نویسندگی را جدی نمیگیرند
مصاحبه ی اختصاصی تبیان با حمیدرضا شاهآبادی
کتاب تازه حمیدرضا شاه آبادی به نام " دختر خالهها" منتشر شده و به بازار عرضه می شود. شاه آبادی نویسنده کتاب" افسانه تیرانداز جوان"، " باران و تابستان" و" لالایی برای دخترم" است که در این گفتگوی کوتاه درباره نویسندگی با او صحبت کرده ایم.
آقای شاه آبادی کار تازهای در دست دارید؟
کتاب تازه من رمانی است به نام "دختر خالهها" که قرار است توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شود. الان مراحل اولیهاش طی شده و فکر میکنم به نمایشگاه کتاب برسد.
این رمان برای چه گروه سنی نوشته شده است؟
این رمان برای سن نوجوانان است و بیشتر به مشکلات دختران نوجوان در بستر خانوادههای امروزی میپردازد. نگاه نگاهی طبیعی به مسئله دختران نوجوان است و از این لحاظ میتوانم بگویم بیشتر حال و هوای کتاب لالایی برای دخترم را دارد.
میتوانید کمی از داستان را شرح دهید؟
داستان از این قرار است که دو خانواده برای تعطیلات به شمال میروند. بعد از یک سری مرافعه های خانوادگی دختر خانواده گم میشود. جستجو برای پیدا کردن این دختر شروع میشود و این دو خانواده در این ماجرا به دخترهای دیگری از خانوادههای دیگری بر میخورند و با مشکلات آنها از نزدیک آشنا میشوند و...
جوانان و نوجوانان تمایلی به مطالعه داستانهای نویسندگان ایرانی ندارند و آنها را مطالعه نمیکنند.
فکر میکنم پیش فرض شما دقیق نیست. برعکس من فکر میکنم جوانان و نوجوانان کشش زیادی به مطالعه و خواندن داستان دارند.
من به دلیل سرانه پایین مطالعه در کشور و مخصوصا بین نوجوانان میگویم.
اگر کتاب خوبی برای آنها نوشته شود مسلما استقبال میکنند و مطالعه میکنند و اگر کتاب ضعیفی ببینند از خواندن آن سر باز میزنند. مشکل اصلی در مجموعهای از عوامل است که من اسمش را پدید آورندگان میگذارم. پدیدآورندگان شامل خود کتاب، چاپ آن، نحوه انتشار کتاب، مخاطب شناسی و از این دست عوامل است. اتفاق افتاده است که کتاب خوبی عرضه شده و خیلی زود هم به استقبال عمومی برسد. اگر این اتفاق برای یک کتاب میافتد پس باید مسلم بدانید که میتواند برای سایر کتابها هم همین اتفاق بیفتد.
به نظر میرسد نویسندگان حرف تازهای برای گفتن ندارند و اغلب فضاهایی که ساخته میشود موازی همدیگر و تکراری است و این نوجوانان را خسته میکند، شما با این نظر موافق هستید؟
به نظر من کارهای مناسبی که جواب گوی نیازهای خوانندگان و به خصوص جوانان و نوجوانان نوشته شود وجود ندارد. نویسندگان نگاه تازهای در اثر خود ندارند. امکان نوآوری بسیار کم است و فضاهایی که خلق میشود موازی هم دیگر است. به همین خاطر هم خواننده دل زده میشود. خواننده ما بسیار تیزهوش است و خیلی زود متوجه میشود که نویسنده چیزی برای گفتن ندارد.
درباره داستانهای خارجی چه نظری دارید آیا داستانهای خارجی برای جوانان ما خواندنی ترهستند؟
ترجمههای خوبی از داستانهای خارجی در بازار نیست. به دلیل انتخاب غلط و نامناسب، آثار خوبی ترجمه نمیشود. ترجمههای موجود، ترجمههای قوی و خوبی نیستند. گاهی هم اگر انتخاب خوبی در بین باشد و ترجمه خوبی هم ارائه شده باشد، به دلیل این که اثر تکه پاره میشود از تاثیرش کاسته میشود و چنان مغشوش است که خواندن آن برای خواننده دشوار است. همه این دلایل باعث میشود که خواننده از خواندن این کتابها دل زده شود و کم کم سراغ مطالعه نیاید.
