تبیان، دستیار زندگی
همان طور كه بعثت انبیا از مهر ازلى و رحمت خداوندى بر بشر ریشه گرفته ، وجود دادگستر نیز از الطاف الهى بر بشر مى باشد. وقتى كه بشر، پذیراى چنین لطفى باشد و لیاقت رسیدن به این سعادت را داشته باشد و آن وقتى است كه تكامل یافته و خواستار وجود دادگستر گردد و برا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دادور، دادگر و دادگستر

ظهور

روزى خواهد رسید كه بشر قابلیت پیدا كند كه دادگسترى توانا و بینا بر او حكومت كند و قابلیت پیدا كردن بشر براى چنین حكومت ، عبارت است از تكامل او. بشر تكامل نیافته ، شایستگى و لیاقت حكومت عدل را ندارد و آن را نمى پذیرد و اگر با جبر و زور بر او تحمیل شود، نقض غرض خواهد بود. جبر و زور، ظلم است و ظلم ، نردبان عدل نخواهد بود. عدلى كه به وسیله ظلم برقرار شود، عدل نیست ؛ هر چند نام عدل بر آن گذارند.       

بشر تكامل نیافته ، حاكم عادل را نمى پسندد و دوست مى دارد كه او بركنار شود. حضرت على علیه السّلام مى گوید:

این مردم از من ملول شده اند و من هم از آنها ملول هستم .

سپس در حق آنها نفرینى كرده و گفت :

خدایا مرا از اینها بگیر.

حكومت عدل ، بایستى با رضایت خلق برقرار شود و آن ، وقتى است كه بشر خواستار آن باشد. بشر وقتى خواستار حكومت عدل مى شود كه خوى حیوانى ، تحت فرمان خوى انسانى او قرار گیرد.

و تفصیل این اجمال چنین است :

عدالت ، كمالى است براى هر فردى از افراد بشر كه قدرت خوددارى از گناه را به وى مى دهد و دارنده این كمال را عادل و دادور گویند.

گناه ، در هنگام شهوت و غضب ، بسیار محبوب است و خوددارى از آن جهاد است . پس هر عادلى مجاهد است .

عادل ، كسى است كه اسیر غریزه نباشد. دادور، كسى است كه بر غریزه هاى خود حكومت كند و غریزه ها بر او حكومت نكنند.

عادل ، دادگر در برابر ظالم و ستمگر است ؛ چون عدل و ظلم ، تضاد دارند. داد و ستم ، مقابل هم هستند. ظلم ، تعدى و تجاوز به دیگران است . ستم ، حق دگرى را پایمال كردن است عدالت و دادگرى ، حق را به حقدار رسانیدن و از تعدى و تجاوز به حقوق دیگران ، دورى گزیدن است . عدالت بدین معنا، كمالى است اجتماعى ، از نظر ارتباط با دیگران

عادل كسى است كه آنچه كه خدا بدان امر فرموده ، انجام دهد و آنچه از آن نهى فرموده ، دورى ورزد. و حقیقت جهاد با نفس همین است .

عدالت ، سه درجه دارد و عادلان در سه مرتبه قرار دارند:

نخستین درجه عدالت ، آن است كه خود عادل به تنهایى از گناه دورى كند و در برابر گناهان ، شخصى قوى و نیرومند باشد؛ در نهان از گناه دورى كند چنانچه در آشكار نیز بایستى از آن دورى كند. براى حضرت حق ، نهانى ، در كار نیست ؛ هر چه هست آشكار است .

چنین عادلى ، دادور است .

مرتبه دوم عدالت كه برتر و بالاتر است ، آن است كه از نظر ارتباط با دیگران ، از گناه دورى كند. ظلم و ستم در این مرتبه محقق مى شود و اجتناب از ظلم ، دومین مرتبه عدالت را فراهم مى سازد.

این مرتبه ، دشوارتر از مرتبه نخستین است . چنین عادلى ، دادگر و مجاهد كامل خواهد بود.

عادل ، دادگر در برابر ظالم و ستمگر است ؛ چون عدل و ظلم ، تضاد دارند. داد و ستم ، مقابل هم هستند. ظلم ، تعدى و تجاوز به دیگران است . ستم ، حق دگرى را پایمال كردن است عدالت و دادگرى ، حق را به حقدار رسانیدن و از تعدى و تجاوز به حقوق دیگران ، دورى گزیدن است . عدالت بدین معنا، كمالى است اجتماعى ، از نظر ارتباط با دیگران .

مرتبه سوم از عدالت كه بالاترین درجه و دشوارترین آنهاست ، خلق عدالت در جهان است و آن كمالى است انسانى كه شخص ‍ هنگام قدرت و زمامدارى بتواند اقامه عدل كند. چنین كسى ، عادل دادگستر خواهد بود.

