تبیان، دستیار زندگی
اندیشه عثمانی گری عصر اموی را که در انکار فضایل علی (ع) خلاصه می گردد،و احمد ابن حنبل ،با تلاش بسیارزیاد آتش آن را خاموش کرد،دوباره زنده ساخت و از این طریق مساله تربیع را که احمد ابن حنبل پایه گذار آن بود، این که علی علیه السلام چهارمین خلیفه اسلامی است
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حامد حسینی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مبانى اندیشه الحادی وهابیت

وهابیت

مقدمه

افکار و اندیشه فرقه وهابیت بر اساس مطالب قبلی که ارائه گردید برگرفته از آرا و اندیشه های ابن تیمیه می باشد که در قرن هفتم مطرح شد. بنا بر این به منظور شناخت این فرقه انحرافی ضروری است  با افکار و عقائد ابن تیمیه آشنا شویم.

مبانی فکری ابن تیمیه

مبانى فكرى ابن تیمیه را در چهار بخش می توان خلاصه كرد:

1 - حمل صفات خبرى بر معانى لغوى

در اصطلاح علم كلام، بخشى از صفات خدا را، صفات خبرى مى‏نامند، صفاتى كه قرآن و حدیث از آن خبر داده و خرد آن را درك نكرده است، مانند «وجه‏» ،«ید»،«استواء بر عرش‏»و نظائر آنها كه قسمتى از آنها در قرآن، و برخى دیگر در حدیث نبوى وارد شده است.

شكى نیست كه معانى لغوى این صفات، ملازم با جسمانى بودن خداست زیرا«وجه‏» به معنى‏«صورت‏» و «ید» به معنى دست و «استواء»به معنى استقرار و یا جلوس، از شؤون موجودات امكانى است، و خداى واجب الوجود، منزه از چنین معانى، می باشد، ولى متاسفانه شیخ الاسلام قرن هفتم، اصرار مى‏ورزد كه آنچه در این باره وارد شده، بر همان معانى لغوى و متداول عرفى باید حمل گردد و كسانى را كه این نوع از صفات را به كمك قرائن موجود در آیات و روایات بر معانى مجازى و كنائى حمل مى‏كنند، «مؤوله‏» نامیده و به باد انتقاد مى‏گیرد، و به این نیز اكتفاء نمی كند و می گوید:همه صحابه و تابعان نیز بر این عقیده بوده‏اند .

بخش دوم تفكر ات الحادی اوعادى جلوه دادن مقامات پیامبران و اولیاى الهى است و اینكه آنان پس از مرگ كوچكترین تفاوتى با افراد عادى ندارند

ابن تیمیه در بحث توحید معتقد به رویت خداوند و جهت برای ذات پاک او بود و در اثبات این ادعا به ظاهر آیات و روایات استناد می کرد. وی معتقد بود که تمام نصوص بر این دلالت دارد که خداوند در بالای عرش بر فراز آسمان است و نیز با انگشتان می توان به او اشاره کرد و در قیامت دیده می شود. به عقیده وی ذات احدیت می خندد، و اگر کسی معتقد به بودن خدا در روی عرش و بالای آسمانها باشد، باید او را توبه داد و اگر توبه نکرد باید گردنش زده شود.1

ابن بطوطه، جهانگرد مراکشی نیز در سفر نامه اش درباره عقاید ابن تیمیه می نویسد:

«او... را در مسجد دمشق دیده است که مردم را موعظه می کرد و می گفت:"خداوند به آسمان دنیا فرود می آید همانگونه که من فرود می آیم»2

همچنین مدعی بود که پروردگار دارای اعضا و جوارح است ولی اعضاء و جوارح خداوند با مخلوقات متفاوت است .

وهابیت

2 - كاستن از مقامات پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم

بخش دوم تفكرات الحادی او عادى جلوه دادن مقامات پیامبران و اولیاى الهى است و اینكه آنان پس از مرگ كوچكترین تفاوتى با افراد عادى ندارند، او در این راستا، مسائلى را مطرح می كند كه همگى یك هدف را تعقیب می كنند، و آن عادى جلوه دادن پیامبران، مخصوصا پیامبر اسلام و اولیاء بزرگ دین است. وی چنان در گرداب تفکرات بدعت آمیز خود غرق شده بود که فتاوایی از جمله حرام بودن زیارت قبر پیغمبر (ص) و اولیای الهی،توسل و شفاعت از وجود آن حضرت و دیگر اولیای الهی ،حرمت بنا،تعمیر ،و تزئین قبور آنها را حرام اعلام کرد و مدعی بود  که:کسانی که به زیارت می روند ،قصدشان همان قصد مشرکین است که از بت چیزهایی را طلب می کنند.

