چگونه اهل احسان شویم ؟
کسی که در پی هوای نفس است و حب ذات دارد او در واقع عقلش هم خاموش میشود و در واقع به ضلالت میافتد و نه به راه هدایت، لذا خداوند میفرماید نیکوکار و محسن را هدایت میکند و مهمترین امتیاز پیغمبران الهی این بود که اهل احسان بودند. حداقل پیغمبران الهی اول اینرا باید داشته باشند بله ایثار را هم دارند یعنی ممکن است پیامبران چیزی از مردم نگرفته باشند ولی به مردم میبخشند ولی حداقل امتیاز پیغمبران الهی در احسانشان است .
چگونه اهل احسان شویم؟
چگونه ما اهل احسان شویم؟ راه عملیاش در آیه قرآن آمده است «الذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکوة» که شما فرمودید هم بعد معنویاش و هم بعد مادیاش است. باید توجه کنید که پیامبران هم جز محسنین هستند .
محسنین چه کسانی هستند؟
محسنین چه کسانی هستند؟ «الذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکوة» در اینجا کلمه یقیمون آمده است یعنی با فعل مضارعه آمده است این نشان از استمرار است یعنی کسیکه یک بار نماز خواند به او آدم نیکوکار نمیگویند، کسی که یک بار زکات داد خمسش را داد به او نمیگویند که آدم خوب و اهل خیر است بلکه دائما نماز بخواند دائما هم زکات بدهد زکاتی هم که در قرآن آمده است این کلمه زکات فقهی نیست که ما فقط بگوییم که این آیه ربطی به ما ندارد زکاتی که در قرآن آمده است، انفاق است یعنی اهل انفاق هستند. چه انفاق واجب، چه انفاق مستحب و منظور از استمرار یعنی همیشه نماز میخوانند.
واژه «احسان» از ریشه «حُسن» به معنای زیبایی و نیکی میباشد که در قرآن در سه معنا به کار رفته است: 1ـ تفضّل و نیکی به دیگران، 2ـ انجام و سر و سامان دادن به امور و کارها به وجه نیکو و کامل، 3ـ انجام اعمال و رفتار صالح. احسان در این کاربرد تقریباً مترادف با تقوا و پرهیزکاری است.
از واژهها و مفاهیمی که در قرآن کریم به صورت فراوان به کار رفته، واژه «احسان» و «محسنین» است، تا حدّی که از مشتقات ریشة اصلی این واژه (ح ـ س ـ ن) جمعاً 194 کلمه در قالب 28 ریخت و صورت، به کار رفته است. کلمه «احسان» با مشتقاتش، 34بار و واژه «محسن» با مشتقاتش 39 بار در قرآن کریم آمده است.[1]
مفهوم احسان
با توجه به بررسی موارد استعمال کلمه «احسان» در قرآن کریم، چنین به نظر میرسد که این کلمه دارای معانی کاربردی زیر است:
1ـ خوبی و نیکی به دیگران
همچنانکه در قرآن آمده است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا[2]؛ یاد کنید که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگویید[3] و در سوره الرحمن آمده است: « هَلْ جَزَاءُ الإحْسَانِ إِلا الإحْسَانُ [4]؛ آیا جزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟» البته در آیه فوق کلمه احسان دو بار و به توالی به کار رفته است. بار اول احسان به معنی مطلق رفتار نیک انجام دادن است. که در آینده از آن بحث خواهیم کرد.
