تبیان، دستیار زندگی
من وقتی خیلی کوچولو بودم، یعنی آن وقتی که شیر مامانم را می خوردم، سخت مریض شدم. مامانم خیلی ترسیده بود و دعا کرد که اگر من خوب بشوم هر سال شهادت حضرت علی اصغر در خانه مان نذری بدهد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نذر مامان

نذر مامان

من وقتی خیلی کوچولو بودم، یعنی آن وقتی که شیر مامانم را می خوردم، سخت مریض شدم. مامانم خیلی ترسیده بود و دعا کرد که اگر من خوب بشوم هر سال شهادت حضرت علی اصغر در خانه مان نذری بدهد.

مامانم هر سال در خانه مان نذری می دهد. خانم ها به خانه ی ما می آیند و برای امام حسین ع و یارانش گریه می کنند و آخر شب هم نذری شان را می گیرند و می روند.

امسال که من کمی بزرگ تر شدم از مامانم خواستم که منم برای پختن نذری به آن ها کمک کنم. ولی مامانم گفت: عزیزم، تو هنوز خیلی کوچولو و نمی توانی.

من خیلی ناراحت شدم، چون این نذری به خاطر من بود و من نمی توانستم کاری برای امام حسین ع انجام بدهم.

شب خاله ام به خانه ی ما آمد، او وقتی فهمید که من هم می خواهم کمک کنم، گفت: فاطمه جان، بیا به خانم ها دستمال تعارف کن.

من خیلی خوشحال شدم، چون توانستم برای عزاداران امام حسین ع کاری کنم.

نعیمه درویشی

بخش کودک و نوجوان تبیان


مطالب مرتبط:

به حق خودم می رسم

زود آروم می شم

منم می خوام کمک کنم!

حالم خیلی خوبه!

باغ احترام

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.