تبیان، دستیار زندگی
در سوگ فیضیه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در سوگ فیضیه

فیضیه

شاه و عواملش که همواره از آغاز حرکت اسلامی مردم مسلمان، از سوی مرجع بزرگوار مورد شدیدترین اعتراضات و حمله ها قرار گرفته بوند، درصدد انتقام بودند و برای لطمه زدن به ساحت حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی از هیچ کوششی فروگذار و دریغ نمی کردند.

در برهه ای ملاقات با ایشان را محدود می ساختند، زمانی تلگراف هایی که برای ایشان می آمد از سوی ساواک کنترل و ضبط می شد (در جریان  وفات مرحوم آیت الله العظمی حکیم تلگرافات بسیاری به عنوان تسلیت به معظم له ارسال شده بود که از سوی ساواک تمام آنها ضبط شده و به منزل ایشان نرساندند و پس از اعتراضات و انتقادات بسیار مردم قم و مقامات روحانی حوزه پس از یک هفته تنها هفتاد تلگرام را تسلیم کردند).

زمانی دیگر از طرح مرجعیت ایشان در میان مردم جلوگیری می کردند و حتی در حمله مزدوران رژیم به مدرسه فیضیه بود که برای اولین بار ساحت قدس مرجعیت مورد هجوم اشرار قرار می گرفت

و ددمنشان برای ضرب و جرح و ایجاد رعب و وحشت به سوی حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی حمله نمودند که اگر جان فشانی و از خودگذشتگی برخی از مردم و  روحانیون نبود معلوم نبود که بر سر ایشان چه می آید؟

دانشمند معظم جناب آقای علی دوانی پیرامون آن روز فراموش ناشدنی چنین نوشته اند:

«....در سالگرد مدرسه فیضیه جریان را حضورا از حضرت آیت الله گلپایگانی پرسیدم.

معظم له فرمودند: وقتی از بازارچه گذرخان وارد میدان آستانه شدم دیدم از آنجا تا در مدرسه فیضیه وسائل نقلیه مأمورین در دو قسمت صف کشیده اند و میدان فیضیه پر از مأمورین بود، میدان آستانه وضع غیرعادی داشت به من سفارش کردند به فیضیه نروم ولی گفتم می روم هر طور شد بشود».

آیت الله العظمی گلپایگانی هر طور بود وارد مدرسه شدند، و در جلو حجره ای نزدیک مدرسه به سوگواری رئیس مذهب حضرت صادق(ع) نشستند.

آقای آل طه واعظ منبر بودند. در هنگام سخنرانی ایشان کماندوها که در اطراف منبر میان جمعین نشسته بودند با حرکات غیرعادی خود بنای اخلال گذاردند.

صلوات بی جا می فرستادند، چیز برای هم پرت می کردند، سوت می زدند و از این کارها... در پایان مجلس مرحوم حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج انصاری قمی منبر رفت.

حرکات غیرعادی کماندوها و سر و صدا و صلوات های بیجا، و چند بار جاوید شاه گفتن آنها مجلس را به حال انفجار نزدیک می کرد.

 مرحوم آقای انصاری که وضع را غیر عادی دید، سخن خود را زودتر به انجام رسانید و از منبر بزیر آمد، و پهلوی آیت الله گلپایگانی نشست.

اما درست در همین موقع که خورشید آخرین فروع خود را از شهر قم پنهان می داشت و هوا تاریک می شد، از یک سمت مدرسه توسط فرمانده جنایتکاران که بعدها معلوم شد سرهنگ مولوی بود، دستور حمله با سوی وی صادر گردید.

به دنبال آن ده ها کماندو و رنجر ورزیده تعلیم دیده که بعدها در محاکمات پس از انقلاب معلوم شد همگی از افراد برجسته گارد جاویدان شاه و سرسپردگان چنگیز زمان بودند، به علماء و طلاب بی پناه که هیچگونه وسیله دفاعی هم نداشتند مانند گرگهای درنده حمله بردند.

چنانکه می گفتند آن روز دژخیمان اغلب مست بودند، و دیوانه وار به ساکنان فیضیه حمله می کردند حمله وحشیانه با تمام وسائلی که در اختیار داشتند مانند پنجه بکس فلزی و زنجیر و دشنه و میله آهنی و سلاح گرم.

در حمله وحشیانه افراد گارد جاویدان شاه تحت فرماندهی سرهنگ مولوی ده ها نفر از طلاب حوزه علمیه و عده ای از مردم عادی به سختی مجروح و مصدوم شدند، و معلوم نشد چند نفر شربت شهادت نوشیدند و چند نفر مفقودالاثر شدند، چون متأسفانه نام بسیاری از طلاب جوان هنوز وارد دفتر شهریه حوزه علمیه نشده بود، و آماری در دست نبود که بتوان شهدا و مفقود الاثرها را برآورد کرد.

دست و پا و سر و صورت و دندان و سایر اعضای عده زیادی شکسته و به شدت محروم شد. بعضی حالت جنون پیدا کردند، بعضی را از طبقه دوم مدرسه فلیضیه به رودخانه ای که در پشت مدرسه واقع بود به زیر انداختند یا به صحن مدرسه پرت کردند.

کتابها و قرآن ها را پاره پاره کردند و لوازم زندگی و اثاث اتاق های طلاب علوم دینی به میان صحن مدرسه ریختند.

دژخیمان بی رحم گذشته از وسائلی که در اختیار داشتند از آجرهای لبه طبقه دوم مدرسه و شاخه های درختان مدرسه هم که از جا کنده و می شکستند، برای حمله به طلاب بی دفاع غافلگیر شده، استفاده نمودند.


منابع:

كتاب فروغ فقاهت

كتاب گلشن ابرار جلد 2

تهیه و فرآوری : علی فریادرس ، گروه حوزه علمیه تبیان