عادل دادگستر، بایستى داراى دانشى باشد كه سر و علن مردم آگاه بوده و از ظلم و ستمهاى نهانى ، اطلاع كافى داشته باشد.

عدالت

مرتبه دادگسترى، عادل پرورى و انسان سازى است و كسى بجز معصوم ، صلاحیت رسیدن به این مقام را ندارد.

بشر هر چه دانشور گردد و بالا رود، محفوظ از خطا نخواهد بود و جهلى همراه علم او خواهد بود. گاه به جهل پى مى برد و آن را جبران مى كند و گاه از آن غافل است و ظلمى به وجود مى آید كه قابل جبران نیست .

علوم بشرى با تكاملى كه یافته است ، جهل زدا نگردیده ؛ هنوز مجهولات بشر بیش از معلومات وى است .

تنها علمى كه خالى از جهل است و علم محض مى باشد و از جهل پیراسته است ، علم الهى است كه به دادگسترى معظم و منزه ، عطا مى شود.

همان طور كه بعثت انبیا از مهر ازلى و رحمت خداوندى بر بشر ریشه گرفته ، وجود دادگستر نیز از الطاف الهى بر بشر مى باشد. وقتى كه بشر، پذیراى چنین لطفى باشد و لیاقت رسیدن به این سعادت را داشته باشد و آن وقتى است كه تكامل یافته و خواستار وجود دادگستر گردد و براى سرنگونى حكومتى او و یا براى قتل او توطئه نكنند.

چنانكه براى قتل على علیه السّلام توطئه كردند و حضرتش را به شهادت رساندند!

اینك ، شایسته است كه نظرى به روند تكامل بشر انداخته و نگرشى بدین مطلب داشته باشیم .

بشرى از نظر فردى داراى سه دوره است :

دوره صباوت و كودكى ، دوره جوانى و شباب ، دوره كمال و وصول .

بشر اگر در هر یك از این سه دوره ، تعلیم و تربیت داشته باشد و آموزش و پرورش نبیند، نه تنها انسان و بشر نخواهد بود بلكه حیوانى راست قامت و دو پا خواهد بود كه در زمره جانوران به شمار مى رود؛ هر چند به شكل بشر درآمده باشد، او مجسمه بشر است نه خود بشر.

اجتماع بشرى نیز، سه مرحله دارد:

همان طور كه بعثت انبیا از مهر ازلى و رحمت خداوندى بر بشر ریشه گرفته ، وجود دادگستر نیز از الطاف الهى بر بشر مى باشد. وقتى كه بشر، پذیراى چنین لطفى باشد و لیاقت رسیدن به این سعادت را داشته باشد و آن وقتى است كه تكامل یافته و خواستار وجود دادگستر گردد و براى سرنگونى حكومتى او و یا براى قتل او توطئه نكنند

صباوت ، جوانى ، كمال .

و در هر یك از این سه دوره ، نیاز به راهنما و احتیاج به تعلیم و تربیت دارد.

مهر ازلى و رحمت خداوندى ، اقتضا كرده كه بشر را - چه از نظر فرد و چه از نظر اجتماع - به خود وانگذارد و راهنمایانى براى وى گسیل دارد.

نخستین عنایت حق بر بشر، عطاى قابلیت نامتناهى به وى ، براى رسیدن به كمال است . هنگامى كه این قابلیت به فعلیت برسد، كمال انسانى براى بشر حاصل مى شود. و این نیز به وسیله عنایت خاص الهى تحقق پذیر است آن هم در صورتى كه خود بشر بخواهد.

راهنماى دوره صباوت بشر، فطرت اوست .

فطرت بشر از كژیها و نارواییها گریزان است . راستیها و درستیها را دوست مى دارد عدل و احسان و نیكوكارى را خوش مى دارد. از ظلم و تجاوز متنفر و بیزار است .

راهنماى دوره دوم بشر، از نظر فرد، عقل اوست كه آفریننده بشر به وى عنایت فرموده . عقل به كمك فطرت بشر مى شتابد تا وى را از بدیها و زشتیها دور سازد و او را به سوى خوبیها و نیكیها روانه گرداند.

فطرت

ولى فطرت و عقل ، نمى توانند ضامن رسیدن بشر به كمال انسانى گردند و تكامل وى را تاءمین كنند. چون غرایز حیوانى مى تواند بر فطرت بشر غلبه كند و عقل را در استخدام خود قرار دهد و این نخستین استعمارى است كه در حیات بشر رخ مى دهد، و خودش از آن غافل است .

عقل ، براى توفیق در راهنمایى ، نیاز به كمك دارد تا از استعمار غریزه حیوانى رهایى یابد.

مهر خداوندى ، پیامبران را براى كمك به عقل فرستاده تا از اسارت غریزه حیوانى رهایى یابد و ایشان ، راهنمایان بشر در دوره سوم هستند.