برای فراوری این وضعیت چه باید کرد؟
باید تلاش کرد که اول ازهمه مخاطب را بشناسیم. نگاه نو داشتن، شیوههای جدید نوشتار، و انتشار درست کتاب بسیار موثر است که این مشکلات از سر راه مطالعه برداشته شود. من فکر میکنم همه اینها به تلاش نکردن بر میگردد. نویسندگان ما قضیه را خیلی جدی نمیگیرند و مخاطب برعکس بسیار باهوش است و خیلی زود میفهمد که او را جدی نگرفتهاند و او هم نویسنده و کتابش را جدی نمیگیرد.
به نظر شما حضور رسانههای تصویری و تلویزیون باعث نشده است، مخاطب تمام آبشخور ذهنیاش را در این رسانهها جستجو کند و دیگر احساس نیاز به کتاب نکند؟
رسانههای جدید جلوی رشد کتاب و کتاب خوانی را نمیگیرد. برای نمونه ژاپن را مثال میزنم. در کشور ژاپن بیشترین استفاده از اینترنت و رسانههای دیداری میشود اما با این حال ژاپن بیشترین آمار مطالعه را در دنیا دارد. اگر قرار بود این رسانهها مردم را از کتاب خوانی دور کند، پس باید سرانه مطالعه در کشور ژاپن از همه کشورها پایین تر باشد. به نظر من رسانههای جدید به هیچ وجه رقیب کتاب نیستند و هیچ وقت نخواهد شد که مردم کتابهای کاغذی را کنار بگذارند.
نظرتان در مورد استقبال مردم از کتابهای عامه پسند چیست؟
شما وقتی از کودک خود میپرسید که آیا دوست دارد پیتزا بخورد یا خورش اسفناج چه جوابی به شما میدهد؟
پیتزا
مسلم است که پیتزا را ترجیح میدهد. کتابهای عامه پسند هم از همین جنس پیتزا هستند. همه میدانیم که خورش اسفناج میتواند مقوی تر باشد اما برای کودکان طعم و مزه پیتزا دوست داشتنی تر است و کوتاه مدت هم لذت و مزه میدهد. در لحظه او را جذب میکند اما دوام چندانی هم ندارد. کتابهای عامه پسند هم همینطور هستند. در لحظه مخاطب را جذب میکنند و تاثیر کوتاه مدت دارند. هیچ اجباری هم نیست که مردم این کتابها را نپسندند. اصلا از اسم آن هم مشخص است. کتابهای عامه برای عامه است و مردم هم آنها را دوست دارند. و من هم با حضور آنها مخالف نیستم. به نظر من کتابهای عامه پسند پلی هستند برای این که خواننده را انتقال بدهند به مراحل جدی تر مطالعه.
توصیه شما به نویسندگان تازه کاری که میخواهند برای نوجوانان بنویسند چیست؟
نویسندگی هنر حرکت در چند جهت است. نویسندگی یک خط مستقیم ندارد. این طور نیست که به نویسنده توصیه شود آثار کلاسیک بخوانند و یا آثار مدرن، سفر زیاد بروند و یا روحیه ماجرا جویی داشته باشند، با مردم حشر و نشر داشته باشند و یا نه، چون همه این مسیرها لازم و مهم است و به بهتر شدن قلم نویسنده کمک میکند. از این نظر نویسندگی هنری است چند وجهی و باید که این طور باشد. به نظر من حرف زدن با نوجوانان و جوانان و مطالعه زیاد کمک شایانی به مخاطب شناسی و بهتر شدن آثار میکند.
فاطمه شفیعی بخش ادبیات تبیان