تبیان، دستیار زندگی
در این مقاله، تحلیلی پیرامون شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشورمان و چگونگی زیست هنر نمایش 1320-1300ه.ش. صورت گرفته است. مطالعه و شناخت این شرایط، خود اهمیت موضوع را آشکار می سازد و شاید پاسخی باشد به چرایی و چگونگی نمایش اکنون ایران.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سایه غرب بر نمایش ایران


در این مقاله، تحلیلی پیرامون شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشورمان و چگونگی زیست هنر نمایش 1320-1300ه.ش. صورت گرفته است. مطالعه و شناخت این شرایط، خود اهمیت موضوع را آشکار می سازد و شاید پاسخی باشد به چرایی و چگونگی نمایش اکنون ایران.

نمایش

اغلب کوشش هایی که در این زمینه صورت گرفته، جنبه ی روایت تاریخی داشته اند و همواره پرسش ها وجود داشته و دارند که آیا اساس و پیشینه ی نمایش در ایران قابلیت پیشرفت و تکامل، آنگونه که باید را داشته است یا خیر؟ و یا اینکه این شکل نمایشی که در حال حاضر موجود است تا چه حد متعلق به ما و ملیت ماست و چه عللی موجب شده اند که ما امروز از خود بپرسیم آیا اساساً دارای نمایشی به عنوان نمایش ملی هستیم یا خیر؟

چنانکه مسیر پیدایش نمایش را به سوی گذشته دنبال کنیم به آداب و رسوم و اعتقاداتی خواهیم رسید که نیاز زندگی آن روزگاران بوده است. با توجه به آثار به جای مانده ایرانیان باستان با انواع رشته های هنری از جمله مجسمه سازی، موسیقی و نقاشی آشنایی داشتند، لیکن هیچ گونه سند و یا اثری موجود نیست که گویای وجود نمایش در آن دوران باشد. با این وجود نمی توان نمایش و آیین های نمایشی را در این دوران انکار نمود. گفته می شود نخستین شکل نمایشی در ایران، تعزیه درسوگ سیاوش و به صدها سال قبل از ورود اسلام باز می گردد.

«پس از اسلام نمایش اشکال گوناگونی به خود گرفت که از آن جمله باید به: میرنوروزی، پرده بازی، نقالی، پرده داری، لعبت بازی، شبیه خوانی(تعزیه) و دراین اواخر، بقال بازی و تخت حوضی اشاره داشت.(میرانصاری، 1381 :9) «دردوره ی صفویه تئاتر به شکل ابتدایی خود یعنی به شکل درام های مذهبی آغاز می گردد. این درام ها سراسر به شعر نوشته شده است» (همان.498)

دوره ی قاجار،دوره ی پیشرفت تعزیه محسوب می شود. بطوری که در دوره ی ناصرالدین شاه آمفی تئاتز بزرگ«تکیه دولت» ساخته شد.«این تکیه چندان قدمتی نداشت لیکن از جهت شیوه ی معماری می توانست نمونه ی برجسته ای از آثار معماری و هنری تهران دوره ی قاجار باشد؛ پس از مشروطه و تأثیر و نفوذ فرهنگ و هنر غرب و پیدایش نمایش جدید در ایران این تکیه ارزش خود را از دست داد و فقط در سالهای 1302 و 1304 در اوایل سلطنت پهلوی او، برای نمایشگاه امتعه ی خورشیدی و تشکیل مجلس مؤسسان در نظر گرفتند و سرانجام در سال 1327-1326 به علل سیاسی، اقتصادی یا مذهبی آن را خراب و به جایش بانک ملی و دکانهای مجاور را ساختند»(تلخیص، شهیدی،41 ،1378-40)

همچنین می بینیم که آغاز تئاتر غیر مذهبی نیز از همین دوره بوده است و ناصرالدین شاه علاوه بر حمایت نمایشهای مذهبی، دستور ساخت سالنی برای تئاتر به سبک اروپایی را نیز می دهد؛ بدین ترتیب «نقاش باشی تالاری به طرز تئاترهای اروپا ساخت که گنجایش سیصد نفر تماشاگر را داشت و خود او پیس میزان تروپ مولیر را به نام گزارش مردم گریز ترجمه کردو نمایش داد»(اسکویی، 1378 :499)

در این دوره نمایش به هنری نقاد تبدیل می گردد و در اواخر قاجار، بخصوص در تهران گروهای تئاتری تحت نفوذ فرهنگ اروپایی پا به عرصه ی وجود می نهند. با روی کار آمدن پهلوی اول در 1925 تعزیه ممنوع شد. «سختگیری در مورد دسته های تقلیدچی و نمایش هایشان شدت یافت و قهوه خانه ها که مرکز نقالان و خیمه شب بازان بود، یک به یک از میان رفت»(بیضایی، 1344: 223)

دوره ی دیکتاتوری پهلوی اول، دوره سرکوب نمایش، دوره ای است که راه برای ورود نمایش به صورت امروزین خود یعنی theatre هموار می گردد.

