آموزش و پژوهش و توسعه پایدار (قسمت اول)
از میان واژه ها و اصطلاحاتی که چند دهه اخیر رواج یافته اند به مواردی برمی خوریم که به دلایل ابهام در معنا، تفسیر و عدم تناسب در کاربردها، کمتر مخاطبی توانسته است مفهوم آنها را به درستی درک کند، یکی از این اصطلاحات «توسعه پایدار» است. توسعه پایدار مفهومی است فراگیر با بار معنایی بسیار گسترده که همین ویژگی باعث شده است گروه های مختلف اجتماعی با اهداف کاملاً متفاوت آن را به کار ببرند. یکی از دلایل موفقیت رواج اصطلاح توسعه پایدار در این واقعیت نهفته است که افراد مختلف با اهداف کاملاً متفاوت می توانند آن را با بی دقتی به کار برند.
در دهه های گذشته تعریف توسعه که صرفاً جنبه اقتصادی داشت تغییر کرده و اکنون به نوعی جامع نگری که شامل توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی است روی آورده است. در این تعریف انسان به عنوان محور اصلی توسعه مطرح بوده و هدف آن «توسعه انسانی پایدار» است که منظور از آن فراهم کردن زمینه های لازم برای آماده سازی انسان هاست تا ضمن مشارکت در فرآیند توسعه خود نیز از زندگی پایدار (مادی و معنوی) بهره مند شوند و همین اقبال را برای آیندگان نیز در نظر داشته باشند، در این میان حفظ منابع طبیعی تجدیدشونده و محیط زیست جایگاه ویژه یی یافته است، به طوری که حفظ کیفیت محیط زیست و کاهش آثار مخرب و زیانبار طرح های توسعه در کنار دیگر اهداف قرار گرفته است.
امروزه توسعه شعار همه کشورها است ولی متاسفانه بیشتر ممالک برای رسیدن به رفاه مادی (به اصطلاح وضعیت مطلوب) از روش های نامطلوب استفاده می کنند و به بهانه دستیابی به توسعه بی محابا از منابع محدود برداشت نامحدود می کنند که این خود از مصادیق ناپایداری توسعه تلقی خواهد شد.
ناپایداری توسعه در سطح ملی و بین المللی دارای علل و مصادیقی است. علت عام و در عین حال اصلی ناپایداری توسعه در جوامع، فقدان بینش و نگرش آینده نگر به اصل توسعه، کمبود دانش و خردمندی درباره تعیین راهبردها، سیاستگذاری ها و تصمیم گیری ها در سطوح مختلف مدیریتی و عملیاتی است. قرن بیست و یکم قرن تفکر و تعقل است ولی هنوز ناپایداری توسعه ناشی از نادانی و بی خردی نوع بشر به چگونگی زندگی سعادتمند است. امروزه مفهوم توسعه پایدار تقریباً یک معنای ضمنی و صرفاً زیست محیطی یافته است. حال آنکه سازمان ملل یک رشته کنفرانس ها و اجلاس هایی را ترتیب داده که در آن عبارتی نظیر «توسعه پایدار زیست محیطی»، «توسعه پایدار اجتماعی»، «توسعه پایدار فرهنگی»، «توسعه پایدار کشاورزی»، «توسعه پایدار اقتصادی» و «توسعه پایدار سیاسی» به کار برده شده است. این عبارات منعکس کننده یک نوع تقسیم بندی ساماندهی شده به وسیله سازمان ملل و ساختارهای دولتی و دانشگاهی آن است ولی در دنیای واقعی و در عمل هیچ بار معنایی ندارد.
تنها یک توسعه سالم وجود دارد و آن هم توسعه یی است که بیش از هر چیزی بر رشد اقتصادی و رقابت بین المللی مبتنی باشد و این توسعه هرگز پایدار نخواهد ماند، مگر آنکه تمام مولفه های آن، عادلانه محاسبه شوند. توسعه پایدار تنها آنگاه از منطقی کارآمد برخوردار خواهد بود که پنج بعد آن (اقتصاد، محیط زیست، اجتماع، فرهنگ و سیاست) در ارتباط متقابل با هم مورد بحث و توجه قرار گیرند. مفهوم توسعه پایدار در معنای واقعی خود به همبستگی میان نسل ها تاکید فراوانی دارد به این معنی که وظیفه اخلاقی ما است از محیط زیستی که خود از آن بهره مند می شویم با همان کیفیت و فراوانی برای نسل های بعد به جای بگذاریم.
مفهوم پایداری را باید در اذهان و اندیشه های نیروی انسانی جوامع جست وجو کرد. شاید باور این حقیقت با همه ابعاد که فرآیند توسعه پایدار و تحقق همه ابعاد آن همان تربیت نیروی انسانی است که ریشه در آموزش دارد، هنوز برای بسیاری از کشورهای جهان مشکل باشد. بدیهی است تا وقتی نظام تربیت و آموزش نیروی انسانی و امر پژوهش در راس سایر نظام ها قرار نگیرد و متولیان این نظام تربیتی از مستعدترین، مدیرترین، داناترین و تواناترین نیروهای کشور نباشند، نمی توان به تحقق توسعه پایدار امیدوار بود.
نهادهای آموزشی و پژوهشی از جمله وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم، فناوری و آموزش عالی در های ناگشوده توسعه هر جامعه یی محسوب می شوند. کشورهایی که اقبال لازم را برای سرمایه گذاری های درازمدت در این زمینه پیدا کرده اند به مهم ترین ابزار و راهکارهای عملی توسعه اقتصادی و اجتماعی خود دست یافته اند.
بخش پژوهش های دانش آموزی تبیان