خواب سبز
دیشب دوباره خواب دیدم |
دنیا چنان یک بوستان شد |
بر قلب پراندوه مردم |
شادی دوباره میهمان شد |
دیشب دوباره خواب دیدم |
پروانهها را پونهها را |
در خواب دیدم میدوم من |
بو میکشم بابونهها را |
دیشب دوباره خواب دیدم |
آقایمان مهدی رسیده |
دیدم که ایران لالهزار است |
رنگ از رخ دشمن پریده |
وقتی برای مادر امروز |
تعریف کردم خواب خود را |
آرام مادر گریه میکرد |
میگفت: "عجّل یابن زهرا" |
سکوت
سنگینی حضور تو خم کرد قامتم |
مشغول چشمهای تو یعنی عبادتم |
از پشت این سکوت نفسگیر، سالهاست |
در چشمهات خیمهزدن گشته عادتم |
تنها به این دلیل دلم را شکستهام |
تا باخبر شوی و بیایی عیادتم |
از این همه شمارش معکوس لحظهها |
خسته شده ست عقربه گیج ساعتم |
میخواهی از حصار نگاهت رها شوم |
آخر برای چه؟ نکند بیلیاقتم |
ای بغض دست و پنجه نکن نرم با دلم |
بگذار قطرهقطره شود خیس صورتم |
یوسف زهرا
دلم گرفته و هر سوی خانهام ابریست |
دلم گرفته و گریه دوای دردم نیست |
حریف نیلبک و سوز دل نمیگردم |
ولی درون دلم بذر صبر پروردم |
خداست شاهد این حرف و عشق میداند |
که روز جمعه نگاهم به جاده میماند |
به آتشی که دلم را همیشه سوزانده است |
دوای درد عدالت کنار درمانده است |
دری است فاصله من و یک سبد رؤیا |
دری است فاصله من و یوسف زهرا |
دلم گرفته، دقایق هنوز در راهند |
و عاشقان شقایق هنوز در راهند |
دلم گرفته، کسی نیست، جاده بیرنگ است |
دلم گرفته و این قلب ساده بیرنگ است |
همیشه ماندهام اینجا، همیشه میمانم |
عبور میکند آیا کسی؟ نمیدانم! |