تبیان، دستیار زندگی
تغییر تصویر آشنا و کلیشه‌شده حسین یاری در فیلم‌های سینمای دفاع مقدس پس از چند سال تکرار نقش‌های ژنریک و فاقد ظرافت بسیجی‌های فرشته‌آسای این آثار، می‌توانست از اتفاق‌های فرخنده بازیگری سینمای ایران باشد که با کم‌کاریِ آگاهانه این بازیگر در سال‌های اخیر به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شرم شرقی


تغییر تصویر آشنا و کلیشه‌شده حسین یاری در فیلم‌های سینمای دفاع مقدس پس از چند سال تکرار نقش‌های ژنریک و فاقد ظرافت بسیجی‌های فرشته‌آسای این آثار، می‌توانست از اتفاق‌های فرخنده بازیگری سینمای ایران باشد که با کم‌کاریِ آگاهانه این بازیگر در سال‌های اخیر به نتیجه مناسب و محصول چشم‌گیری منتج نشد.


سعادت آباد

پر کاری و ثبات حسین یاری در اجرای سالی یک بار شمایل‌های در آستانه شهادت فیلم‌های جنگی (در نیمه اول دهه 1370)، با بازی متفاوت و سیمای متفاوتش در یک کمدی کپی‌برداری شده و ناموفق شکسته شد. دنیای وارونه ساخته یکی از کارگردان‌های منتسب به سینمای دفاع مقدس و از محصولات به‌ظاهر خط شکن آن سال‌های حوزه هنری بود که اتفاق‌های تعیین‌کننده‌ای مانند مرد عوضی (محمدرضا هنرمند) را در پی داشت. دنیای وارونه نه گیشه موفقی داشت نه اقبال مناسبی پیش صاحبنظران دید، اما حسین یاری که تلاش برای خروج از پیله کلیشه‌ای خود را سال قبلش در سرعت (محمد حسین لطیفی) شروع کرده بود، در این کمدی چنان تصویر متفاوتی از خودش نشان داد که سینمای ایران از دیدنش خوشحال شد و خیلی‌ها به این فکر افتادند که می‌شود روی یک بازیگر درست و قابل اتکا برای نقش‌های متفاوت حساب کرد. مسعود جعفری جوزانی هم لابد به همین دلیل بود که شخصیت مرد چشم‌گیری که در فیلمنامه بلوغ نوشته بود به یاری سپرد و او این نقش را چنان عالی و تماشایی اجرا کرد که توجه خیلی‌ها را به سمت خودش کشید و حسین یاری پس از سال‌ها حضور در سینما طعم تایید منتقدان و تحسین صاحبنظران را چشید و یادم هست که کامبیز کاهه (منتقد شاخص و درجه‌یک ما که پرسیدن از این که کجاست و چرا نمی‌نویسد هم دیگر کلیشه‌ای شده) بازی او در بلوغ را با تام هنکس در روزهای اوجش مقایسه کرد.

حسین یاری با هوشمندی و ظرافت بالایی سراغ نقش پیچیده‌اش رفته است؛ مرد زن‌ذلیلی که به طمع پول همسر زنی مسن‌تر از خودش شده و هنوز دل در گروی یکی دیگر از آن جمع شش نفره دارد.

حسین یاری در آستانه یک جهش و ارتقای طبقه‌ی بازیگری بود که باز به هر دلیل نشد که نشد؛ از انتخاب‌های غلط و نامناسب یا شرم ذاتی برای "نه" گفتن به دوستان و همراهان سابق گرفته تا فاکتور شانس و اقبال و طالع سعد که در بازیگری مقوله کلیدی و تعیین‌کننده‌ای‌س، هر چه که بود و هر چه که شد، باز هم سینمای ایران پروسه آشنای کلیشه‌سازی از استعدادهای متنوع را به جریان انداخت تا دوباره از حسین یاری را به قالبی دیگر محدود کند. بازی قابل قبولش در نغمه و عروس افغان (هر دو ساخته ابوالقاسم طالبی) زیر سایه خط و ربط‌ها و نظرگاه‌های کارگردانش ماند و کمدی معادله هم ویژگی قابل اشاره‌ای نداشت. بدشانسی یاری هم مزید بر علت شد تا فیلم متفاوت و تماشایی دم صبح با بازی استثنایی او در نقشی پیچیده و دشوار هم تا امروزدر محاق باشد و جز تک و توک نمایش‌های کوچک جمع‌های چند نفری، کسی از کیفیت کار فیلمساز و بازیگرش با خبر نشود... و این قصه سر دراز دارد.

