ذکر مصیبت اباعبدالله علیه السلام
کلیپ های صوتی مرتبط با این بخش را اینجا مشاهده کنید.
1. امان از دل زینب
ما واقعا درک نمیکنیم بعد از واقعه کربلا به اهلبیت چه گذشته است. به امام سجاد و امام باقر چه گذشته است. به دل زینب کبری چه گذشته است.نوشتهاند وقتی آقا اباعبدالله به شهادت رسید عمامه و لباسهای آقا را غارت کردند. ملعونی به نام یزید بن رکاب زره آقا را غارت کرد.
مختار وقتی قیام کرد جانیها را میگرفت به قصاص میکرد، گفتند: یزید بن رکاب را پیدا نکردند مختار مریض شده بود. گفت: اگر میخواهید من خوب بشوم شفای مریضی من این است که یزید بن رکاب را دستگیر بکنید بیاورید. جاسوسها رفتند پیدایش کردند آوردند.
جناب مختار گفت: شما بودید که زره آقا را از تن آقا در آوردید؟ اول انکار میکرد ولی بعد قبول کرد. مختار گفت: کجا گذاشتی؟ گفت: فلان جا مخفی کردم. با مامورها فرستاد رفتند زره آقا را آوردند. وقتی زره آقا را آوردند جلو مختار گذاشتند دید هنوز رنگ خون اباعبدالله روی این زره هست. بعد از چند سال خونهایی که از این حلقههای زره بیرون زده بود روی زره هستند. مختار این قدر گریه کرد و ناله زد تا بیهوش شد. جناب مختار طاقت نداشت زره خون آلود اباعبدالله را ببیند. امان از دل زینب، امان از دل بچههای اباعبدالله،
ایامی که شهدای جنگ را میآوردند و تشییع میکردند شهیدی را آورده بودند خواهر این شهید آمده بود اصرار میکرد من میخواهم با بدن برادرم خداحافظی کنم. مسئولین نمیگذاشتند هرچه التماس میکرد ناله میزد نمیگذاشتند. یکی از بزرگان آمد واسطه شد گفت: خواهر شهید است حق دارد چه ایرادی دارد با برادرش خداحافظی کند. گفتند: آقا شما هم واسطه نشوید صلاح نیست. گفت: چرا؟ گفتند: به خاطر این که این شهید سر در بدن ندارد. امان از دل زینب که خون شد دل زینب، بیخود نیست امام زمان برای عمه جانش بیش از همه مصائب ناله میزند و گریه میکند.
زینبی که طاقت ندارد آفتاب بر بدن حسینش بتابد، زینبی که طاقت ندارد ناله حسینش را بشنود وقتی به قتلگاه آمد بدنی که زیر سم اسبها پامال شده بود را دید آن چنان ناله جان سوزی از دل زینب بلند شد که راوی میگوید: به خدا قسم دشمنان هم گریه کردند. حتی از چشم مرکبها هم اشک میریخت. صدا زد خدایا این قربانی را از آل پیامبر قبول بفرما. «وامحمّداه صلّى علیك ملیك السماء» (محمدجعفر طبسی/ معالركب الحسینى/ ج5/ ص : 67). ای جد بزرگوار برخیز ببین این بدن
قطعه قطعه حسین توست، دارند دخترانت را به اسیری میبرند. بی بی نگاهی از روی تعجب به بدن برادر کرد صدا زد ای کشته شده آیا تو برادر زینبی؟ آیا فرزند مادرم فاطمهای؟ «لا حول ولا قوّة إلّا باللَّه العلّی العظیم»(الشیخ جوادمحدثی/ بلاغ عاشوراء/ ص : 122). خدایا به حق اباعبدالله الحسین و به حق سوز دل زینب کبری علیهالسلام در فرج امام زمانمان تعجیل بفرما. به حق امام حسین قلب امام زمان را از ما راضی و خوشنود بدار. همه ما را از شیعیان اهلبیت قرار بده. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهلبیت جدا مگردان. خدمتگذاران به قرآن، مملکت، مقام معظم رهبری و جوانهای ما در پناه امام زمان حفظ بفرما.
2. شفا با تربت
مرحوم آیتالله خویی فرموده بودند در جوانی که در نجف درس میخواندم؛ خانه کوچک سی چهل متری داشتم و خانمم در خانه روضه میگرفت و اکثر خانمها هم معمولا زودتر از روضه به مجلس میآیند و بعد از روضه هم یکی دو ساعت با هم صحبت میکنند. من چون میخواستم مطالعه کنم این مجلس خانمها مزاحم مطالعه من بود. بعد از چند روز دیدم که این روضه وقت من را خیلی میگیرد. به خانمم گفتم که این روضه شما مزاحم درس من است و روضه را به هم زدم. بعد از این ماجرا چشم من درد شدیدی گرفت و بیناییام داشت از بین میرفت. هر چه معالجه کردم خوب نشد. بعد از مدتی خانمم در خواب دید که به او گفتند شوهر شما چون مجلس روضه را به هم زده است کور میشود. به او بگو اگر از این کار پشیمان شود و توبه کند و برای شفای چشمش تربت امام حسین را به چشمش بمالد و آیت الله خویی استغفار میکند و دوباره روضه را در منزلش برقرار میکند و با تربت امام حسین علیه السلام چشمانش شفا مییابد. قدر این مجالس را بدانید.
