هشت پیام آموزنده از امام هشتم(ع)
خود حضرت امام رضا علیهالسلام میفرماید: ... آنگاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجیل با انجیلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صائبین با زبان عبری خودشان و بر هربذان با زبان فارسیشان و بر رومیان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت خودشان استدلال كنم. و آنگاه كه هر دستهای را محكوم كردم و دلیلشان را باطل ساختم و دست از عقیده و گفتار خود كشیدند و به گفتار من گراییدند مأمون در مییابد مسندی كه بر آن تكیه كرده است حق او نیست و در این هنگام پشیمان میگردد. سپس فرمود: «ولا حول ولا قوة الا باللّه العلی العظیم
1 ـ عبادت و نیایش
امام خمینی مینویسد: فرموده ائمه علیهمالسلام كه: عبادت ما عبادت احرار است كه فقط برای حب خداست، نه طمع به بهشت یا ترس از جهنم است از مقامات معمولی و اول درجه ولایت است. از برای آنها در عبادات حالاتی است كه به فهم ما و شما نمیگنجد.
و در جای دیگر میفرماید: شما خیال میكنید گریههای ائمه طاهرین علیهمالسلام و ... برای تعلیم بوده و میخواستهاند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی كه داشتند از خوف خدا میگریستند و میدانستند راهی كه در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشكل و خطرناك است. از مشكلات، سختیها ناهمواریهای عبور از صراط كه یك طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت میباشد و از میان جهنم میگذرد خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از این روی هیچگاه آرام نداشته و همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه میبردند.
شیخ صدوق (متوفا به سال 381) از ابراهیم بن عباس نقل میكند كه:حضرت رضا علیهالسلام در شب كم میخوابید و بیشتر بیدار میماند، اكثر شبهایش را از اول شب تا صبح احیا میداشت و به عبادت و نیایش میپرداخت.
و حتی اهل منزل خود را به نماز شب وادار میساخت.
شیخ صدوق در جای دیگر از رجاء بن ابیضحاك نقل میكند كه وی گفت: مأمون به من مأموریت داد تا حضرت رضا علیهالسلام را (به اجبار از مدینه به مرو بیاورم تا تحت نظر باشد و دستور داشتم از راه مخصوصی امام را بیاورم و وی را از قم عبور ندهم (چون مركز شیعیان بود و احتمال شورش میرفت) و شب و روز میبایست به نگهبانی از آن حضرت مشغول باشم. از مدینه تا مرو با حضرت بودم، به خدا سوگند كسی را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقات ندیدم. و سپس به تفصیل، كیفیت ادای نمازها و ذكرها و راز و نیازهای حضرت راشرح میدهد.2 ـ انس به قرآن و تأمل در آن
اصولاً پیوند میان قرآن و عترت پیوندی عمیق، جاودانه و پایدار است كه حدیث شریف ثقلین بدان شهادت داده است.
شیخ صدوق از یكی از معاصران حضرت چنین نقل كرده است: همه كلام حضرت و جوابها و مثالهایش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز یك بار قرآن را ختم میكرد و میفرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم میتوانم آن را ختم نمایم اما هرگز به آیهای نمیرسم مگر اینكه در معنای آن و اینكه درباره چه چیزی و در چه وقتی نازل گشته، میاندیشم.
آن حضرت در مورد پیروی از قرآن میفرماید: قرآن كلام و سخن خداست از آن نگذرید و هدایت را در غیر آن نجویید كه گمراه میشوید.3 ـ اطاعت از ولی امر
اساسا تمامی ائمه اطهار علیهمالسلام تا قبل از رسیدن به مقام امامت مطیعترین فرد نسبت به ولی امر خویش بودهاند.
امام كاظم علیهالسلام فرمودهاند: «علی، پسرم، بزرگترین فرزندم است و سخنانم را شنواتر و دستوراتم را مطیعتر است.
حضرت امام خمینی به تفصیل در كتاب ولایت فقیه به شرح اطاعت از ولی امر پرداختهاند.
در قسمتی از كتاب فوق میخوانیم:
الفقهاء امناء الرسل .. همانطور كه پیغمبر اكرم مأمور اجرای احكام و برقراری نظامات اسلام بود و خداوند او را رئیس و حاكم مسلمین قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است فقهای عادل هم بایستی رئیس و حاكم باشند و اجرای احكام كنند و نظام اجتماعی اسلام را مستقر گردانند.
4 ـ علم و دانش
شیخ طبرسی از علما و دانشمندان قرن ششم نقل میكند كه: .. امام كاظم علیهالسلام همواره به فرزندان خویش میفرمود: این برادر شما، علی بن موسی، عالم آل محمد است، پس از وی در مورد ادیان خود بپرسید و آنچه به شما تعلیم میدهند را حفظ كنید، چرا كه از پدرم امام صادق علیهالسلام چندین بار شنیدم كه میفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و ای كاش او را درك میكردم.
یك بار خود آن حضرت فرمودند: من در روضه (مسجد النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم ) مینشستم، در مدینه دانشمندان زیادی بودند، هرگاه یكی از آنها در پاسخ دادن به مطلبی عاجز میگشت، همگی به من اشاره میكردند و مسائلی را پیش من میفرستادند و من به آنها پاسخ میدادم.
آری! از سربلندی ندیده قافش صدای سیمرغ.
شیخ طبرسی از هروی نقل كرده است كه: هیچ كس را دانشمندتر از علی بن موسی الرضا علیهالسلام ندیدم و هیچ دانشمندی نیز وی را ندید مگر اینكه همانند من به فضل و دانش او شهادت داد.
شیخ صدوق مینویسد: مأمون افرادی را از فرقهها و گروههای مختلف و گمراه دعوت میكرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پیروز شوند و این به جهت حقد و حسدی بود كه نسبت به آن حضرت در دل داشت، اما امام با كسی به بحث ننشست جز آنكه در پایان به فضیلت آن حضرت اعتراف كرد و در برابر استدلال امام سر فرود آورد آری «چراغی را كه ایزد برفروزد» هیچكس را توان خاموشی آن نخواهد بود. خود حضرت امام رضا علیهالسلام میفرماید: ... آنگاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجیل با انجیلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صائبین با زبان عبری خودشان و بر هربذان با زبان فارسیشان و بر رومیان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت خودشان استدلال كنم. و آنگاه كه هر دستهای را محكوم كردم و دلیلشان را باطل ساختم و دست از عقیده و گفتار خود كشیدند و به گفتار من گراییدند مأمون در مییابد مسندی كه بر آن تكیه كرده است حق او نیست و در این هنگام پشیمان میگردد. سپس فرمود: «ولا حول ولا قوة الا باللّه العلی العظیم
ادامه دارد...
منابع: شرح چهل حدیث ، عیون اخبار الرضا علیهالسلام 1: 154، بحارالانوار 49، 174.
بخش حریم رضوی