تبیان، دستیار زندگی
در افق پرچمی پیداست، سرخگون، چونان چون آتشی که شعله می کشد، یا سینه ای که شکاافته می شود....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : خسرو داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همان نشانه ی خون رنگ

در دل آتش و دود

با عرض سلام خدمت تمامی شما دبیران پرورشی عزیز و دانش آموزان گرامی

برگزاری مراسم مختلف توسط دانش آموزان، از رسالت های بزرگ مدارس و  مربیان پرورشی است.

مرکز یادگیری به منظور همراهی با شما عزیزان در این مراسم، و بنا به مناسبت های گوناگون کلیپ ها و متن مجری های متفاوتی را در این بخش برای شما در نظر گرفته، که امید است مورد استفاده قرار گیرد.

برخی اوقات در برگزاری مراسم ، پیش می آید که فردی به عنوان مجری برنامه،‌ شروع به خواندن متنی زیبا می کند، معمولا برای این که دانش آموزان شرکت کننده در مراسم نیز همراه باشند کلیپی یا پاورپوینتی اجرا می شود که بینندگان با مجری همراه شوند...

در این بخش برای شما دانش آموزان و معلمان پرورشی کلیپ زیبایی مرتبط با ماه محرم  قرار گرفته است که امید است در اجرای مراسم بزرگداشت محرم و شهدای عاشورا از آن استفاده نمایید.

التماس دعا

همان نشانه ی خون رنگ

در افق پرچمی پیداست، سرخگون

چونان چون آتشی که شعله می کشد

یا سینه ای که شکافته می شود.

آب می رود در رود

و لب های تشنه، آرام بخش دل های سوخته اند.

قطره قطره خون دلاوران، و حلقه حلقه اشک کودکان؛

زنجیری بر دل ها می افکند در سراسر تاریخ.

باز عاشوراست.

هزار سال گذشت و هنوز،

می گویند هیچ روزی مانند روز تو نیست.

چه رازی است در این؟

و در چیست؟

نه در یک یک فرو افتادن آن کم شمار یاران،

نه در فریاد هل من ناصر تو در گوش پیمان شکنان،

یا در انبوه نامه های دعوت که می گذرند از کنار بدن های زیر نیزه ها،

و نه در این اشک ها که هم چنان جاری است هنوز از پس هزار سال و بیشتر.

نه! هزار سال گذشت و هنوز،

هیچ روزی مانند روز تو نیست

و راز آن در این همه هست و همه در این نیست.

این دشت آرام است.

خیمه ها نیمه سوخته و اسیران بند بر پای.

هم چنان آن شهر که آرام بود.

دری نیم سوخته و مردی ریسمان بر دست.

خیمه ها می سوزد،

به آتشی که از خانه ی فاطمه شعله گرفته

و اسیران در بندند،

به دنباله ی همان ریسمان که بر دستان علی بسته بودند.

دستی که گوشوار می برد،

در بیعت همان دستی است که سیلی زده بود،

و تازیانه ای که در کربلا فرود می آید،

پیش تر در مدینه برخاسته بود

در افق پرچمی پیداست سرخگون.

چونان چون آتشی که شعله می کشد یا سینه ای که شکافته می شود.

حق را بی تردید می نمایاند و باطل را بی عذری به خاک می کشد؛

همین نشانه ی خون رنگ.

هر چه انکارش کردند، بلندی یافت،

و هر چه پنهانش کردند، آشکارتر شد

بلند بالا و استوار در اعماق تاریخ

زشتی ظلم آنان را آنچنان آشکار کرده،

که هر چه کردند تا بگویند نیست، بود؛

كربلا

و هرچه کردند تا نگویند سرچشمه اش در چیست، گفته شد.

در افق پرچمی پیداست سرخگون.

چونان چون آتشی که شعله می کشد یا سینه ای که شکافته می شود.

راه را نشان می دهد و کسی را یارای انکار آن نیست.

و آن روز که چنین پرچمی افراشته شد،

آری! همان است که هیچ روزی مانند آن نیست.

و شاید همین است آن راز.

چنین است!

که باطل همواره آهنگ به زیر کشیدن پرچم تو دارد.

و حق همیشه در اعتلای آن می کوشد.

آری چنین است!

چنین است! که هیچ روزی همچو روز تو نیست....

همین نشانه ی خون رنگ

برای دریافت فایل پاورپوینت کلیک کنید.

نوشته: سید محسن میر محمد صادقی

طراح گرافیک:حمید شهرابی


موسسه فرهنگی اعراف

مرکز یادگیری سایت تبیان - تنظیم: نوربخش