تبیان، دستیار زندگی
صرفنظر از اینكه جنبش مشروطه از جنبه‌های سیاست خارجی و نیز توسعه فكری غربی مشكلاتی دارد جنبشی برای محدود كردن ‌سلطنت و استبداد و تحقق حكومت قانون به حساب می‌آید. اما در این جهت نیز مشروطه نتوانست به هدف خودبرسد. امام در این ب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشروطه محدود و شكست خورده‌


صرفنظر از اینكه جنبش مشروطه از جنبه‌های سیاست خارجی و نیز توسعه فكری غربی مشكلاتی دارد جنبشی برای محدود كردن ‌سلطنت و استبداد و تحقق حكومت قانون به حساب می‌آید. اما در این جهت نیز مشروطه نتوانست به هدف خودبرسد. امام در این باره فرمودند:

«مشروطه را آنها (علما) به پا كردند و دیگران آمدند و مشروطه را همان استبداد غلیظ‌ تر با اسم مشروطه‌، یك اسم بی‌مسمایی بود وگفته می‌شد كه ما مجلس داریم و مشروطه داریم و مشروطه خواه هستیم لیكن استبداد به تمامی معنای خودش بر ما حكومت‌می‌كرد.»

صرفنظر از اینكه جنبش مشروطه از جنبه‌های سیاست خارجی و نیز توسعه فكری غربی مشكلاتی دارد جنبشی برای محدود كردن ‌سلطنت و استبداد و تحقق حكومت قانون به حساب می‌آید.

و در جای دیگر فرمودند:

«جنبش مشروطیت هم همین طور بود كه از روحانیین نجف و ایران شروع شد مردم تبعیت كردند و كار را تا آنجا كه توانستند آن وقت‌انجام دادند و رژیم استبداد را به مشروطه برگرداندند، لیكن خوب نتوانستند مشروطه را آن طور كه هست درستش كنند متحققش‌كنند باز همان بساط بود.»

نقش سیاست خارجی در مشروطه از دید امام‌

آنچه كه در بینش امام در جریان مشروطه قابل توجه است نقش سیاست خارجی در مشروطه است‌. این یكی از مسائل حساس‌ تاریخ مشروطه است كه در باره آن اظهار نظرهای متفاوتی ابراز شده است‌. آنچه اهمیت دارد این كه حتی كسانی چون شیخ كه‌«مشروطه را برخاسته از دیگ پلوی انگلیس می‌دانستند» این گونه نبود كه بگویند بهبهانی یا طباطبایی كه زحمات فراوانی كشیدند عامل بیگانه بوده‌اند، این مطلب برای شیخ و نیز پیروانش كاملاً مسلم و محرز بود. اما این منافات با آن نداشت كه در میان‌منورالفكران و برخی دیگر، باشند كسانی كه اعتماد به حمایت انگلیسی‌ها از مردم داشته و بعضاً وابسته مستقیم به آنان بودند. این‌افراد در میان صفوف مردم نفوذ كرده آنها را به داخل سفارت كشاندند و آن گونه ذلیلانه از شارژدافر برای پیروزی استمداد كردند.

حضرت امام نیز تحلیل خاص خود را از این زاویه دارند، این تحلیل شامل دو قسمت است كه در واقع بیان دو جهت نفوذانگلیسی‌ها در مشروطه است یكی جنبه سیاسی و منافع انگلیسی‌ها در برابر روس و دوم نسبت به نفوذ دادن فكر غربی برای از بین‌بردن دین‌. در این باره امام در كتاب ولایت فقیه چنین مرقوم فرموده‌اند:

«گاهی وسوسه می‌كنند كه احكام اسلام ناقص است‌. مثلاً آیین دادرسی و قوانین فضایی آنچنان كه باید و شاید نیست‌. به دنبال این‌وسوسه و تبلیغ‌، عمال انگلیس به دستور ارباب خود، اساس مشروطه را به بازی می‌گیرند و مردم را نیز طبق اسناد و شواهدی كه دردست است فریب می‌دهند و از ماهیت جنایت سیاسی خود غافل می‌سازند. وقتی كه می‌خواستند در اوایل مشروطه قانون ‌بنویسند و قانون اساسی را از روی آن تدوین كنند مجموعه حقوقی بلژیكی‌ها را از سفارت بلژیك قرض كردند و چند نفری كه من‌ اینجا نمی‌خواهم اسم ببرم قانون اساسی را از روی آن نوشتند و نقایص آن را مجموعه‌های حقوقی فرانسه و انگلیس به اصطلاح‌ترمیم نمودند و برای گول زدن ملت‌، بعضی از احكام اسلام را ضمیمه كردند، اساس قوانین را از آنها اقتباس كردند و به خورد ملت ما دادند.

توطئه‌ای كه دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه كرد به دو منظور بود. یكی كه در همان موقع فاش شد كه این است كه نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد و دیگر همین كه با آوردن قوانین غربی احكام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج كند.

توطئه‌ای كه دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه كرد به دو منظور بود. یكی كه در همان موقع فاش شد كه این بود كه نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد و دیگر همین كه با آوردن قوانیین غربی احكام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج كند.»

این تحلیل با توجه به شواهد موجود كاملاً قابل اثبات است و طبعاً برخی از روشنفكران ملحد چون آدمیت نباید آن را پذیرفته ودخالت سیاست خارجی را در جریان مشروطه را ناشی از نداشتند بینش تاریخی بدانند چون میراث آنها درتاریخ معاصر جز همان‌ محتوای انحرافی مشروطه كه برخاسته از اندیشه فراماسون‌هایی جون پدرش بوده‌، نیست‌.