کربلا قبله دلهاست خدا میداند دیدنش آرزوی ماست خدا میداند
اولین گریهکن مجلس آقام حسین مادرش حضرت زهراست خدا میداند
پیرمرد بزرگواری میگفت چهل پنجاه سال مجلس روضه در خانه خودمان داشتیم و آقایی در مجلس میآمد ولی هیچ وقت چایی نمینوشید. ولی یک روز دیدم چایی خورد. علتش را که پرسیدمگفت دیشب خواب دیدم حضرت زهرا علیها سلام فرمود در مجلس فرزندم حسین من چایی به دست شما میدهم ولی شما برمیگردانید. گفت تصمیم گرفتم که در مجلس روضه چایی بخورم این تبرک است. حسابش از بقیه جاها جداست. حضرت زهرا علیها سلام خودش روضهخوان فرزندش است. در تاریخ هست که یک مرد صالحی حضرت زهرا علیها سلام را خواب دید که ناله و شیون میکند و خودش روضه اباعبدالله علیه السلام را میخواند. صدا میزند وای حسین من را با لب تشنه در قفا سر بریدند. وای حسین من را به جای آب با خون بدنش غسل دادند.
خانمی بوده که در مجالس خانمها نوحهخوانی میکرد. این خانم میگوید که من یک شب مجلس روضهخوانی برگزار کردم و خیلی خسته بودم. رفتم خوابیدم و در عالم رویا خواب دیدم کنار قبر آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام هستم و بیبی فاطمه زهرا صدیقه کبری علیها سلام هم کنار قبر روضه میخوانند و گریه میکنند و بر مصائب فرزند بزرگوارشان نوحه میخوانند. گفت بعد از اینکه حضرت روضه خواندند و گریه کردند به من فرمودند تو هم بیا این شعرها را برای روضه فرزندم بخوان
أَیُّـهَا الْـعینَانِ فِـیضَا وَ اسْـتـهِـلَّا لَاتَـغـیـظَا
وَ ابْكِیَا بِالطَّفِّ مَیْتاً تُرِكَ الصَّدْرُ رَضِیضاً[1]
حضرت زهرا فرمودند به این چشمانت بگو برای فرزندم گریه کند. این اشکها کم نمیشود تمام نمیشود. گریه کنید بر آن آقایی که در کربلا به شهادت رسید. آنقدر او را آزار و اذیت دادند. سینهاش را زیر سمّ اسبها لگدمال کردند. در روایت داریم روز قیامت بیبی فاطمه زهرا علیها سلام پیراهن خونین اباعبدالله علیه السلام را در صحرای محشر میآورند و آن را به طرف آسمان میگیرند و عرض میکنند خدایا تو حکم کن بین ما و کسانی که به فرزندم جسارت و اهانت کردند خدایا من را شفیع برای کسانی که برای حسین گریه کردند قرار بده.
عرض کنیم بیبی جان فرزندانتان در جوانی مادری مثل شما را از دست دادند. وقتی شما را از دست دادند خودشان را روی بدن شما انداختند و گریه کردند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آنها را از روی شما بلند کرد و نوازش و محبت کرد. کجا بودید کربلا بیایید ببینید فرزندان حسینتان را با تازیانه و آزار و شکنجه از روی پدر جدا کردند.
3. جاهایی که اباعبد الله علیه السلام گریست
شیخ جعفر شوشتری چون اهل سخنرانی و روضه نبود بالای منبر روضه را از روی کتاب میخواند. یک وقت دلش میشکند و توسل به امام حسین علیه السلام پیدا میکند و عنایتی به ایشان میشود طوری که دو ساعت بدون کتاب منبر میرفتند. نه مردم خسته میشدند و نه خود او. گاهی روضه و منبر او طوری بود که یکی دو ساعت مردم گریه میکردند. آقا شیخ جعفر میگوید آیا خود امام حسین علیه السلام هم گریه کرده یا نکرده است. بعد میفرماید حتما این کار را کرده است؛ چون گریهکردن بر اهلبیت علیهم السلام از افضل عبادات است.
بعد جاهایی را که امام گریه کردند را ذکر میکند.
