آفتی به نام جدایی
تهدیدهای روحانیت 2
جدا کردن مردم از روحانیت
قدرت های استكباری و عوامل آنان در ایران پس از وقوف و آگاهی كامل نسبت به نقش محوری و بنیادین روحانیت آگاه و مبارز در صیانت از جامعیت دین و قوانین و تعالیم زندگی ساز و رهایی بخش آن در حفظ استقلال سرزمین های اسلامی و دفع استعمار خارجی و استبداد داخلی، راه اصلی مخالفت و عناد با روحانیت را در مبارزه مستقیم و تهاجم آشكار نیافتند زیرا این شیوه نه تنها نیل به اهداف استعماری را سرعت و شتاب نمی داد كه موانع بزرگ و فراز و نشیب های گوناگونی را نیز به وجود می آورد.
روش و راهكار قدرت های استعماری برای منزوی كردن روحانیت و جدا كردن آنان از مردم، با ایجاد فضایی مسموم و انباشته از تخریب و دروغ و تهمت و ترویج و گسترش آن در سرتاسر جامعه بود.
به گونه ای كه نه تنها مردم از چهره های شاخص و نستوه همچون شهید شیخ فضل الله فاصله بگیرند و آنان را در هنگامه های فتنه و آشوب های ایجاد شده رها كنند .
بلكه در مقابل این مرزبانان راستین دین بایستند و در اوج جهل و نادانی در گسترش جنگ روانی و تخریب شخصیت آنان یار و یاور عوامل مرموز و ناپیدای استعمار گردند و با دست خود تیشه بر ریشه خویش زنند.
همچنین همین شیوه و روش توسط آمریكا و ایادی آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی علیه چهره های شاخص و قدرتمند و توانای روحانیت همچون شهید مظلوم آیت الله بهشتی(ره) تكرار شد و این متفكر جامع نگر و مدیر و مدبر و هوشمند و مبارز كه به تعبیر امام خمینی( ره ) « یك ملت بود » مظلومانه به شهادت رسید و باز به تعبیر امام خمینی شهادت شهید بهشتی در برابر مظلومیت او در این كشور ناچیز بود!
در دیدگاه های امام خمینی ( ره ) آفت غفلت از دشمنان خارجی و خانگی؛ ثمره تلخ جدایی مردم از روحانیت و تكرار مظلومیت چهره های شاخص دین را به دنبال دارد.
بدون شك نقش استعمار در جدا كردن مردم از روحانیت حوادث تلخی را بدنبال داشت كه شكست نهضت مشروطه و شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری و آیت الله مدرس و عزلت آیت الله كاشانی و مظلومیت شهید آیت الله بهشتی(رضوان الله علیهم ) از جمله آنان بود وهنوز این تخریب ها وتهمت ها ادامه دارد.
بنابراین حوزه های علمیه باید هر چه بیشتر ارتباط خود را با مردم حفظ كنند و نقشه های دشمن را برای جدایی مردم از روحانیت بشناسند و به مردم گوشزد كنند تا مردم فریب این نقشه ها را نخورند و در حوادث فنته در میدان دشمن بازی نكنند و راه را از بیراهه بشناسند و صفّ خود را از روحانیت جدا نكنند.
«مىخواهند شما را از اسلام دور كنند و مالتان را بخورند، مىخواهند شما را از روحانیت كنار بزنند و مالتان را بخورند، مىخواهند نگذارند فرهنگ شما رشد پیدا كند و اموال زیرزمینىتان را بخورند و در اسارت نگهتان دارند تا آخر؛ و اگر امروز همه ملت دست به هم ندهند و هر چه خواهد شد خودشان را نجات ندهند از این گرفتارى، تا آخر در گرفتارى هستند.(1)«ما نرسیدیم به مقصد؛ سمپاشیها در بین است.
جدا كردن ملت از علما یكى از آن سمپاشی [ها] است.»(2)«و راه اینكه اسلام را از بین ببرند این بود كه روحانیت را از بین ببرند. اینها مىدانستند كه تا روحانیون هستند، اینها حفظ مىكنند اسلام را.
نقشه بردن اسلام؛ و راهش بردن روحانیت و جدا كردن ملت از روحانیون؛ و لهذا با تبلیغات دامنهدارى مشغول شدند- و حالا هم مشغولاند- كه روحانیون را از ملت جدا كنند.»(3)«این خطاب من به همه علما و تمام روحانیون به كلمه عام و به همه ملت است.
اگر با هوشیارى و با توجه كامل و تفكر كامل توجه نكنند به این توطئه، این موجب این مىشود كه ملت و روحانیت از هم جدا بشوند، و روحانیت نتواند آن كارى كه به عهده اوست انجام بدهد؛ و چنانچه یکوقتی آنها فرصت كنند، از همین معنا، از جدا شدن ملت از روحانیت استفاده كنند و كارهاى سابق را اعاده كنند، همان نقشهاى كه من خوب یادم هست كه در زمان رضا خان بود، و آن نمایش دادن روحانیت به یك صورت غیر صحیح و جدا كردن مردم از روحانیت.
در اوایل زمان رضا خان كه قدرتش مستقر شد، یكى از امورى كه او انجام داد همین بود كه روحانیت را در بین مردم- هى كم كم- مىخواست از بین ببرد.
از شوفرها شروع كرده بودند. در آن زمان شوفرها یك آلت دستى بودند كه [یكى] از علما براى من نقل كرد- خدا رحمتش كند- كه من در اراك بودم و مىخواستم بیایم به تهران یا قم، اتومبیل به من اجاره نمىدادند؛ و آن شوفر گفت كه ما به دو طایفه بنا داریم كه اتومبیل كرایه ندهیم و آنها را سوار نكنیم: یكى فواحش و یكى معمم! این از دست شوفرها در آن زمان. حالا هم من نمىدانم چه جورى است كه باز شوفرها را كشیدند در كار، با اینكه شوفرها حالا، غیر آن وقت هستند.
پی نوشتها :
1. صحیفه امام، ج4، ص 428
2. صحیفه امام، ج 7، ص 81
3. صحیفه امام، ج10، ص 135
برگرفته از پایگاه شناخت رهبری
تهیه و تنظیم: محمد حسین امین – گروه حوزه علمیه تبیان