آنچه در قسمت فوق قابل توجه است این كه‌: محتوای فكری مشروطه چیزی جز اندیشه‌های سیاسی غرب نبود. این نكته‌ای است‌كه در صدر مشروطه تنها شیخ بدان پی‌برد، حضرت امام با اشاره با این مطلب در ادامه سخن فوق می‌فرماید:

«حكومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه بلكه مشروطه است البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن كه تصویب قوانینو آرای اشخاص و اكثریت باشد.»

این مطلب را شیخ مكرر در سخنان خود مطرح كرده بود.

البته اگر كسانی چون مرحوم نائینی از آن دفاع می‌كردند طبعاً به معنای نفی نظرات شیخ از لحاظ فكری نبود آنها به دلایل مختلف‌ تنها محدودیت سلطنت را از مشروطه اراده می‌كردند، چیزی كه شیخ نیز در ابتدا همان تصور را از مشروطه داشت‌، مرحوم نائینی‌ ظاهراً گمان می‌كرده كه اساساً مخالفین مشروطه آن را غصب حكومت امام زمان (علیه السلام‌) می‌دانند لذا در صدد توجیه بر آمده ودر غیبت امام‌(علیه السلام‌)، مشروطه را به عنوان حداقل چیزی كه می‌تواند بدان اعتماد داشت مطرح می‌كرد.

البته اگر مسأله در همین جهت منحصر بود كه مشروطه به معنای تحدید سلطنت است ـ و در واقع این طور نیست ـ سخن كاملاً درستی بود. طبعاً تصور یك حكومت اسلامی در آن زمان به شكلی كه بعدها حضرت امام تبیین كردند ناممكن به نظر می‌آمده است‌.این مسأله از طرف آنها به معنای انكار ولایت فقیه نبوده است چه‌، گاه میرزای قمی نیز فتحعلی شاه را در حین جنگ ایران و روس تنها به صورت وسیله‌ای برای «رفع تسلط اعادی‌» می‌پذیرد نه به عنوان «وجوب اطاعت او» طبعا ولایت اصلی را همان ولایت امام ‌معصوم‌ (علیه السلام‌) و بعد از آن مجتهد می‌دانست‌، از این رو آنان كه فكر نمی‌كرند در آن شرایط‌، امكان حكومت یك فقیه باشد به ‌نظرشان مشروطه برای جلوگیری از ظلم سلاطین مناسب می‌آمد. در این باره حضرت امام فرموند:

«مرحله پیش از كودتای رضاخان در آن وقت طوری بوده است كه ایرانیان و مسلمین نمی‌توانستند طرح حكومت اسلامی را بدهند، از این جهت برای تقلیل ظلم استبدادهای قاجار و پیش از قاجار بر این شدند كه قوانین وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت‌ مشروطه در آید.»

این تحلیل‌، تناقضی با آنچه كه شیخ مطرح كرد و حضرت امام نیز در سخنانی كه پیش از این آوردیم ندارد اگر قضیه در همین تحدید سلطنت باشد كه فقهای حامی مشروطه نیز نظرشان این بود، این اشكالی ندارد، اشكال از آنجا ناشی شد كه ابتدا می‌خواستند تحدید سلطنت كنند اما كم‌ كم به جای قوانین دینی شروع به وضع قانون جدید كردند. شیخ می‌گوید:

«تمام مفاسد ملكی و مخاطرات دینی از اینجا ظهور كرد كه قرار بود مجلس شورا فقط برای كارهای دولتی و دیوانی و درباری كه به دلخواه اداره می‌شد، قوانینی قرار بدهد كه پادشاه و هیئت سلطنت را محدود كند و راه ظلم و تعدی و تطاول را مسدود نماید امروزمی‌بینیم كه در مجلس شورا كتب قانون پارلمنت فرنگ را آورده و در دایره احتیاج به قانون قائل به توسعه شده‌اند.»

طبعاً زمانی كه منورالفكران می‌خواستند با كنار گذاشتن دین‌، امر «قانون‌» را سر و سامان داده و لذا رضایت نمی‌دادند كه مشروطه‌، مشروعه شود، برای شیخ آشكار شد كه مسأله غیر از تحدید سلطنت بوده و فی الواقع تحدید مذهب در میان است‌. تفاوت بین دونگرش در ارتباط با حكومت كه یكی مبتنی بر رأی اكثریت مردم و دیگری بر اساس شرع باشد برای شیخ كاملاً آشكار بوده و اساس‌مخالفتنش نیز با مشروطه همین بود.

امام نظیر همین تبیین را در ملاقاتی با الگار برای او بیان داشتند. درجای دیگر نیز حضرت امام با اشاره به اختلاف بین مشروطه‌خواه و غیره فرمودند:

«تا آنجا كه مثل مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری را در ایران به خاطر اینكه می‌گفت مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه‌ای كه ازغرب و شرق به ما برسد قبول نداریم‌، در همین تهران به دار زدند.»

و در جای دیگری ضمن تشویق روحانیون به حضور در مجلس فرمودند:

«در جایی كه اگر در هر شهری و استانی چند نفر مؤثر افكار، مثل مرحوم مدرس شهید را داشتند، مشروطه به طور مشروع و صحیح‌پیش می‌رفت و قانون اساسی با متمم آن كه مرحوم حاج شیخ فضل‌الله در راه آن شهید شد دستخوش افكار غربی و دستخوش‌ تصرفاتی كه در آن شد نمی‌گردید.»

منبع: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران

پژوهشگر: رسول جعفریان

لینک مطالب مرتبط:

امام خمینی (رض) و تحولات تاریخ معاصر (2)

امام خمینی (رض) و تحولات تاریخ معاصر (1)

امام خمینى (ره) و رویكرد تاریخى (1)

امام خمینى (ره) و رویكرد تاریخى (2)