تبیان، دستیار زندگی
محمدبن علی، ابوجعفر(ع) میان آغوشِِ حضرت همانند درّی غلطان می‌درخشیدند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگر با تو باشم - داستان هجدهم

اگر با تو باشم - داستان هجدهم


از سران واقفیّه بود. حسین بن قیاما جیثم چشم در چشم حضرت دوخت و گفت: شهادت می‌دهم كه تو امام نمی باشی!

حضرت لحظاتی سر خود را پایین انداخته و بعد فرمودند:

دلیل تو چیست؟

مرد جسور دوباره بلندتر و با طعنه گفت:

حجّت خدا عقیم نخواهد بود؛ چون فرزند پسر، در این موقعیتِ سنّی نداری! امام رضا(ع) دوباره تأمل كردند و این بار طولانی تر سكوت اختیار كرده و رو به مرد گفتند:

من خداوند را شاهد می‌گیرم كه به زودی دارای فرزند پسری خواهم شد.

محمدبن علی، ابوجعفر(ع) میان آغوشِ حضرت همانند درّی غلطان می‌درخشیدند در حالی كه هنوز یك سال هم از آن واقعه نگذشته بود و این یعنی همان بزرگی، همان حجّت خدا، همان ... .


منبع : اثبات الهداة ج 3 ص 266 ح 51

بخش حریم رضوی