روضه خوانی
در خانه ما بود دیشب
یک بار دیگر روضه خوانی
البتّه این را هم بگویم
هم روضه و هم میهمانی
در هر اتاقی سفره ای بود
هر گوشه اش یک دیس خرما
نان و پنیر و سبزی و آش
با چند تا بشقاب حلوا
وقتی که مادر سفره را چید
من هیچ چیزی کم ندیدم
هم شمع و قرآن بود در آن
هم عکس داداش شهیدم
خرما و حلوا پخش می کرد
بابا میان میهمان ها
من نیز گاهی چای و شربت
می ریختم در استکان ها
برخاست از یک سو صدایی:
«یا رب! به حق صاحب دین
پیروز کن اسلام ما را»
ما یک صدا گفتیم: آمین!
دیشب تمام خانه ما
از گریه هامان شد معطّر
هم مرد و هم زن گریه کردند
من داشتم یک حال دیگر
وقتی که آقا روضه را خواند
شد خانه سرشار از محبّت
دیگر تمام خانه گرم از
احوالپرسی بود و صحبت
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع:شعر های شیرین