بر همین مبنا وی اعلام نمود که:

1 - سفر براى زیارت پیامبر حرام است.

2 - كیفیت زیارت پیامبر، از كیفیت زیارت اهل قبور تجاوز نمى‏كند.

3 - هر نوع پناه و سایبان بر قبور حرام مى‏باشد.

4 - پس از درگذشت پیامبر هر گونه توسل به آن حضرت بدعت و شرك است.

5 - سوگند به پیامبر و قرآن، و یا سوگند دادن خدا، به آنها شرك مى‏باشد.

6 - برگزارى مراسم جشن و شادى در تولد پیامبر، بدعت‏به شمار مى‏رود.

زیر بناى آراء و نظریات او در این مسائل این است كه براى توحید و شرك، حد منطقى قایل نشده و روى انگیزه خاصى، آنها را شرك، و بدعت و یا لااقل حرام مى‏داند.

او در این قسمت، آراء و نظریاتى را مطرح می كند، كه پیش از او، احدى از علماى اسلام، نگفته است .وی با لجاج خاصى به جنگ همه مى‏رود، و از این جهت از همان زمان، و پس از آن، افكار عمومى اهل سنت‏ بر او شورید. و بارها دستگیر و زندانى شد و دهها كتاب بر رد اندیشه‏هاى او نوشته شد.

ابن تیمیه در بحث توحید معتقد به رویت خداوند و جهت برای ذات پاک او بود و در اثبات این ادعا به ظاهر آیات و روایات استناد می کرد

3 - انكار فضائل اهل البیت

بخش سوم از مبانى فكرى او را انكار فضائل مسلم اهل بیت عصمت و طهارت كه در صحاح و مسانید اهل سنت وارد شده، تشكیل می دهد مبانى اندیشه های الحادی ابن تیمیه 1 - نزول آیه:«انما ولیكم الله و رسوله‏» درباره على، به اتفاق اهل علم دروغ است، (منهاج السنة ج 1 ص 1) در حالى كه متجاوز از شصت و چهار محدث و دانشمند، بر نزول آن درباره امام تصریح كرده‏اند3 .

2 - آیه: (قل لا اسالكم علیه اجرا الا المودة فی القربى، درباره خاندان رسالت نازل نشده است ( منهاج السنة 2/118)، در حالى که متجاوز از چهل و پنج محدث و دانشمند آن را نقل كرده‏اند 4 .

و همچنین. . . این نوع نقدها و ردها، علاوه بر اینكه حاكى از عدم مبالات، در انتقاد است، خالى از یك نوع دشمنى باطنى با خاندان پیامبر نمى‏باشد.

تا پیش از احمد بن حنبل م/241، خلیفه راشد بودن امام در میان محدثان اهل سنت جا نیفتاده بود و در این قضیه موافق و مخالف وجود داشت، او بود كه على را رسما خلیفه چهارم از خلفاى راشد اعلام كرد و با زحمات فراوان توانست مساله‏«تربیع خلافت‏»را تثبیت كند، و از این طریق با ناصبى گرى، سخت مبارزه نمود و كتاب‏«مناقب الصحابه‏»او بهترین گواه بر این مطلب است.

سلفی‌ها-وهابیت

وی دو اصل را وارد مذهب سلفی نمود در حالی که احمد ابن حنبل از آن دو اصل خبر نداشت. یکی این که سفر برای زیارت رسول خدا را بدعت شمرد وآن را حرام کرد.بر این اساس هر نوع توسل به پیشوایان اسلام  و اولیای الهی ، مانند تبرک به آثار آنان را بدعت و حرام و مخالف با اصول توحید دانست . دیگر اینکه احادیث فراوانی را که درباره فضایل اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده و خود احمد ابن حنبل و شاگردان وی نیز آن را نقل کرده اند ،نادرست خواند و همه آنها را انکار کرد. وی از این طریق اندیشه عثمانی گری عصر اموی را که در انکار فضایل علی (علیه السلام) خلاصه می گردد،و احمد ابن حنبل ،با تلاش بسیارزیاد آتش آن را خاموش کرد،دوباره زنده ساخت و از این طریق مساله "تربیع" را که  احمد ابن حنبل پایه گذار آن بود، این که علی علیه السلام چهارمین خلیفه اسلامی است را، موهن و سست اعلام کرد.

