند؛ اما چنین تحلیلی قطعاً صحیح نیست. روشن است كه با این وصف، دیگر كسی جرأت طرح این ادعا را نخواهد داشت كه «دین افیون تودههاست»! در حقیقت، بزرگترین حركت تاریخی معاصر، در دامان پر فیض دیانت، نضج گرفت، رشد كرد و به بلوغ رسید.
در بعد فرهنگی نیز علیرغم آنكه امروزه برخی انقلاب اسلامی را همواره مورد تهاجم فرهنگی دشمن دانسته و هیچ تحرك فرهنگی برای آن قائل نیستند، میتوان ادعا نمود كه اولین هجمهی فرهنگی را انقلاب ما بر علیه نظام فرهنگی خصم آغاز و سازماندهی نمود و انفعال شدیدی برای دشمنان ایجاد كرد.
اگر امروز شاهد عملیات انتحاری جوانان مسلمان لبنان و فلسطین بر علیه زورمداران آمریكایی و یا غاصبان صهیونیست هستیم، از بركت حركت فرهنگی عمیق انقلاب اسلامی بوده است، كه از این انسانها افرادی سلحشور ساخت.
همچنین اگر در بلاد اروپایی شاهد دفاع جانانه مسلمانان از ارزشهای مكتبی خود هستیم، به میمنت چنین حركت الهی بوده و هست، كه از درون قلعههای نظام مادیت، سربازانی صادق تربیت نمود؛
سربازانی كه در آینده، عاملی مؤثر در تغییر فرهنگ و تبدیل روح حاكم بر آن جوامع خواهند بود؛ درحالی كه غالب ابزار تغییر فرهنگ اعم از ماهواره، تلویزیون، رادیو، مطبوعات و... در اختیار سردمداران آنها می باشد! اگر در تركیه و یا فرانسه، شاهد حضور دختران و زنان محجبه در اجتماع هستیم همگی حكایت از موفقیت مدیریت فرهنگی انقلاب ما دارد.
اگر میتوانیم با یك فتوای كوتاه، حكم ارتداد یكی از شهروندان اروپایی را صادر كرده و صدها هزار نفر از مسلمان اروپایی، پاكستانی و هندی را به خیابانها بكشانیم، ناشی از قدرت ایجاد حادثه فرهنگی انقلاب ما است كه بحمدالله توانست نظام دموكراسی فرهنگ غرب را كه مبنای منشور سازمان ملل نیز میباشد،
به اسكات بكشاند؛ نظامی كه بر پایه شعار دلفریب لیبرالیسم، «انسان محوری» را همچون بتی در مقابل «خدا محوری» انبیاء و اولیاء(ع) عَلَم كرده و «آزادی عقیده» را تا مرز انزوا و نابودی «عقیدهی حق» ترویج میكند؛ آیا این همه، هجمهی فرهنگی ما بر علیه دشمن نیست؟
بنابراین، در سطح كلان، انقلاب ما قادر به ایجاد بحران در جهان استكبار بوده است كه میتوان از آن به «مدیریت ایجاد بحران» یاد كرد. ممكن است كسانی قدرت مدیریت انقلاب را تنها در «مدیریت بحران» خلاصه كنند كه توانسته است از عهدهی پاسخگویی به حوادث ایجاد شده از سوی دشمن برآید،
اما به اعتقاد ما نه تنها چنین است، بلكه توانسته است برای دشمن، ایجاد حادثه نموده و آنها را به انزوا و انفعال بكشاند؛ همان گونه كه در حملهی آمریكا به عراق شاهد اعمال مدیریت روانی و پرورشی دشمن برای ایجاد رعب در یك ملت، به عنوان مهمترین ابزار سلطه بودیم،
ولی در مقابل، جامعه ما بود كه با تسخیر لانه جاسوسی آمریكا امكان اعمال چنین مدیریتی را بر علیه دشمن داشت و توانست با فضل الهی، ابهّت پوشالی استكبار را شكسته و او را از ابزار مهم سلطه ـ كه همان ایجاد رعب است ـ خلع سلاح نماید؛ همان واقعیتی كه حضرت امام راحل(ره) نیز بدان اشاره داشتند و به خاطر همین جهت اساسی بود كه این حركت مقدس انقلاب را به عنوان «انقلاب دوم» و امری بزرگتر از انقلاب اول معرفی كردند.
اگر زمانی انگلستان ـ و اخیراً نیز آمریكا ـ صرفاً با تهدید به اعزام نیرو و ادوات نظامی میتوانستند با تكیه بر سلاح رعب و وحشت، حكومتی را ساقط كنند، ملت ما با این حركت به ظاهر كوچك و تغییر وضعیت روانی عالم به نفع قدرت اسلام، موفق شد مدیریت ایجاد بحران را به دست گرفته ـ و همچنان كه سران استكبار نیز اذعان كردهاند ـ طعم تلخ حقارت را به آنان بچشاند؛ اصولاً ایجاد یك حركت سیاسی بدون ایجاد بحران، ممكن نیست.
البته این واقعیت را نیز باید پذیرفت كه سران استكبار در اعتقادشان نسبت به دنیای مادی سست نمی شوند واگر در طراحی موفق یك معادله شكست خوردند، با سماجت به آسیب شناسی آن پرداخته و طرحی نو میسازند تا در نهایت بتوانند به اهداف خود جامهی عمل بپوشانند.
شاید یكی از مصادیق بارز این نوع برخورد دشمن را بتوان در مسئله لانه جاسوسی و شكست دشمن ازاین ناحیه و سپس آسیب شناسی و طراحی برنامهای دیگر در قالب جنگ خلیج فارس و گسترش كم نظیر سلطه خود بر منطقه دانست.
تهیه و فرآوری: سید مهدی موسوی ، گروه حوزه علمیه تبیان