از دیگر چهره های برجسته ی این دوران رضا کمال شهرزاد می باشد. هرچند در آغاز، علاقه و فعالیتش در زمینه ی موسیقی بود، ولیکن در کار تئاتر، گروهی را تحت عنوان «کمدی موزیکال» تشکیل داد وفعالیت خود را در عرصه ی تئاترآغاز نمود.

بیست سال تحکیم، سرکوب، رکود

با روی کارآمدن پهلوی اول در 25 آذر ماه 1304 و تحکیم رژیم، سیاست گذاری های مرتبط با آن از جمله اقدام به پایه ریزی سانسور نویسندگان و گروه های نمایشی و دور کردن آنها از مضامین والای اجتماعی، سیاسی و انتقادی آغاز می شود. به گونه ای که در فعالیتهای آنها انتقاد ازمسائل سیاسی و اجتماعی نه تنها به چشم نمی خورد، بلکه از آن فاصله گرفته و سمت و سویی فرمایشی و حتی تکراری به خود می گیرند.

در همین شرایط اجرای تعزیه به عنوان مردمی ترین گونه ی نمایشی صرفاً به بهانه ی تجددخواهی تضعیف(1299) و سرانجام در سال 1311بطور کامل منع می شود وجای تأسف است که اگر این اتفاق رخ نمی داد، تعزیه می توانست مبنا و پایه ی ملی و مستقل ایران گردد زیرا به گفته ی محققان و پژوهشگران، تعزیه به لحاظ شخصیت پردازی، فضا سازی و موضوع یک نمونه ی کامل است.

در این دوره گروه های متعددی هم در پایتخت و هم در شهرستان ها شروع به کار کردند که هر یک به نوعی مروج ره آوردهای فرهنگ غربی بودند که از آن جمله می توان به سیدعلی نصر اشاره داشت. وی که از مستخدمین عالی رتبه ی دولت به حساب می آمد و از طرفی زبان فرانسه نیز تسلط داشت درآغاز جنگ جهانی اول با مأموریتی به اروپا رفت و در همین سفر با تئاتر اروپا و به خصوص فرانسه آشنا گردید، تئاترهایی نظیر کمدی فرانسه، ادئون و رشیلیو. نصر به دلیل علاقمندی خود فن گریم را در آن جا آموخت و در بازگشت به ایران درصدد برآمد تجربه و آموخته های خود را البته در غالب سوژه های ایرانی و با استفاده از ترجمه در صحنه به اجرا درآورد.

در خیابان لاله زار گروهی پا به عرصه ی فعالیت گذاشت که در آغاز بسیار کوچک بود، با نام «جامعه باربد». این گروه توسط اسماعیل مهرتاش شکل گرفت و با هدف آشنا کردن مردم با ارزشهای ملی، موضوعاتی را دست مایه ی کار خود قرار می دادند که بیشتر قصه هایی از متون کهن و عامیانه ی مردم بود.

آنها سعی می کردند حتی در جزئیات از نظر دکور و لباس جنبه های ملی و ایرانی را رعایت کنند. از بارزترین اجراهای این گروه اپرای لیلی و مجنون، خسرو شیرین، وعدالت می باشد.

از دیگر چهره های برجسته ی این دوران رضا کمال شهرزاد می باشد. هرچند در آغاز، علاقه و فعالیتش در زمینه ی موسیقی بود، ولیکن در کار تئاتر، گروهی را تحت عنوان «کمدی موزیکال» تشکیل داد وفعالیت خود را در عرصه ی تئاترآغاز نمود.

در سال 1313 به دعوت نماینده ی گروه های تئاتر ارمنی یعنی دکتر میرزائیان«واهرام پاپازیان» به منظور تاسیس تئاتر ملی وارد ایران شد

یکی از کارهای مهم شهرزاد اقدام به ترجمه ی آثارنمایشی از زبان فرانسه به فارسی بود.

