کلید خرگوشک
یک روز مامان خرگوش كلید خانه را به خرگوشك داد و گفت: «بند این را بینداز به گردنت كه گم نشود. امروز كه از مدرسه آمدی خودت در را باز كن. برو تو، هویجت را بخور، مشق هایت را بنویس تا من بیایم.
خرگوشك خو شحال شد كه بزرگ شده و مامان خرگوش كلید را به دستش داده. او همانطور كه مادرش گفته بود، بند كلید را به گردنش انداخت و به مدرسه رفت.
ظهر كه برمی گشت، توی راه با گوش دراز و دم پنبه ای گرگم به هوا بازی می كرد. به در خانه كه رسید، كلید به گردنش نبود. چند بار راهی را كه آمده بود گشت. همه جا را زیر و رو كرد. ولی كلید را پیدا نكرد.
مادرش مجبور شد یک در دیگر برای لانه شان درست كند. حالا لانه شان دو در دارد و خرگوشك هنوز هم دنبال كلید در اول می گردد. چون می داند تا كلیدش را پیدا نكند، مادرش دیگر به او كلید نمی دهد.
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع:شاهد کودک