وی  روایاتی را که مخالف عقاید و آرای اوست بدون بررسی سند، جعلی دانسته و می گوید: «حدیث» (هو ولیّ کل مؤمن بعدی); او ـ حضرت علی(علیه السلام) ـ سرپرست هر مؤمنی بعد از من است، یک حدیث دروغ بر رسول خداست. بلکه او در حیات و مماتش ولی هر مؤمنی است و هر مؤمنی نیز ولی او در زمان حیات و ممات است».5

در حالی که بسیاری از علمای عامه چون ترمذی، نسائی، ابن حیان، حاکم نیشابوری، طیالسی، احمدبن حنبل و دیگران از طریق جعفربن سلیمان این حدیث را نقل کرده اند.

«حمصى‏»مى‏گوید وقتى مساله ‏«تربیع‏»از جانب احمد بن حنبل اعلام شد، به حضور او رفته و گفتم، كار شما، طعن بر طلحه و زبیر است، او صورت درهم كشید و گفت:من چه كار با آنان دارم؟آنگاه سخنى از عبد الله بن عمر نقل كردم، او در پاسخ گفت:عمر بهتر از فرزندش است، او على را عضو شوراى شش نفره قرار داد، و على نیز خود را امیر مؤمنان معرفى كرد، حالا من بگویم، على امیر مؤمنان نیست؟ 6

اندیشه عثمانی گری عصر اموی را که در انکار فضایل علی (ع) خلاصه می گردد،و احمد ابن حنبل ،با تلاش بسیارزیاد آتش آن را خاموش کرد،دوباره زنده ساخت و از این طریق مساله "تربیع" را که احمد ابن حنبل پایه گذار آن بود، این که علی علیه السلام چهارمین خلیفه اسلامی است را، موهن و سست اعلام کرد

ولى ابن تیمیه حنبلى از راه امام مذهب خود، منحرف شد و با انكار فضائل امام على - علیه السلام - ، روح ناصبى گرى و انكار فضائل اهل البیت را پرورش داد.

4 - مخالفت ‏با مذاهب چهارگانه اهل سنت

بخش چهارم از انحراف فكرى او مخالفت وى با مذاهب چهار گانه اهل سنت در برخی قواعد فقهی ،علی الخصوص باب نکاح و طلاق است که طرح نمونه هایی از آن را به فرصت دیگری واگذار می کنیم . ولی چنین مخالفتی‏با مبانى فكرى اهل سنت كه اجماع فقهاى یك عصر، تا چه رسد به چند عصر را حجت می دانند، سازگار نیست.

در مجموع می توان گفت که آنچه را که ابن تیمیه از آراء و اندیشه های خویش به عنوان اسلام ناب و مبارزه با بدعت ارائه می کند چیزی نیست مگر تصورات واهی و موهوم فردی که با ایجاد التقاط در دین ناب ،زخمی تازه را بر پیکره  اسلام وارد ساخته است که برداشتهای غلط وی از آیات و احادیث و اصرار بر عدم تاویل آیات متشابه ، این آیه قرآن را: «و اما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه» 7 در خاطر زنده می کند . اندیشه های محمد ابن عبدالوهاب نیزباقیمانده آن چیزی است که ابن تیمیه و شاگردان وی از آلودگی اعتقادی و التقاط فکری در جامعه اسلامی به جای گذارده اند که تا کنون تاثیرات گوناگون این زخم بر پیکره امت اسلامی به چشم می خورد.

خلاصه سخن :

مبانی فکری ابن تیمیه در چهار بخش خلا صه می شود: 1-اعتقاد به جسمانی بودن خداوند

2- عادی جلوه دادن مقام بیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

3-انکار فضائل اهل بیت

4- مخالفت با مذاهب چهارگانه اهل تسن .

پی نوشتها:

1- وهابیگری ص60

2- برگی از جنایات وهابیت ص17-18

3- وهابیان – ص58

4- سنن ترمذی ج5ص637 – المستدرک حاکم ج3 ص110

5- الغدیر ج3- ص56-172

6- طبقات الحنابلة، ج1 ص393

7- قرآن کریم ، سوره آل عمران آیه 7

سید حامد حسینی

بخش اعتقادات تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.