در سال 1302 علینقی وزیری موسیقی را با تئاتر در هم آمیخت و با کمک چندی از هنرمندان از جمله: لرتا، پری آقابایف وغلامعلی فکری نمایش هایی چون گلرخ، خانم خوابند و شوهر بدگمان و دائی کچل را نوشته و به اجرا درآورد، که واضح و روشن است این عناوین از چه محتوا و فضایی برخوردار بوده اند.

درسال 1309 میرسیف الدین کرمانشاهی «استودیو درام کرمانشاهی» را ایجاد کرد و نمایشنامه های معروفی چون یوسف و زلیخا نوشته جلاالدین شادمان و بتکده ی هندی نوشته ارباب افلاطون شاهرخ را به روی صحنه برد».(آژند، 1373: 115) کرمانشاهی با توجه به مهارتی که در ساخت دکور داشت توانست به نمایش های خود از نظرجذب تماشاگران، جذابیتی خاص ببخشد.

در سال 1300 صحنه های تئاتر ایران شاهد حضور و درخشش بانویی هنرمند و با استعداد با نام خانم لرتا هاراپتیان گردید.«او از سن ده سالگی فعالیت هنری خود را آغاز کرد در سن 18 سالگی با هنرمند بزرگ ارمنی پاپازیان نمایشنامه های شکسپیر را بازی کرد و در سال 1312، با عبدالحسین نوشین ازدواج نمود. این زوج تحولی بنیادی در تئاتر ایران ایجاد کردند و تئاترهای فردوسی و سعدی را پایه گذاری نمودند. لرتا پس از توقف فعالیت کلوپی موزیکال به کمدی ایران، جامعه باربد، نکیسا و صنعتی دعوت شد و در بسیاری از فعالیتهای نمایشی 15 ساله ی نخست زمان پهلوی اول به عنوان بازیگری برجسته مطرح شد»(همان، 528و 526)

با فرمان کشف حجاب در سال 1314 و تاثیر این مسئله برفعالیت های نمایشی و در نتیجه حاکمیت خفقان و سانسور موجب تعطیلی تئاتر و تماشاخانه ها می گردید و از سویی دیگر جریانی تحت عنوان نمایش روحوضی رونق گرفت و در مجالس و جشن ها به اجرا درمی آمد که البته یک جریان تفریحی و سرگرمی بود تا یک کار جدی وتأثیرگذار.

«در همین سالها«کانون بانوان» تشکیل شد که در فعالیت های خود، تعدادی نمایشنامه هم به کمک بعضی هنرپیشگان و نویسندگان معروف چون گرمسیری، نظام وفا و غیره روی صحنه آمد که همه ی آنها در جهت کشف حجاب و مساله ی زنان بود، سستی و بی محتوایی از خصوصیات این نمایشنامه ها محسوب می شد.»(آژند، 1373: 116)

درسال 1313 و با توقف تئاتر، دسته های نمایش روحوضی توسعه و گسترش یافتند که از آن جمله وان به گروه نمایش تخت حوضی برادران موید اشاره کرد هر چند گروه اجرایی آنها با استقبال مردم روبرو نشدند، لیکن آنها توانستند مدتی به کار خود ادامه دهند.

نمایش های روحوضی از لحاظ فرهنگی چندان مناسب نبودند.

در سال 1313 به دعوت نماینده ی گروه های تئاتر ارمنی یعنی دکتر میرزائیان«واهرام پاپازیان» به منظور تاسیس تئاتر ملی وارد ایران شد

درسال 1314 وزارت فرهنگ وقت اقدام به برگزاری هزاره ی فردوسی نمود که در طی برگزاری«عبدالحسین نوشین، رستم و سهراب را که خود نقش رستم را بازی می کرد بر صحنه ی «تئاتر نکویی» آورد.

این کلاس ها در رابطه با توقف ساختمان نخستین اپرا و تأسیس هنرستان هنرپیشگی زیر نظر سیدعلی نصر تعطیل شد.

یکی از مهمترین اقدامات در جهت آموزش علمی و عملی هنر نمایش تأسیس و راه اندازی هنرستان هنرپیشگی می باشد که سال ها بعدتأثیر این حرکت در تربیت و تعلیم هنرمندان مشهود بوده است.

با نگاهی به نمایش های اجرا شده می توان به این نکته ی کلی رسید که غالب نمایش ها اخلاقی، خنده آور یا مفرح و از نوع ملودرام عشقی اند.

نویسنده :صبا افضلی دلارستاقی/ راسخون

فراوری:ی. پیشوایی

بخش هنری تبیان


منبع

نویسنده :صبا افضلی دلارستاقی/ راسخون