خشم مقدس یک آرمان خواه
اینکه بازیگران باید با سواد وبینش درست وارد این عرصه شوند و بتوانند با ذات تئاتر خود را هماهنگ کنند و تمام سختیهای این پدیده را بپذیرند. واکنشهای آتیلا پسیانی هم بسیار درست و بجا بود و سعی میکرد این عصبیتها را تعدیل کند، اما در این میان بحثی کهنه و از شدت تکرار پوسیدهای بار دیگر خود را نشان میدهد: «ضرورت حمایتهای مادی و معنوی دولت از هنرمندان و عرصهء هنر ».
وقتی هنرمندان ما در مضیقههای مادی قرار میگیرند و به خاطر کمبود امکانات دچار مشکلات فراوانی میشوند، این واکنشهای احساسی از سوی بهزاد فراهانی غیر قابل پیش بینی نخواهد بود. ما باید احساس فراهانی و فراهانیها را بفهمیم، به حرفشان گوش کنیم و به هنر و کسوتشان احترام بگذاریم. ورود بازیگران سینما به تئاتر هیچ مشکلی ندارد. امری که فراهانی بارها و بارها بر آن تاکید کرد، اما شیوهء ورود آنها و بیقاعده بودن و نبود یک سازو کار مشخص بازار تئاتر را آشفته میکند. مخاطبان گذریاکه به واسطهء این بازیگران به تئاتر میروند تا مورد بعدی و حضور بازیگر مشهور بعدی پایشان را هم به سالن تئاتر نمیگذارد. وقتی با وجود فرهنگ سازیها و تاکید بر خاموش کردن موبایل در ابتدای هر نمایش شاهد روشن بودن و صحبت کردن و پیامک رد و بدل کردن خیلیها هستیم و وقتی که هنوز فرهنگ تئاتر دیدن در بسیاری به وجود نیامده، معلوم است که باید ناراحت و نگران بود. در حالی که سینما و تئاتر دوشادوش هم میتوانند بسترهای بزرگی برای فرهنگ سازی در جامعهای باشند، چرا این امر در کشور ما به ندرت اتفاق میافتد؟
حرفهای دلسوزانه و خشم و نگرانی فراهانی زنگ خطری برای ماست. اگر شرایط و قوانین و حمایتها در تئاتر و سینمای ما درست باشد و قانونهای شفافی برای حمایت از حقوق هنرمندان تصویب شود، دیگر این معضلات به وجود نمیآیند.
در یک سیستم درست و با قاعده حضور بازیگران این دو طیف بعدهای جدیدی بر هر کدام میافزاید. اما در تمام این سالها دیدهایم که حضور بازیگران سینما به واسطهء یک سری از روابط در تئاتر فراهم شده و معمولا هم چیزی به آن کار اضافه نمیکنند. البته باید به حضور هنرمندانهء صابر ابر و شهاب حسینی و امثا ل آنها که با جدیتی هنرمندانه عرصهء تئاتر را هم زیباتر میکنند احترام گذاشت. صحبت در مورد کسانی است که بیپشتوانه و قاعدهء درست وارد یک نمایش میشوند و به علت سختی کار آن را دنبال هم نمیکنند و فرصت را از دیگران میگیرند.
حرفهای دلسوزانه و خشم و نگرانی فراهانی زنگ خطری برای ماست. اگر شرایط و قوانین و حمایتها در تئاتر و سینمای ما درست باشد و قانونهای شفافی برای حمایت از حقوق هنرمندان تصویب شود، دیگر این معضلات به وجود نمیآیند.
مشکل در جایی است که همین مقدار ناچیز دستمزدها در تئاتر هم به جیب سالن داران و کسانی میرود که با رابطه عرصه را برای هنرمندان واقعی آنجا تنگ میکنند. گلایهها ی فراهانی درست و بجاست. اگر تئاتر یک مملکت زنده و پویا باشد میشود به وجود حیات فرهنگیاش پی برد. عصبیتها و خشم مقدس فراهانی را دست کم نگیریم و از دلسردی یک هنرمند بترسیم که شان و مقامش رعایت نمیشود. او بارها در میان صحبتهایش اشارد داشت که کاش کسی در خانهء تئاتر را میزد و با احترام و اجازه وارد این عرصه میشد. هنرمندان ما توقع احترام دارند. کاش بتوانیم حرمت هنرشان را در یابیم.
منبع:سینمای ما/ بهنام شریفی