هشدار امام به روحانیون
مطلب شماره یک و دو را نیز مطالعه فرمایید.
جدا کردن مردم از روحانیت 2
در اوایل زمان رضا خان كه قدرتش مستقر شد، یكى از امورى كه او انجام داد همین بود كه روحانیت را در بین مردم- هى كم كم- مىخواست از بین ببرد.
از شوفرها شروع كرده بودند. در آن زمان شوفرها یك آلت دستى بودند كه [یكى] از علما براى من نقل كرد- خدا رحمتش كند- كه من در اراك بودم و مىخواستم بیایم به تهران یا قم، اتومبیل به من اجاره نمىدادند؛ و آن شوفر گفت كه ما به دو طایفه بنا داریم كه اتومبیل كرایه ندهیم و آنها را سوار نكنیم: یكى فواحش و یكى معمم! این از دست شوفرها در آن زمان. حالا هم من نمىدانم چه جورى است كه باز شوفرها را كشیدند در كار، با اینكه شوفرها حالا، غیر آن وقت هستند.
البته حالا هم متعهدند اكثراً ان شاء اللَّه، لكن بعض از آنها شروع كردند. تبلیغاتى در آنها شده است. یك دستهبندیهایی شده است كه حالا هم اهل علم را بعضى از شوفرها سوار نمىكنند.
این همان توطئهاى است كه از اول انگلیسها درست كرده بودند، و حالا هم عمال همه قدرتهایی كه با شما مخالفند. شما یك توجه باید داشته باشید، و ملت هم یك توجه.
توجه شما این است كه از حدود وظایف شرعیه خودتان و روحانى خودتان تجاوز نكنید.»(1)«همه دنبال این هستند كه این ملت ضعیف عقب بمانند؛ چشمهایشان باز نشود مبلغهایشان، تبلیغاتشان، همیشه تبلیغ به ضد دین و به ضد روحانیت است تا مردم را از اینها جدا كنند، مردم را از دیانت جدا كنند، مردم را از روحانیت جدا كنند، خودشان را به جان هم بریزند و آنها استفادهاش را ببرند.» (2)«بیدار باشید! ملت ما بیدار باشد! توجه داشته باشد كه هر گویندهاى كه بخواهد ایجاد اختلاف بكند، هر گویندهاى كه بخواهد روحانیون را تضعیف بكند، نظر به روحانیون تنها نیست.
آنها را تضعیف مىكند، دنبالش شما هستید. آنها مىخواهند كه هجوم به این مملكت بكنند و همه چیز این مملكت را ببرند، و كسى نباشد یك تعرضى بكند، یك مقابلهاى بكند.
شما هر كدامتان كه یادتان باشد، از اوّلى كه این كودتاى رضا خان تحقق پیدا كرد تا حالا در هر قضیهاى كه بوده است روحانیون در صف مقدّم، مخالفت كردهاند و زجرها كشیدند و حبسها رفتند و تبعیدها رفتند، و مردم مسلمان دنبال آنها هستند؛ و اگرآنها از مردم گرفته بشوند و مردم از آنها گرفته بشوند، آن روزى است كه ابرقدرتها جشن مىگیرند.»(3)«من امروز مغتنم است كه در حضور آقایان یك مطلبى را عرض كنم و این مطلب مال همه است. نه مال شما آقایان، مال همه. هم مسئولین كشور است و هم مردم.
ما تجربههایى كه برایمان نقل شده است یا از تجربههایى كه خودمان در جریانش بودیم باید یك مطالبى را در نظر داشته باشیم. در دوران مشروطه را كه همه آقایان شنیدهاند یك عدهاى كه نمىخواستند كه در این كشور اسلام قوه داشته باشد، و آنها دنبال این بودند كه اینجا را آن وقت به طرف اروپا بكشند.
آنها جوسازى كردند به طورى كه مثل مرحوم آقا شیخ فضل اللَّه كه آن وقت یك آدم شاخصى در ایران بود و مورد قبول بود همچو جوسازى كردند كه در میدان علنى، ایشان را به دار زدند و پاى آن هم كف زدند.
و این یك نقشهاى بود براى اینكه اسلام را منعزل كنند و كردند. و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یك مشروطهاى باشد كه علماى نجف مىخواستند. حتى قضیه مرحوم آقا شیخ فضل اللَّه را در نجف هم یك جور بدى منعكس كردند، كه آنجا هم صدایى از آن درنیامد.
این جوى كه ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد كه آقا شیخ فضل اللَّه را با دست بعضى از روحانیون خود ایران محكوم كردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار كشیدند و پاى آن هم ایستادند كف زدند و شكست دادند اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتى علما هم غفلت داشتند.
