بدفهمی های نجومی (2)
چرا ساکنان نیمه جنوبی زمین، ستاره قطبی ندارند؟
واقعیتش را بگویم، ستاره قطبی جنوبی هم وجود دارد، اما برخلاف نمونه شمالیاش، فوقالعاده کمنور است. این ستاره، سیگما-اوکنتانتیس نام دارد و متعلق به صورت فلکی دورافتادهای به نام هشتک (اوکنانت) است. این ستاره در واقع همان ستاره قطبی جنوبیهاست، هرچند که درخشندگیاش، تنها یک بیست و پنجم ستاره قطبی شمال است.
شمالیها شاید بپرسند که پس چگونه ساکنین نیمکره جنوبی، بدون هیچگونه شاخصی در آسمان، راه جنوب را پیدا میکردهاند؟ باید گفت که آنها، برای خودشان صلیبی موسوم به صلیب جنوبی دارند که میله طولانیترش حدوداً در راستای قطب جنوب سماویست.
آیا برای تماشای یک خورشیدگرفتگی کلی، باید حدود 400 سال انتظار کشید؟
خیر، مگر اینکه قصد مسافرت نداشته باشید. بهطور متوسط، یک خورشیدگرفتگی کلی را هر 18 ماه میتوان در یک نقطه از زمین مشاهده کرد که میشود تقریباً دو خورشیدگرفتگی کلی در هر سه سال. متأسفانه عادت بد مسیر سایه خورشیدگرفتگیهای کلی هم این است که اغلب از نواحی دورافتاده زمین یا پهنه اقیانوسها میگذرند. بهعلاوه، هرچند که طول یک مسیر سایه میتواند به چندینهزار کیلومتر یا حتی بیشتر برسد، اما عرض آن چیزی کمتر از 150 کیلومتر است. پس نتیجهاش این میشود که هر نقطه بهخصوص از سطح زمین، بایستی زمانی نسبتاً طولانی در حدود 400 سال (و یا دقیقترش 375 سال) را منتظر رسیدن مسیر سایه بماند. اما این انتظار تقریباً چهار قرنی، تنها یک حالت متوسط آماریست.
در واقعیت امر امکان دارد که مسیرهای سایه در بعضی نقاط زمین با هم تلاقی کنند و لذا در برخی نقاط انتظار زیادی هم نبایستی کشید. پس اگر خوششانس بوده و اهل این مناطق باشید، در مدتی بهطول کمتر از چند سال قادر به تماشای دو خورشیدگرفتگی کلی خواهید شد!
چرا روز اول فروردین، دیگر زمان اعتدال بهاری نیست؟
شاید این جمله درست نباشد، مگر نه؟ منظورم این است که تا بوده، اولین روز فصل بهار را بهعنوان روز اعتدال بهاری (در نیمکره شمالی) میشناختهاند و این روز نیز همان اول فروردین بوده و نه مثلاً 29 اسفند. خب، حالا ناگهان اگر اعتدال بهاری در 29 اسفند رخ دهد، چطور میشود؟
طی قرن بیستم میلادی، در عرض جغرافیایی گرینویچ انگلستان، 58 بار اعتدال بهاری در روز اول فروردین رخ میداده (که 39 بارش در خلال سالهای 1901 تا 1951 میلادی بود). در تمامی طول قرن بیست و یکم، اعتدال بهاری در سرزمینهای آمریکای شمالی، هرگز پس از روز 29 اسفند روی نخواهد داد. در سال 2012 اما برای کسانیکه در مناطق زمانی "کوهستان" و "اقیانوس آرام" زندگی میکنند، فصل بهار، رسماً در 28 اسفند رخ خواهد داد (که تا 116 سال آینده، بیشترین انحراف اعتدال بهاری از روز اول فروردین خواهد بود).
عوامل زیادی در این تغییر زمانها دخیل هستند، از جمله دگرگونیهای نامحسوس تقویم گرگوری، رقص محوری زمین و فشار گرانشی ناشی از سایر سیارات، که بهشکلی فوقالعاده آهستهتر حتی جایگاه زمین را در مدارش دچار تغییر میکنند. جالب اینجاست که در نیمکره شمالی، طول فصل بهار، هرساله حدود 1دقیقه کمتر میشود و زمستانها نیز حدود 1 دقیقه و سی ثانیه. زمان از دست رفته از بهار را تابستان تصاحب میکند و سی ثانیه از زمان رفته زمستان نیز هرساله به پاییز میرسد. زمستان، کوتاهترین فصل سال است و با در نظر گرفتن این تغییرات کاهنده، در سال 3500 میلادی، به کمترین میزان خودش یعنی 88.71 روز خواهد رسید.