اول بار در روز دوم محرم بود که اهلبیت علیهم السلام وارد صحرای کربلا شدند. حضرت خیلی گریه کردند
و گفتند خدایا اعوذ بک من الکرب و البلا خدایا من به تو پناه میبرم از گرفتاری و بلا و
جای دیگری که ایشان گریه کردند زمانی بود که فرزندش حضرت علیاکبر علیه السلام اذن میدان گرفتند. آقا یک نگاهی به قد و قامت علی انداختند و به قدری منقلب شدن که محاسنشان به طرف آسمان را گرفتند و شروع کردند به اشکریختن.
جای دیگری که گریستند زمانی بود که یادگار برادرش حضرت قاسم اجازه میدان گرفتند.
آقا به یاد برادرش افتادند و قاسم را در آغوش گرفتند و بسیار گریه کردند. حضرت قاسم که نابالغ بود آنقدر دست و پای عمویش را بوسید تا عمو را راضی به رفتن کرد.
جای دیگری که آقا گریست زمانی بود که حضرت کنار نهر علقمه آمد و چشمش به بدن قطعه قطعه برادرش قمربنیهاشم حضرت عباس علیه السلام افتاد. فبکا بکاء عالیا میگویند دشمن تا آن موقع گریه بلند آقا را ندیده بود. بلند بلند آقا گریه کردند.
یکی دیگر از جاهای که حضرت خیلی گریه کردند موقعی بود که با بیبیسکینه میخواستند خداحافظی کنند. آنقدر گریه کردند که حالشان منقلب شد. آقا دختر کوچکش را در آغوش گرفت و با گریه فرمودند دخترم با این اشکهایت دل بابایت را آتش نزن.
یکی دیگر از جاهایی که آقا خیلی گریه کردند زمان وداع با خواهرش زینب کبری علیها سلام بود. آقا روح و جان زینب است. نمیدانم چه جوری حضرت زینب علیها سلام و امام حسین علیه السلام از هم جدا شدند.
آخرین جایی که اباعبدالله خیلی گریه کردند لحظه آخر عمرش بود که صورت غرق به خونش روی خاک گرم کربلا افتاد و فرمود و أبكی مكروباً[2] یعنی خدایا با دل پر درد گریه میکنم و از تو کمک میگیرم.
5. به فدای لب تشنه ات یا حسین
امام صادق علیهالسلام فرمود: من میترسم فضائل زیارت قبر جدم اباعبدالله را بگویم مردم دیگر به خانه خدا نروند. معلوم میشود خیلی از فضائلش را به ما نگفتند. هر قدمی که برای زیارت قبر اباعبدالله برداشته میشود ثواب یک حج عمره دارد. امام صادق علیهالسلام فرمود: کسی که قدرت داشته باشد به زیارت قبر آقا اباعبدالله برود و نرود عاق پیامبر و اهلبیت است. یعنی ما از او راضی نیستیم.
آقا اباعبدالله از مال و جان و عزیزان و خواهر و بردارها و جوان و طفل شش ماهاش در راه خدا گذشته است. چه کسی در عالم این قدر فداکاری و گذشت کرده است؟ حسین جان
آن لحظههای آخری که آقا اباعبدالله در گودی قتلگاه افتاده بودند. صدا میزد «اسْقُونِی شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج33/ ص:7). ای قوم یک جرعه آب به من بدهید جگرم از تشنگی میسوزد. در روایت داریم آن قدر عطش بر آقا غلبه کرده بود که بین آقا و آسمان هالهای از دود پیدا شده بود. عطش که شدید بشود بینایی چشم کم میشود. اما آقا هر چه ناله زد کسی جواب آقا را نداد. یک وقت آقا دیدند سینه مبارکشان سنگین شد. و شمر جالس علی صدره شخصی میگوید من دلم سوخت. اجازه گرفتم رفتم آب بیاورم. اما وقتی که برگشتم دیدم آن ملعون از گودی قتلگاه بیرون آمد. دامن نحسش را کنار زد دیدم سر بریده اباعبدالله را بریده است. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ»، «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ»(هود: 18). «وَ سَیعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ» (الشعراء: 227).
خدایا به حق اباعبدالله الحسین از برکات این ماه همه ما را بهرهمند بگردان. قلب امام زمان را از ما راضی و فرجشان را نزدیک بگردان. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهلبیت جدا مگردان. به حق محمد و آل محمد از همه ما بالاخص از جوانهای ما رفع گرفتاری و پریشانی بفرما. به مریضهای اسلام لباس عافیت بپوشان. آرزوی مکه و مدینه و کربلا بر این دلها مگذار. اموات گذشتگان، شهدا، امام راحل، اموات و شهدای این جمع را با انبیاء و اولیائت محشور بگردان.
پایگاه واعظون
تهیه و تنظیم: گروه حوزه علمیه تبیان