تبیان، دستیار زندگی
وقتی برای مادر امروز / تعریف کردم خواب خود را / آرام مادر گریه می‌کرد/می‌گفت: عجّل یابن زهرا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خواب سبز

دیشب دوباره خواب دیدم

دنیا چنان یک بوستان شد

بر قلب پراندوه مردم

شادی دوباره میهمان شد

دیشب دوباره خواب دیدم

پروانه‌ها را پونه‌ها را

در خواب دیدم می‌دوم من

بو می‌کشم بابونه‌ها را

دیشب دوباره خواب دیدم

آقایمان مهدی رسیده

دیدم که ایران لاله‌زار است

رنگ از رخ دشمن پریده

وقتی برای مادر امروز

تعریف کردم خواب خود را

آرام مادر گریه می‌کرد

می‌گفت: "عجّل یابن زهرا"

آسیب‌شناسی شعر انتظار

سکوت

سنگینی حضور تو خم کرد قامتم

مشغول چشم‌های تو یعنی عبادتم

از پشت این سکوت نفس‌گیر، سال‌هاست

در چشم‌هات خیمه‌زدن گشته عادتم

تنها به این دلیل دلم را شکسته‌ام

تا باخبر شوی و بیایی عیادتم

از این همه شمارش معکوس لحظه‌ها

خسته شده ست عقربه گیج ساعتم

می‌خواهی از حصار نگاهت رها شوم

آخر برای چه؟ نکند بی‌لیاقتم

ای بغض دست و پنجه نکن نرم با دلم

بگذار قطره‌قطره شود خیس صورتم

انتظار

یوسف زهرا

دلم گرفته و هر سوی خانه‌ام ابریست

دلم گرفته و گریه دوای دردم نیست

حریف نی‌لبک و سوز دل نمی‌گردم

ولی درون دلم بذر صبر پروردم

خداست شاهد این حرف و عشق می‌داند

که روز جمعه نگاهم به جاده می‌ماند

به آتشی که دلم را همیشه سوزانده است

دوای درد عدالت کنار درمانده است

دری است فاصله من و یک سبد رؤیا

دری است فاصله من و یوسف زهرا

دلم گرفته، دقایق هنوز در راهند

و عاشقان شقایق هنوز در راهند

دلم گرفته، کسی نیست، جاده بی‌رنگ است

دلم گرفته و این قلب ساده بی‌رنگ است

همیشه مانده‌ام این‌جا، همیشه می‌مانم

عبور می‌کند آیا کسی؟ نمی‌دانم!


باشگاه كاربران تبیان ـ ارسالی از: moradyzade