تبیان، دستیار زندگی
با واگذاری ولایتعهدی، اولاً آل علی را از گروه مخالفان خارج خواهد كرد و به تبع آن، بسیاری از مردم نیز دست از مخالفت بر خواهند داشت و ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مأمون و سیاست ولایتعهدی امام رضا(ع)


پذیرش ولایتعهدی از سوی امام باعث پرسشهای فراوان در حوزه تاریخ سیاسی اسلام و شیعیان شده است و اینكه چرا امام، ولایتعهدی خلیفه ناحق عباسی را پذیرفت و حتی برخی از شیعیان در زمان حضرت رضا(ع) معتقد بودند ایشان نباید ولایتعهدی مأمون را می پذیرفت و در برابر مأمون مقاومت می كرد و حتی این مقاومت به كشته شدن ایشان منجر می شد. حتی طبق نظر آیة ا... خالص زاده، برخی از شیعیان به خاطر پذیرش ولایتعهدی از سوی امام در صدد قتل ایشان نیز بوده اند.

به نظر می رسد، این گونه پرسش ها در طول تاریخ مطرح بوده است، كما اینكه در مسأله صلح امام حسن(ع) نیز افراد بسیاری به امام ایراد می گرفتند كه چرا ایشان با معاویة بن ابی سفیان صلح نمود.


عباسیان و علویان

مامون و سیاست ولایتعهدی امام رضا(ع)/بخش 1

عباسیان از زمان مبارزه علیه امویان، سعی می كردند اسرار سیاسی خود را از نگاه ها دور دارند.

«جرجی زیدان» در كتاب «تاریخ تمدن» خود به این مسأله اشاره دارد. به عقیده وی، عباسیان بر اساس همین سیاست، توانستند یاران و طرفداران بی شماری علیه امویان جلب كنند و پس از شكست آنان، سعی نمودند با علویان مبارزه كنند. مسعودی در «مروج الذهب» و ابن اثیر در كتاب «الكامل» خود شرح مفصلی از قیامهای علویان علیه عباسیان ذكر كرده كه همواره عباسیان از قدرت خود استفاده كرده و به سركوب آنان می پرداختند آن گونه كه كشتار علویان در زمان عباسیان به مراتب بیشتر از كشتار علویان به وسیله امویان بوده است، هر چند جنایت امویان نسبت به امام حسین (ع) قابل قیاس با هیچ یك از جنایت های عباسیان نیست، ولی در مجموع ظلم و جور عباسیان علیه علویان بسیار گسترده بوده است.

حال برای یك پرسشگر تاریخی این پرسش مطرح است كه براساس این نقل های تاریخی چه علل و عواملی موجب شد كه مأمون عباسی از امام رضا(ع) كه سرور و رهبر علویان محسوب می شد، به مرو دعوت نماید؟ و بنا به نقل اكثر مورخان مأمون ابتدا خلافت را به حضرت امام رضا(ع) پیشنهاد نمود و در نهایت با عدم پذیرش حكومت از سوی امام(ع) مواجه گردید، بنابراین مسأله ولایتعهدی را طرح كرد و حتی در این مورد امام را تهدید نمود.

در پی این تهدید و اصرار به پذیرش ولایتعهدی این پرسشها مطرح می شود كه چه چیزی مأمون را وادار كرد كه این موضوع را با امام مطرح كند؟ او در این كار چه انگیزه ای داشته است؟ چه جریانی در كار بوده است؟ آیا واقعاً مأمون ولایتعهدی را به امام رضا(ع) واگذار می كرد و در صورت فوت مأمون خلافت به خاندان علی ابن ابیطالب انتقال می یافت؟ و اگر مأمون این اعتقاد را داشت، آیا تا آخر عمر خود به اعتقاد خود وفادار بود؟ یا از اوایل توطئه ای در كار بوده است؟

وجوه واگذاری ولایتعهدی

برای پاسخ به این پرسش ها می توان چندین وجه ذكر كرد كه هر كدام از آنها می تواند مستند به منابع تاریخ و یا حدس های تاریخی و سیاسی باشد. در ذیل به هر كدام از این وجوه اشاره می شود.

