دوباره ضربه ی سیلی نشست بر رویی
به تازیانه کشیدند باز ، بازویی
اگر چه هیچ دری وا نشد، ولی آن روز
به جای میخ به نیزه زدند ، پهلویی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1390/09/13
یک عصر
دوباره ضربه ی سیلی نشست بر رویی به تازیانه کشیدند باز ، بازویی اگر چه هیچ دری وا نشد، ولی آن روز به جای میخ به نیزه زدند ، پهلویی شنیده ایم که یک عصر پای یک خیمه به دست باد پریشان شده است ، گیسویی شنیده ایم که یک ظهر روی یک نیزه بدون آب جوانه زده است ،شب بویی و ماجرا که به اینجای کار ختم نشد چقدر زخم زبانها شنید ، بانویی تمام دغدغه ی من زماجرا این است که خم نگشت در آن روز هیچ ابرویی
نادر حسینی
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان