تبیان، دستیار زندگی
دیشب در عالم رویا در خرابه شام بودم . تمام اسرا در خرابه بودند. حضرت زهرا علیه السلام و هم تشریف داشتند. من كه وارد شدم ، مادرم فاطمه زهرا علیه السلام فرمود: مادر على بیا. من جلو رفتم . حضرت مرا در آغوش ‍ گرفته ، صورت و دهانم را بوسید و فرمود: مادر، بگو و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صدیقه طاهره علیهاالسلام در خرابه شام

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقاى سید مرتضى مجتهدى سیستانى از مدرسین حوزه علمیه قم ، طى نامه اى به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام چنین مرقوم داشته اند:

عالم ربانى و مفسر قرآن، جناب حجة الاسلام و المسلمین آقاى حاج سید حسن درافشان درباره كرامات مرحوم آیه الله العظمى آقاى حاج سید على سیستانى (ره) (1) چنین نقل كردند.

یك روز در خدمت حضرت آیه الله العظمى آقاى حاج سید على سیستانى نشسته بودم (در آن زمان من شرح قطر مى خواندم )، ایشان پوستینچه اى پوشیده و مشغول مطالعه كتابى بودند. درب خانه را زدند. گفتند معتمد الوزرا آمده و ملاقات مى خواهد. در باز شد و او با كفش وارد خانه شد. آقا چند دقیقه به او اعتنا نكردند و پس از آن رو به او كرده و فرمودند: معتمد، حیا نمى كنى روى فرش نبوى با كفش وارد مى شوى . او بیرون رفت و كفشش را در آورد، سپس داخل اطاق شده هفت تیر و كاغذى را از بغل در آورده و عرض كرد: آقا این حكم قتل شماست ، از مركز نوشته اند، بزنم یا زبانتان را جمع مى كنید؟

دیشب در عالم رویا در خرابه شام بودم . تمام اسرا در خرابه بودند. حضرت زهرا علیه السلام و هم تشریف داشتند. من كه وارد شدم ، مادرم فاطمه زهرا علیه السلام فرمود: مادر على بیا. من جلو رفتم . حضرت مرا در آغوش ‍ گرفته ، صورت و دهانم را بوسید و فرمود: مادر، بگو و نترس ، حافظ تو منم . پسر جان ، كسى كه نگهبانى مثل حضرت زهرا علیه السلام دارد، براى او دیگران این روباهها چه كسانى هستند؟

آقا بغل را باز كردند و فرمودند: لچك خراباتى شهر بر سرت ، بزن . من نگاه مى كردم ، دیدم اشك چشم معتمد جارى شده و گفت : مادرم را مى شناسم ، یعنى حلال زاده ام . آنگاه هفت تیرش را در قاب كرد و رفت . فرزند ایشان (2) عرضه داشت : بابا چرا تقیه نمى كنید؟ چرا مى خواهید عالمى را یتیم كنید؟ آقا فرمودند: بابا محمد جلو بیا پسر عمو نزدیك آمد و نشست . آقا فرمودند:

دیشب در عالم رویا در خرابه شام بودم . تمام اسرا در خرابه بودند. حضرت زهرا علیه السلام و هم تشریف داشتند. من كه وارد شدم ، مادرم فاطمه زهرا علیه السلام فرمود: مادر على بیا. من جلو رفتم . حضرت مرا در آغوش ‍ گرفته ، صورت و دهانم را بوسید و فرمود: مادر، بگو و نترس ، حافظ تو منم . پسر جان ، كسى كه نگهبانى مثل حضرت زهرا علیه السلام دارد، براى او دیگران این روباهها چه كسانى هستند؟

این گنج غم كه در دل خاك آرمیده است

این است دختری كه پدر را به خواب دید

بیدار شد ز خواب و پدر را ندید و گفت

این مسكن خراب پسندیده بهر ما

زینب به گریه گفت كه باشد برادرم

پس ناله رقیه و زنها بلند شد

گفتار برند سوی خرابه سر حسین

چون دید رأس باب،‌ رقیه بداد جان

این است آن سه ساله یتیمی كه در جهان

دانی گلاب مرقد این نازدانه چیست

معمور هست تا به ابد قبر آن عزیز

این دختر حسین سر از تن بریده است

كز ‌دشت خون به نزداسیران رسیده است

ای‌ عمه جان،‌ پدر مگر ‌از‌ من چه دیده است

از بهر خود جوار خدا را گزیده است

اندر سفر كه قامتم از غم خمیده است

آن ناله را یزید ستمگر شنیده است

آن‌ سر كه خون او ز گلویش چكیده است

مرغ روان او سوی جنت پریده است

جز داغ باب و قتل برادر ندیده است

از عاشقان كربلا اشك دیده است

لیك قبر‌ یزید ‌‌را به‌جهان كس ندیده است (3)

پی نوشت:

1) مرحوم آیه الله العظمى سیستانى از شاگردان مرحوم میرزاى شیرازى و مرحوم صدر بودند و اندكى نیز محضر مرحوم شیخ انصارى را درك كرده بودند. آن مرحوم عالم بزرگ خطه خراسان و صاحب كرامات فراوان بود و از مخالفان جدى حكومت وقت به شمار مى رفت . لذا از سوى آنان مكرر مورد سو قصد واقع شد و آنان به سوى ایشان تیراندازى نمودند كه از عنایات حضرت فاطمه زهرا علیه السلام به ایشان اصابت ننمود. سرانجام نیز در سیزدهم ماه رمضان 1341 هجرى قمرى به اجل طبیعى از دنیا رفتند و در حرم مطهر حضرت ثامن الحجج علیه السلام با كمى فاصله از ضریح مطهر مدفون شدند.

2) مقصود آیه الله آقاى حاج سید محمد باقر مجتهدى سیستانى پدر بزرگوار بزرگ مرجع جهان تشیع، حضرت آیه الله العظمى حاج سید على سیستانى دام ظله العالى است .

3) شعر از مرحوم حضرت آیه الله العظمی حاج سید علی فانی اصفهانی (ره) متوفای 23 شوال 1409 ه ق.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع: ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام، بخش سیزدهم.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.