وجه اول

مأمون یك سیاستمدار كهنه كار بود، زیرا در دربار خلافت تربیت یافته بود و در دربار خلافت به فنون و آداب سیاست آشنا گردیده بود. مأمون از پدر خود آموخته بود كه «الملك عقیم» یعنی حكومت و سیاست فرزند ندارد و نمی شناسند. لذا مأمون از ابتدای مرگ هارون با برادر و مخالفان خود درگیر بود و توانست آنان را شكست دهد و در همین راستا سعی كرد مهمترین موافقان خود را كه ایرانی ها بودند، همواره به عنوان پشتیبان نگاه دارد.

بنا به گفته برخی از مورخان، مأمون می دانست كه ایرانی ها عموماً تمایل به خاندان پیامبر(ص) و آل علی(ع) دارند و حتی قیام علیه امویان نیز از سوی ایرانی ها صورت گرفت. همچنین مأمون براساس محاسباتی كه داشت، به این نتیجه رسیده بود كهامام رضا(ع) حدود 50 سال دارد و حال آن كه خود وی، حدود 30 سال دارد و طبق محاسبات عادی امام رضا(ع) پیرتر است و قبل از مأمون فوت خواهد كرد، لذا عقل سیاسی حكم می كند در این وضعیت باید به كسی تكیه كرد كه اولاً سن او از خلیفه بیشتر است و ثانیاً در تألیف قلوب ایرانی و وفاداری آنان نسبت به حكومت اثر زیادی دارد.

بنابراین عده ای معتقد هستند كه لقب «الرضا» به وسیله مأمون به امام رضا(ع) اعطا شد و هدف مأمون از این كار این بوده است كه به شیعیان تفهیم كند، من آرزوی چندین دهه شما را برآورده كرده ام و رضایت آل محمد را جلب نموده ام.

وجه دوم

وجه دیگری درباره سیاست واگذاری خلافت و یا ولایتعهدی مأمون وجود دارد كه آن را اصطلاحاً در مدیریت سیاسی، «خلع سلاح كردن  مخالف» می گویند.

پس از رحلت پیامبر(ص)، آل علی(ع) با حكومتهای وقت مخالف بودند و همواره این اندیشه ترویج داده می شد كه اگر حكومت از آن آل علی باشد، عدالت و عدالت خواهی در جامعه رواج پیدا خواهد كرد. در نتیجه در شرایط و اوضاع موجود آل علی از منتقدان حكومت خواهد بود و مردم نیز به تبعیت از آنان، به گروه منتقدان خواهد پیوست.

لذا مأمون طی محاسبات سیاسی كه با خود داشت، به این نتیجه رسید كه با واگذاری ولایتعهدی، اولاً آل علی را از گروه مخالفان خارج خواهد كرد و به تبع آن، بسیاری از مردم نیز دست از مخالفت بر خواهند داشت و ثانیاً مخالفی را در درون سیستم حكومتی وارد نموده است و این ورود برای مأمون سه حسن داشت: اولاً امام رضا(ع) مسؤول و پاسخگو در برابر مردم می شود، ثانیاً مردم ناراضی دیگر نمی توانند به امام رضا(ع) رجوع كرده و ایشان از نارضایتی آنان علیه حكومت و و خلافت استفاده نماید و ثالثاً مأمون با این كار به مردم تفهیم می كند كه حكومت بنی عباس و آل علی با هم دیگر فرقی ندارد و آل علی از آن جا كه دستشان از حكومت كوتاه بود، شعارهای بسیار عالی در راستای عدالت گستری ارائه می دادند.

مورخان بزرگ اهل سنت و شیعه در تاریخ خود ذكر كرده اند كه حضرت امام رضا(ع) ابتدا حاضر نشد ولایتعهدی را بپذیرد، ولی بر اثر اصرار مأمون به ناچار پذیرفت؛ البته با این شرط، اینكه در عزل و نصبها و مسؤولیتهای اجرایی دخالت نكند و تنها عنوان ولایتعهدی را داشته باشد. واكنش امام(ع) نسبت به این موضوع موجب شده است كه برخی این وجه را تقویت نمایند و شهید مطهری در كتاب سیری در سیره ائمه اطهار با نقل روایتی از امام رضا(ع) این وجه را موجه تر می نماید.

ادامه دارد...


منابع

1 الارشاد/ شیخ مفید

2 علل الشرایع/ شیخ صدوق

3 مقاتل الطالبین/ ابوالفرج اصفهانی

4 عیون اخبار الرضا/ شیخ صدوق

5 سیری در سیره ائمه اطهار/ شهید مطهری

6 پیشوایان ما/ عادل ادیب.

بخش حریم رضوی