و راهنماى بشر در دوره سوم ، پیامبرانند تا بشر بتواند تكامل یابد و به هدف عالى خود برسد و انسان كامل گردد.

در قبول راهنمایى پیامبران ، جبرى در كار نبوده و نیست . راهنمایى با جبر و زور تضاد دارد و موجب رسیدن به كمال ، نخواهد بود. بلكه عكس العمل پیدا مى كند و بر خلاف مقصود، نتیجه مى دهد و نقص را به وى ارزانى مى بخشد.

پیامبران ، راهنمایان بشر براى سه دوره اجتماعى او نیز هستند.

نخستین راهنماى بشر در دوره نخستین و پس از توفان نوح علیه السّلام ، ابراهیم خلیل علیه السّلام است كه از سوى خدا براى خلق فرستاده شده و پیشرو پیامبران ابراهیمى است . او، نخستین كسى است كه بشر را به توحید و یگانه پرستى دعوت كرده است و ایمان به مبداء و معاد را براى وى ارمغان آورده است . ایمان به مبداء و معاد، نخستین گام سلوك و اولین پایه براى رشد و به كمال رسیدن بشر است .

راهنماى دوره دوم اجتماع بشرى ، موساى كلیم علیه السّلام و پیامبران بنى اسرائیل بوده اند. این دوره ، به زمان عیساى مسیح ختم مى شود؛ وجود مقدسى كه از سوى حضرت حق ، براى تكمیل و اصلاح آیین یهود فرستاده شد.

برترین و سومین دوره اجتماعى بشر، راهنمایش حضرت محمد علیه السّلام است ، كه بزرگترین رهنماى بشرى و برترین پیامبران است .

چون بشر هنوز در حال نقص است و شماره خوبان فداكار به حد نصاب نرسیده و اجتماع بشرى ، لیاقت چنان حكومتى را ندارد و اگر این دادگستر الهى ظهور كند، مانند دگران كشته خواهد شد و یا مسموم مى گردد

در این دوره است كه بایستى بشر به كمال مطلق برسد و سراسر گیتى را عدل فرا گیرد و هدف نهایى از فرستادن انبیا، تحقق پذیرد و دادگسترى الهى و پیشوایى آسمانى براى بشر بیاید و هدف پیامبران را بر كرسى نشاند.

و آن وقتى است كه تعلیمات عالیه حضرت محمد علیه السّلام كار خود را انجام دهد و بشر، انسان گردد و در پى دادگستر بدود.

مقصود آن نیست كه در دوره اول و دوم ، مردمى شایسته و خوب و كامل وجود نداشته اند، بلكه مقصود آن است كه اجتماع آن و دوره ، اجتماعى نبوده كه شایسته دعوت و پیشوایى حضرت محمد صلى الله علیه و آله باشد. چنانچه اجتماع عصر آن حضرت نیز، اجتماعى نبوده كه رسول خدا صلى الله علیه و آله دادگستر گردد.

برترى دوره سوم اجتماع بر دو دوره گذشته اش ، آن است كه در این دوره ، اجتماع بشرى به حد كمال خواهد رسید و بشر، تكامل خواهد یافت و شماره خوبان به حدى مى رسد كه شایسته باشند كه دادگستر جهان ظهور كند.

هنگامى كه اجتماع این دوره به حد كمال رسید و شماره خوبان به اندازه اى رسید كه جهان ، شایسته حكومت ابدى عدل گردید، بشر كوچه به كوچه و كوى به كوى ، در پى دادگستر مى گردد و براى ظهورش ، دقیقه شمارى مى كند، تا نداى حضرتش را هنگام ظهور لبیك گوید.

از این سخنان ، دانسته شد كه علت تاخیر ظهور دادگستر جهانى چیست . چون بشر هنوز در حال نقص است و شماره خوبان فداكار به حد نصاب نرسیده و اجتماع بشرى ، لیاقت چنان حكومتى را ندارد و اگر این دادگستر الهى ظهور كند، مانند دگران كشته خواهد شد و یا مسموم مى گردد.

ظهور آن حضرت ، روزى است كه وجود مقدسش از این خطر محفوظ بماند و بشر لیاقت حكومت عدل ابدى را پیدا كند و با جان و دل ، خواستار چنان حكومتى باشد و توفیق ظفر بر دشمنان و بدخواهان داشته باشد.

روزى است كه حاكمان دادگر و پاك سرشت و پاك گفتار و پاك رفتار، بر عرصه گیتى حكومت كنند.

بیگانگى میان دولتها و ملتها از میان برود، ملتها دولت را از آن خود بدانند و دولتها خود را خدمتگزار ملتها بدانند.

آن روز، روز قیام مهدى خواهد بود.

به امید آن روز

فرآوری: امیر رضا عرب

بخش مهدویت تبیان


منبع: کتاب راه مهدی

نویسنده: آیت الله سید رضا صدر

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.