این كه آنجا بود ما در زمان خودمان هم آقاى كاشانى را دیدیم. آقاى كاشانى از جوانى در نجف بودند و یك روحانى مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او.
در ایران هم كه آمدند تمام زندگىشان صرف همین معنا شد و من از نزدیك ایشان را مىشناختم. در یك وقت وضع ایشان طورى شد كه وقتى كه از منزل مىخواست حركت كند فرض كنید بیایند به مسجد شاه، مسجد شاه مطلع مىشد، در نظر داشتند، اعلام مىشد، این طور بود وضع ایشان.
بعدش دیدند كه اگر یك روحانى در میدان باشد لا بد اسلام را در كار مىآورد، این حتمى است و همین طور هم بود. از این جهت شروع كردند به جوسازى. آن طور جوسازى كردند كه یك سگى را عینك به آن زدند- و آن طور كه من شنیدم- عینك زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت اللَّه.
و من خودم در یك مجلسى بودم كه مرحوم آقاى كاشانى وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ كس پانشد. من پاشدم و یكى از علماى تهران كه الآن هم هستند و من جا دادم به ایشان- جا هم ندادند-. این جو را درست كرده بودند براى آقاى كاشانى كه دیگر از منزلش نمىتوانست بیرون بیاید، در یك اتاقى محبوس بود در منزلش طورى كه نمىتوانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه كردند.
آنجا هم شكست دادند، مسلمین را شكست دادند.»(4)«من حالا مىخواهم یك هشدارى به آقایان بدهم. مسأله الآن به یك وضعى در آمده است كه انسان مىبیند كه مشغول جوسازى هستند، مىشنود كه مشغول جوسازى هستند و بتدریج مىخواهند این كار را عملىاش كنند.
یعنى دیدند كه ایران با این مسائلى كه در دنیا مىخواهند حل كنند نتوانستهاند كاریش بكنند، حمله كردند، حمله نظامى كردند- عرض مىكنم كه- اقتصادش را چه كردند، محصور كردند و همه كارى كردند، نشد آن كارى را كه آنها مىخواهند، یعنى منعزل كردن اسلام را مىخواهند.
الآن آنها آن قدرى كه از اسلام خوف دارند، نه شوروى از امریكا آن قدر خوف دارد، نه امریكا از شوروى براى اینكه تمام این مصالحى كه آنها به خیال خودشان مىخواهند- از مصالحى- كه براى خودشان تهیه كنند و تمام سوء استفادههایى كه از تمام دنیا مىخواهند بكنند، مىبینند كه اگر چنانچه این ترتیبى كه ایران روى كار آمده است و مشغول است، این عملى بشود همه جا لنگ خواهد شد، مسأله، مسأله ایران نیست حالا، آن وقتها صحبت، صحبت ایران بود.
الآن وضع جورى شده است كه هر جا مىبینید كه الآن فرض كنید كه در پاكستان دارند مىگویند كه اسلام، خوب، دولتش هم ملزم شده است كه این را بگوید. در جاهاى دیگر هم همین طور دارند مىگویند، در سیاهپوستان امریكا هم صدا درآمده است.
اینها الآن خودشان هم مىبینند كه در شوروى هم كه ... صدا درآمده، خوب، مسلمین هم آنجا زیادند. آنها مىبینند كه اگر مهلت به این كشور بدهند ممكن است كه منافع آنها را در تمام دنیا به خطر بیندازد. جنگ عمومى هم كه نمىتوانند راه بیندازند. بخواهند جنگ راه بیندازند دنیا به هم مىخورد، نمىكنند.
آنها عاقل تر از آن هستند كه جنگ عمومى راه بیندازند. اینها مىخواهند با وسیلههایى با حیلههایى از اینجا شروع كنند، از ایران شروع كنند.
از ایران شروع كردن هم یك دفعه نمىشود بروند سراغ روحانیون. مىدانند كه نمىشود كه از اول بروند سراغ روحانیون، روحانیون را شكست بدهند. مىآیند هى از پایینتر شروع مىكنند، از پایین تر جوسازى مىكنند.....»(5)
پی نوشتها :
1. صحیفه امام، ج13، ص 11
2. صحیفه امام ، ج3، 520
3. صحیفه امام، ج13، ص394
4. صحیفه امام، ج18، ص: 248
5. صحیفه امام، ج18، ص: 249
برگرفته از پایگاه شناخت رهبری
تهیه و تنظیم : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان