تبیان، دستیار زندگی
او هنرمند زبردستی در خطاطی و تذهیب بود. به او گفتم، شما می‌‌توانید یک قرآن به خط خودتان بنویسید. او خندید و پس از بازگشت از سفر به تدارکات وسایل نگارش قرآن پرداخت. همان روزهای اول بود که به من گفت، هرگاه کار نوشتن این قرآن تمام شود، عمر من هم به پایان می
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهیدی که قرآن کریم را خطاطی کرد


او هنرمند زبردستی در خطاطی و تذهیب بود. به او گفتم، شما می‌‌توانید یک قرآن به خط خودتان بنویسید. او خندید و پس از بازگشت از سفر به تدارکات وسایل نگارش قرآن پرداخت. همان روزهای اول بود که به من گفت، هرگاه کار نوشتن این قرآن تمام شود، عمر من هم به پایان می‌‌رسد.


شهیدی که قرآن کریم را خطاطی کرد

سرلشکر شهید شریف اشراف به سال 1316 در شیراز به دنیا آمد. در طفولیت پدر و مادر خود را از دست داد و همراه خواهران خویش تحت تکفل عمه‌اش قرار گرفت.

بعد از اتمام دوره دبیرستان به تهران آمد و در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد و سه سال بعد با درجه ستوان دومی فارغ‌التحصیل شد. وی با موفقیت در گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی توانست برای گذراندن دوره نظامی به آمریکا برود و ضمن گذراندن دوره‌های مقدماتی دوره‌های رنجری، چتربازی و تکاوری را نیز در آنجا آموزش ببیند.

در سال 1339 به وطن بازگشت و پس از ازدواج به شیراز منتقل شد و در مقام استاد درس اسلحه شناسی خدمت خود را آغاز کرد. در سال 1342 در مسابقات سنتو، مقام دوم تیراندازی با اسلحه کلت را از آن خود کرد و به همین دلیل با درجه ستوان یکمی و به عنوان استاد دوره تکاوری و کوهستان شیراز به لشکر گارد منتقل شد.

"سال 1347 بود. روزی به زیارت بارگاه ملکوتی حضرت معصومه رفته بودیم. پس از زیارت به موزه آن حضرت رفتیم. آنجا قرآن‌های خطی بسیاری در معرض دید عموم مردم قرار گرفته بود و شریف با علاقه خاصی آنها را می‌‌دید. او هنرمند زبردستی در خطاطی و تذهیب بود. به او گفتم، شما می‌‌توانید یک قرآن به خط خودتان بنویسید. او خندید و پس از بازگشت از سفر به تدارکات وسایل نگارش قرآن پرداخت. همان روزهای اول بود که به من گفت: هر وقت کار نوشتن این قرآن پایان یابد، عمر من هم به پایان می‌‌رسد.

او آنقدر به کار خودش علاقه داشت که حتی تذهیب حاشیه قرآن را نیز خودش انجام داد. سال‌ها گذشت و در سال 1358 کار نوشتن قرآن کریم به پایان رسید. دو ماه پس از آن رهسپار کردستان شد، چون ضد انقلاب در کردستان کشتار می‌‌کرد

او آنقدر به کار خودش علاقه داشت که حتی تذهیب حاشیه قرآن را نیز خودش انجام داد. سال‌ها گذشت و در سال 1358 کار نوشتن قرآن کریم به پایان رسید. دو ماه پس از آن رهسپار کردستان شد، چون ضد انقلاب در کردستان کشتار می‌‌کرد."  (راوی: همسر شهید)

سال 1356 بود مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی به اوج خود رسیده و آرامش سردمداران حکومت، سبب شده بود عوامل حکومت پهلوی از هر راهی برای مقابله با قیام استفاده می‌کردند؛ اما هر راهی که سد می‌‌شد، صدها راه دیگر با خون بر زمین ریخته جوانان مسلمان و مبارز گشوده می‌‌گشت.

آن روزها شهید اشراف در دفتر ویژه اطلاعات کار می‌کرد. روزی در جلسه‌ای از او و همکارانش خواسته شد تا هر کس طرح و پیشنهادی برای مقابله با مبارزین دارد، آزادانه اعلام کند و به آنها اطمینان داده شد که راهکارهای آنها به هر شکلی که باشد، پیامدهای منفی برایشان در بر نخواهد داشت. از هر طرف صدایی به گوش می‌رسید و همه تلاش داشتند تا راهی جدید برای مبارزه با انقلابیون پیشنهاد کنند؛ اما جمله‌ای که با جسارتی خاص بیان شد با همه جمله‌های دیگر تفاوت داشت، این حنجره حقگوی اشراف بود که بدون ترس گفت: خواسته آقای خمینی و به دنبال آن حرکت انقلابی مردم بر حق است و شاه باید از آقای خمینی معذرت‌ خواهی کند.

جمع فرماندهان گارد شاهنشاهی به یکباره ساکت شد. چشم‌های حیرت‌زده به سوی اشراف خیره شده بود. (راوی:سرتیپ اسدالله آوند فقیه)

از هر طرف صدایی به گوش می‌رسید و همه تلاش داشتند تا راهی جدید برای مبارزه با انقلابیون پیشنهاد کنند؛ اما جمله‌ای که با جسارتی خاص بیان شد با همه جمله‌های دیگر تفاوت داشت، این حنجره حقگوی اشراف بود که بدون ترس گفت: خواسته آقای خمینی و به دنبال آن حرکت انقلابی مردم بر حق است و شاه باید از آقای خمینی معذرت‌ خواهی کند. جمع فرماندهان گارد شاهنشاهی به یکباره ساکت شد

سال 1358 بود و پدر را برای خدمت در لشکر 21 حمزه دعوت کرده بودند. روزی متوجه شدم که هنگام نگارش قرآن کریم با حالتی خاص اشک از چشمانش سرازیر بود. علت را جویا شدم. ایشان پاسخ دادند: رفتن من به ارتش بنا بر علاقه و ذوقی بود که به فنون نظامی داشتم و به هیچ وجه انگیزه خدمت به نظام طاغوت در سرم نبود و اکنون متأسفم و حسرت می‌ خورم که چرا بیشتر عمر خدمتی ام در نظام طاغوت گذشته و ای کاش، خداوند متعال از آغاز توفیق خدمت در ارتش جمهوری اسلامی را نصیب من می‌‌کرد. (راوی: دکتر هنگامه اشراف (دختر شهید))

اوایل مهر ماه 1358 گردان شهید اشراف وارد سنندج شد و قرار بر این بود تا جایگزین گردان مستقر در محور سنندج ـ بانه شود.

ستون نیروها با موفقیت به سردشت رسید، ولی پرسنل گردان قبلی به دلیل درگیری‌های پی‌درپی و حضور چندین ماهه در سردشت برای بازگشت به سنندج عجله داشتند. همین امر و شرایط دشوار و حساس منطقه، اشراف را بر آن داشت تا هرچه سریعتر ستون را به سمت سنندج حرکت دهد.

سرلشکر شهید شریف اشراف

در همین گیرودار، اخباری مبنی بر تحرکات قریب‌الوقوع نیروهای ضد انقلاب به دستمان رسید. نیروها پس از پشت سر گذاشتن پل «بط» وارد منطقه کرخان (حدفاصل میان سردشت و بانه) شدند.

ساعت 2 بعد از ظهر بود که نیروها با دشمن رو در رو شدند و درگیری اوج گرفت. در همین اثنا گلوله‌ای به پایین زانوی شهید اشراف برخورد کرد و او به سرعت با کمربند بالای زانو را بست تا ازخونریزی جلوگیری کند. بلافاصله به هدایت نیروها ادامه داد، ولی با برخورد گلوله‌های دیگر به نقاط دیگر بدن از پای نشست و به شهادت رسید.(راوی: یکی از همرزمان شهید)

سرانجام سرلشکر شهید شریف اشراف که معاونت لشکر 21 ارتش جمهوری اسلامی را بر عهده داشت، در 10 / 8/ 1358 مصادف با عید سعید قربان در درگیری با نیروهای وابسته ضد انقلاب به شهادت رسید و برگ زرین دیگری در دیوان رشادت و فداکاری ارتشیان جمهوری اسلامی به یادگار نهاد.

قرآن دست نویسش را ده سال و چهارده ماه و سه روز ، وقت صرف نوشتنش کرده بود. می‌گفت با پایان تحریر کتاب خدا عمر من هم تمام می شود. توی قرآن دست نویسش نوشته بود: اگر می‌خواهی با خدا حرف بزنی نماز بخوان و اگر می‌خواهی خدا با تو حرف بزند قرآن بخوان و اگر می خواهی ارتباط دو طرفه و همزمان باشد، قرآن بنویس. دو ماه بعد از تمام شدن نوشتن قرآن شهید اشراف طبق پیش‌بینی خودش جام شیرین شهادت را سر کشید و به آرزوی دیرین خود نائل شد.

فرازی از وصیتنامه سرلشکر شهید شریف اشراف:

همسر عزیزم تو بهتر از هرکس با خصوصیات اخلاقی من آشنا هستی. تو نیک می‌‌دانی که عشق و علاقه عرفانی من به امام امت حد و مرزی ندارد. این انس و الفت من به حضرت امام یک وابستگی روحی و فاقد زمان و ابدیت است. من با تمام وجودم کوشیده‌ام تا فرمان امام معزز را به بهای جان بخرم. پس از مرگم عکس کوچکم را در قسمت تمثال مبارک امام الصاق کن تا تسکین بخش روحم باشد.

سرانجام سرلشکر شهید شریف اشراف که معاونت لشکر 21 ارتش جمهوری اسلامی را بر عهده داشت، در 10 / 8/ 1358 مصادف با عید سعید قربان در درگیری با نیروهای وابسته ضد انقلاب به شهادت رسید و برگ زرین دیگری در دیوان رشادت و فداکاری ارتشیان جمهوری اسلامی به یادگار نهاد.

از فرزندانم به نیکی مراقبت کن و به آنان چگونه زیستن و چگونه مردن را بیاموز و خط امام را سرمشق زندگی خود گردان.

این دنیا گذراست و دلبستگی به آن نداشته باش.

روحش شاد و یادش گرامی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع : تابناک