آیا درخشش ماه نیمه، نصف ماه بدر است؟
کاملاً منطقیست که وقتی 50 درصد از ماه روشن باشد (که در تربیع اول و سوم رخ میدهد و معمولاً میگوییم که ماه، حالت نیمه دارد)، درخشندگی ماه هم نصف حالت کاملش خواهد بود. در حقیقت اگر قرص ماه، مثل یک برگه کاغذ، یا پرده نمایش، حالت تخت و دوبعدی داشت، آنگاه درخشندگیاش هم توزیع همگنی داشت و این قضیه هم برایش صادق میبود، اما واقعیت اینجاست که ماه اینگونه نیست.
ماه، حالتی کروی دارد و لذا میزان بازتابش نور از سطحش به نسبت هر مترمربع، از لبهها (نسبت به ما) تا خط سایه، کاهش پیدا میکند. در نزدیکیها و تقریباً در راستای خط سایه، کوهها و تختهسنگهای بلند سطح ماه، سایههای فوقالعاده بلندی دارند. همین باعث میشود نزدیکیهای لبه ماه، درخشندهترین و نزدیکیهای خط سایه هم کمنورترین بخش روشن ماه باشد.
اما برعکس در حالت ماه بدر، خورشید دقیقاً به حالت عمود، همهجای ماه را (بهجز نزدیکیهای لبه) روشن کرده است و لذا هیچ سایهای در کار نیست. قبول کنید یا خیر، نور ماه بدر، دقیقاً دو برابر نور 4.2 شب پیشاش است، نه هفت شب پیشاش (که ماه نیمه بود). این درحالی است که درخشش ماه نیمه تنها نه درصد ماه بدر است! در تربیع سوم (و هنگامی که نیمه چپ ماه روشن است)، نورش از این هم حتی کمتر است- حدود هشت درصد- چراکه بخش اعظم این قسمت از ماه را، تودههای تیرهرنگ ماگمای منجمد پوشاندهاند.
با تلسکوپ آیا میتوان آن سوی ابرها را هم دید؟
البته که خیر! هرچند عجیب است که اغلب مردم صادقانه معتقدند که یک تلسکوپ امکان نمایان ساختن اجرامی که در پس ابر پنهان شدهاند را هم دارد.
این هم دو نمونهاش:
در سپیدهدم یکی از روزهای ماه دسامبر سال 1973 گردهمایی ویژهای در جنوب منهتن با هدف رصد دنبالهدار تازهوارد کوهوتک (Kohoutek) برگزار شده بود. افراد مختلفی هم برای رصد این دنبالهدار از طریق تلسکوپ دعوت شده بودند. متأسفانه دقیقاً در همان روز و در همان ساعات، آسمان ابری شد، حالآنکه چندینهزار نفر آنجا بودند و میخواستند این دنبالهدار را با تلسکوپهای فراوانی که در آنجا بود، ببینند. ستارهشناسی با بلندگوی دستی اعلام کرد که امکان رصد دنبالهدار فراهم نیست و از جمعیت خواست اگر سئوالی دارند، مطرح کنند!
دقیقاً یک سال بعد، در دسامبر 1974 یک خورشیدگرفتگی جزئی در اکثر سرزمینهای آمریکای شمالی بهوقوع پیوست. در نیویورک، انجمنهای مختلف نجوم نیز همه با تلسکوپهایشان در بالکن طبقه 86 ساختمان امپایر استیت، گرد هم آمده بودند. خبرنگاران زیادی هم آمده بودند تا خورشیدگرفتگی را گزارش کنند، اما متأسفانه بهتدریج ابرهای سیاه آمدند و تمامی مواضع رصد خورشید را پوشاندند و حتی برخی مدعی شدند که این بخت بد، ناشی از وقوع خورشیدگرفتگی در روز سیزدهم ماه بوده است. خلاصه یکی از خبرنگاران وابسته به یکی از شبکههای رادیویی محلی، دقیقاً لحظاتی پیش از اوج گرفتگی خود را به آنجا رساند، راه خودش را از میان جمعیت گشود و وقتیکه دیگر از نفس افتاده بود، پرسید از درون کدام تلسکوپ باید نگاه کند؟ وقتی که متخصصان برایش توضیح دادند که بهواسطه حضور ابرها نمیتوان خورشید را دید، او باور نکرد و خشمگینانه گفت: «یعنی منظورتان این است که اینهمه راه را برای هیچ آمدم بالا؟»
البته او در انتهای آن گردهمایی، بالاخره خندید، خودش را جمع و جور کرد و سریعاً از طریق تلفن این خبر را مخابره کرد: «ابرها، جلوی خورشیدگرفتگی امروز را گرفتند و من تعجب میکنم که حتی این تلسکوپهای فوقالعاده هم از پس یک نیمنگاه برنمیآیند!»
بخش دانش و زندگی تبیان
به نقل از پارس اسکای