2ـ امر و کاری را به نحو نیکو و کامل انجام دادن
همچنان که در قرآن کریم آمده است: « الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ[5]؛ کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید». در تفسیر نمونه دربارة معنای آیه فوق آمده است: «آیه اشاره ای به نظام احسن آفرینش به طور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است، «الذی أحسن کلّ شیءٍ خَلَقَه» و به هر چیز نیاز داشت داد، و به تعبیر دیگر بنای کاخ عظیم خلقت بر «نظام أحسن» یعنی بر چنان نظامی استوار است که از آن کاملتر تصور نمیشود».[6]
در آیه ای دیگر خداوند میفرماید: « الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ به معروفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ [7]؛ طلاق دو بار است پس از آن یا باید او را به طور شایسته[همسر خود] نگاه داشت، یا به نیکی رها کرد».منظور از «تسریح به احسان» یعنی رها کردن زن به نحو شایسته و نیکو انجام گیرد و همراه با اذیت و آزار نباشد، و به عبارت روشنتر، این کار به نحو احسن و خوب انجام گیرد. همچنان که در تفسیر نمونه آمده است: «همان طور که رجوع و نگاهداری زن قید «معروف» دارد یعنی رجوع و نگاهداری باید بر اساس صفا و صمیمیت باشد، جدایی هم مقید به احسان است یعنی تفرقه و جدایی باید از هر گونه امر ناپسندی مانند انتقام جویی و ابراز خشم و کینه خالی باشد» [8]
3ـ انجام کارهای نیک و رفتار صالح
همچنان که در قرآن کریم آمده است: « قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ[9]؛ بگو ای بندگان مومن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند [و اعمال صالح انجام دهند] پاداش نیکو است». در این آیه «احسان » در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است. و در سورة انعام آمده است:«ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ؛[10] باری به موسی کتاب آسمانی دادیم، برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی [و اعمال و رفتار صالح] انجام داده بود...». در این آیه اعطای کتاب آسمانی به خاطر انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه پیروان او (بنابر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است.[11]
مفهوم محسنین
یکی از واژه های اساسی و کلیدی در قرآن کریم، واژة «محسن» و مشتقات آن میباشد. این واژه اسم فاعل از فعل «أحسَنَ» میباشد. از بررسی آن دسته از آیاتی که در آنها واژه های «محسن» ، «محسنین» و «محسنات» به کار رفته است، این نتیجه به دست میآید که این واژه در قرآن در دو معنی به کار رفته است، یکی در خصوص خیر رساننده و نیکی کننده به دیگران و دیگری در مورد کسی که کارهای نیک و رفتار صالح انجام میدهد، چه این رفتار عملی باشد یا روحی و اعتقادی. البته در اینجا نیز مانند کاربردهای واژه «احسان» معنی کاربرد دوم در برگیرنده معنی کاربرد نخست میباشد، زیرا هر کسی که خیری را به دیگران میرساند و به دیگران نیکی میکند، این رفتار او فی نفسه، عمل صالحی محسوب میشود که کاربرد دوم شامل آن بوده و چنین شخصی «محسن» در معنی دوم آن میباشد.
موارد کاربرد محسنین درقرآن
1ـ « الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ[12]؛ کسانی که در راحت و رنج انفاق میکنند و خشم خود را فرو میخورند و از مردمان در میگذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد» از اینکه بدنبال ذکر آن اوصاف و رفتارها تعبیر به «والله یحبّ المحسنین» شده، معلوم میشود که اوصاف و رفتارهای ذکر شده معرّف «محسنین» است، همچنان که علامه طباطبایی در ذیل آیه مینویسد: «در این گفته خداوند «والله یحبّ المحسنین» این اشاره وجود دارد که اوصاف قبلی، معرّف عنوان «محسنین است[13]».
این از یک طرف و از طرف دیگر، روشن است که تمامی اوصاف مذکور در ارتباط با مردم و خیر و نفعی است که به دیگران رسانده میشود.
2ـ « فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛[14] پس آنان را ببخش و بگذار و بگذر که خداوند نیکوکاران را دوست دارد». در این آیه نیز عنوان «محسن» دربارة کسانی است که خیر و خوبی آنان شامل حال دیگران شده است.
پی نوشت ها:
[1] ـ دکتر روحانی، محمود، المعجم الأحسایی لالفاظ القرآن الکریم، ج 1، ص 406؛ ج 2، ص 73-75 و 501؛ ج 3، ص 1371 ـ 1372.
[2] ـ بقره/83.
[3] ـ آیاتی به همین مضمون: انعام/ 151، احقاف/15، عنکبوت8.
[4] ـ الرحمن/ 60.
[5] ـ سجده/7.
[6] ـ مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از فضلا، تفسیر نمونه، ج 17، ص 123 .
[7] ـ بقره/ 229.
[8] ـ همان، ج2، ص 118؛ علاوه بر آیاتی که از آنها در متن بحث شد در آیات زیر نیز واژة احسان در معنی فوق به کار رفته است: بقره/100 و 178، کهف/ 30 غافر/ 64 تغابن/3.
[9] ـ زمر/10.
[10] ـ انعام/ 154.
[11] ـ درباره آیاتی که واژه احسان در آنها در این معنی و وجه سوم، به کار رفته است رجوع کنید به: نحل/ 30، نمل 90 رحمن/ 60، آل عمران/ 172، مائده/ 93، یونس/ 26، زمر/ 10، اسراء/ 7، نساء/ 128، قصص/ 77 و بقره/ 195.
[12] ـ آل عمران/ 134.
[13] ـ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، عربی، ج 4، ص 20 .
[14] ـ مائده/13.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع :
سایت شیعه ها
سایت برنا