مروری بر رابطهی ارتباطات جمعی و فرهنگ
شاید عمومیترین و زیربناییترین ویژگی فرهنگ، ارتباطات است؛ زمانی كه فرهنگها نتوانستند پیشرفت كنند و باقی بمانند و یا نتوانستند توسعه یابند و یا بهطور معمول به موفقیت دست یابند، زمانی بوده كه ارتباطات در آن وجود نداشته است.
به گزارش روابط عمومی، در بخشی از مقالهای كه به كوشش دنیس مككوایل نوشته شده و توسط سعید مهدویكنی ترجمه و از سوی دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها منتشر شده آمده است؛ از اولین روزهای آغاز پژوهش در ارتباطات جمعی دیدگاههای متفاوتی از سوی «فرهنگشناسان» در مورد وسایل ارتباط جمعی شكل گرفت.
شكلگیری چنین دیدگاههایی به خصوص تحت تاثیر علوم انسانی (اعم از ادبیات، زبانشناسی و فلسفه) قرار داشت؛ دیدگاههایی كه از اكثر گرایشهای علوم اجتماعی در مباحث رایج و مشهور علوم ارتباطات، متمایز بودند.
در برخی نقاط و یا بعضی از موضوعات هر دو روش با هم یكی شده و منطبق میگردند، اگرچه اختلاف اساسی در نحوهی نگرش و روشهای تحقیق باقی میماند.
ارائه بیانی ساده از محتوای دیدگاه فرهنگشناسان، كار آسانی نیست اما معمولا این كار با توجه به نظرات موجود در یك متن علمی و تعبیر و درك معانی موجود در آن انجام میپذیرد.
ارتباطات و فرهنگ:
برای فهم بیشتر رابطهی میان ارتباطات جمعی و فرهنگ نیازمند دقت بیشتر در مورد مفهومی هستیم كه خود را به عنوان موضوع مطالعه معرفی میكند. زمانی كه از اصطلاح «فرهنگ» استفاده میشود، این مساله خود به شیوهی مختلف مشكلاتی را پدید میآورد؛ مشكلاتی كه خود انعكاسی از پیچیدگی این پدیده است.
اولا فرهنگ موضوعی است جمعی و دیگران در آن سهیماند. ثانیا فرهنگ باید در قالب نمادین بیان شود. چه برخی از آنها مورد نظر باشد یا نباشد.
فرهنگ دارای برخی الگوهاست؛ این الگوها بعضیها نظم و بعضی دیگر روال (قاعده) است. بنابراین دارای ابعاد قابل ارزیابی خواهد بود (البته این در صورتی است كه میزان مطابقت با یك الگوی مبتنی بر فرهنگ مورد نظر باشد) و فرهنگ دارای استمراری پویا، در طول زمان (بوده و یا) هست (فرهنگ تغییر میكند و تاریخچه و آیندهای بالقوه دارد).
برای مطالعهی فرهنگ باید جایگاه آن را تعیین كنیم. اساسا سه جایگاه برای مطالعهی فرهنگ وجود دارد؛ مردم، اشیاء (متون و مصنوعات) و فعالیتهای انسانی (یعنی رفتارهایی كه در اجتماع شكل یافته است).
هریك از جنبههای تولید و استفاده از رسانههای جمعی، دارای یك بعد فرهنگی است و این موضوع دلالتهای آشكاری را بر لزوم مطالعهی ارتباطات جمعی به دست میدهد. ما میتوانیم مردم را به عنوان تولیدكنندگان متون رسانهیی مدنظر قرار دهیم؛ متونی كه دارای بار فرهنگی است یا آنها را بهعنوان خوانندگان این متون بررسی كنیم؛ متونی كه مردم مفاهیم فرهنگی از آن دریافت میكنند؛ همان مفاهیمی كه در بردارندهی دلالتهایی برای دیگر ابعاد زندگی اجتماعی آنهاست.
رسانههای جمعی واقعیت را تعریف نمیكنند، بلكه امكان عرضهی توجیهات آنهایی را كه بر مسند قدرت تكیه زدهاند، فراهم میكنند. این همان رابطهای است كه فرهنگشناسان بین نظریههای سیاسی - اقتصادی نظارت (كنترل) برقرار كردهاند.
جنسیت و رسانههای جمعی:
تا مدتها تحقیقات رسانهیی چندان توجهی به مباحث جنسیت نداشت، ولی در سالهای اخیر نظریههای عمدهای در این باب بیان شده است كه ریشه در مباحث قدیمیتر طبقهی اجتماعی و نژاد دارد. البته ابعاد گستردهی جدیدی نیز در این مجال پدید آمده است كه از این میان میتوان به نظریههای تحلیل روانی و مطالعات فمینیستی اشاره كرد.
تنظیم: هومن بهلولی