سعادت آباد

اما حالا سعادت‌آباد روی پرده رفته و آن‌ها که در فهرست بازیگران فیلم در روزهای تولید از نام حسین یاری کمی متعجب بودند، دارند از حضور پر قدرتش در یک نقش حسی و چند لایه به تحسین یاد می‌کنند و نامش جزو انتخاب‌های خیلی‌ها می‌آید. بازی در کنار پنج بازیگر شاخص دیگر که هر کدام دلیل مطمئنی برای برتری یا بیشتر دیده‌شدن داشتند، از همان ابتدا چالش دشواری برای بازیگر کنار مانده (کنار نشسته؟!) سینمای ایران بود؛ از لیلا حاتمی که بی هیچ کوششی تماشایی‌ست تا حامد بهدادی که میدان‌داری و معرکه‌گیری را خوب بلد است، از مهناز افشار که جلوه یک ستاره را به فیلم آورده و هنگامه قاضیانی با پشتوانه سیمرغ بازیگری تازه دشت‌کرده و امیر آقایی که نقش خاصش امکان دیده‌شدن بسیارتری دارد.

سعادت آباد

حسین یاری با هوشمندی و ظرافت بالایی سراغ نقش پیچیده‌اش رفته است؛ مرد زن‌ذلیلی که به طمع پول همسر زنی مسن‌تر از خودش شده و هنوز دل در گروی یکی دیگر از آن جمع شش نفره دارد. دشواری و کلید توفیق این نقش‌افرینی این‌جاست که همه این جلوه‌های ظاهراً چشم‌گیر را باید جوری اجرا کند که در ابتدا به چشم کسی نیاید! (نه مهمانان دیگرِ آن جشن تولد آشوب‌زده و نه حتی تماشاگر). کیفیت بازی یاری در سعادت‌اباد از پنهان‌کردن جان می‌گیرد نه از نمایشگری و حفظ راکورد این پنهان‌کردن – که کلیدواژه اصلی مضمون فیلم هم هست – جلوه‌ای بهتر از بازی او در فیلم ندارد. کنترل حس بی‌علاقگی (بخوانید نفرت) از همسر مسلط و بدخلقش و پرده‌پوشیِ بروز حس عمیق و شدید عاطفی‌اش به یاسی (لیلا حاتمی) به کارش تمایزی استثنایی داده که شاید در نگاه اول خیلی قابل دریافت نیست. نگاه‌های او بین نفرت پنهانی به هنگامه قاضیانی و عشق نهانی به لیلا حاتمی تقسیم شده و یاری در هر دو نگاه درست عمل می‌کند... و از همه مهم‌تر موفق می‌شود تصویری مثبت و سمپاتیک از شخصیتی ارائه کند که به دلیل حس آتشینش به همسر دوستش می‌توانست منفورترین منفور میان این جمع دوستانه‌ی خطاکار باشد.

حسین یاری با اجرای دشوار "شرم شرقی" در ارائه این عشق و نفرت از این دام پر خطر جسته و حالا سینمای ایران بار دیگر فرصت دارد که یا از استعداد تازه برگشته‌اش استفاده کند یا باز هم او را به کناری بکشد به هدر بدهد؛ عجالتاً حضور حسین یاری در پاریس تا پاریس (محمد حسین لطیفی) زنگ خطر احتمال دوم را به صدا درآورده است!

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:سینمای ما