روضه امام حسین علیه سلام
امام حسین علیه السلام کنار بستر امام مجتبی علیه السلام نشسته بود. خون از گلوی حضرت میریخت؛ امام حسین علیه السلام نگران بودند و غصه میخوردند. امام حسن علیه السلام فرمود: لایوم کیومک یا ابا عبدالله. سی هزار نفر تو را محاصره میکنند.
اوج حادثه عاشوراست. شش ماههاش را روی دستش به شهادت رساندند. دیگر کسی نمانده بود پس خود امام عازم میدان شد.
شد آسمان تاریک از این قلب پر آه و دود من
نزدیک گردیده غروب، ای طالع مسعود من
تنهابه میدان میروی گریان و عطشان میروی
میسوزم و ریزد ازچشم تو ریزد سرشک از دود من
بگذار بوسم پای تو چون سایه بالای تو
بازآ در آغوشت کشمای شاهد مقصود من
از روح طوفانی تو بنیاد صبرم شد به باد
دامن مکش آخر چنین بگسست تار و پود من
امام علیه السلام به کنار خیمهها آمد. در این فرصت کوتاهی که برایش باقی مانده بود آخرین سفارشها را به زینب، رباب و سکینه کرد و فرمود: به خیمه بروید و پردهی خیمه را بیندازید و از خیمه بیرون نیایید. دیگر در این بیابان محرمی برایتان باقی نمانده است. امام به طرف میدان میرفت، ناگهان دید ذوالجناح حرکت نمی کند، دید دختر سه سالهاش جلوی اسب ایستاده؛ بابا از اسب پیاده شو بابا روی زمین بنشین و مرا در دامنت بنشان.
امام حسین علیه السلام روی زمین نشست و در حالیکه گریه میکرد کودکش را بر زانو نهاد. رقیه گفت: میدانم اگر به میدان بروی دیگر باز نمیگردی. میشود دست یتیم نوازی بر سر من بکشی؟ امام حسین فرمود: دخترم اینقدر با اشکهایت دل مرا آتش نزن و این قدر با حرفهایت دل بابا را نسوزان.
امام به میدان رفت ولی دیگر باز نگشت. اهل بیت در حرم نشستهاند و منتظرند. ناگهان دیدند صدای ذوالجناح میآید. پردهی خیمه را بالا زدند و دیدند : « نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً[1]» دیدند زین واژگون شده. اهلبیت دنبال ذوالجناح میدویدند و به سر و صورت میزدند.
وا محمدا وا علیا وا ابتا. بالای بلندی آمدند و دیدند دشمن مثل نگین امام حسین علیه السلام را محاصره کرده است. « وَ شِمْرٌ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ مُولِغٌ سَیْفَهُ فِی نَحْرِكَ قَابِضٌ شَیْبَتَكَ بِیَدِهِ ذَابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِه[2]» ناگهان دیدند زمین میلرزد، آسمان تیره شده.
زینب علیهاالسلام به امام سجاد علیه السلام عرض کرد پسر برادرم چه شده؟ فرمود: عمه دامن خیمه را بالا بزن.
پی نوشتها :
[1] . بحار الانوار، علامه مجلسی، 98/323
[2]. بحار الانوار، علامه مجلسی، 98/241
منبع :سایت واعظون
تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان ، جواد دلاوری