تبیان، دستیار زندگی
سعادت آباد فیلمی در مورد ناگفته‌های روابط است. ناگفته‌هایی که کم کم مانند یک بهمن بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند و دیوار اعتماد را فرو می‌ریزند. در مسیر دیدار از بیست و چهار ساعت از زندگی سه زوج وارد جامعه‌ای می‌شویم که پنهان کاری را به عنوان یک اصل پذیرفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیوارهای فروریخته

نگاهی به فیلم «سعادت‌آباد» ساخته مازیار میری


سعادت آباد فیلمی در مورد ناگفته‌های روابط است. ناگفته‌هایی که کم کم مانند یک بهمن بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند و دیوار اعتماد را فرو می‌ریزند. در مسیر دیدار از بیست و چهار ساعت از زندگی سه زوج وارد جامعه‌ای می‌شویم که پنهان کاری را به عنوان یک اصل پذیرفته است.


سعادت‌آباد»

ترس از قضاوت و در عین حال قضاوت کردن شخصیت‌ها نسبت به هم و فرو ریختن دیوار اعتماد حاصل این پنهان کاری‌هایی است که در ظاهر به چشم نمی‌آیند. در عین حال فیلم میری، در مورد دشواریهای روابط زناشویی و رابطهء بین زن و مرد هم هست. توقعات دو طرف از هم بی‌نتیجه باقی می‌مانند و باز هم قضاوتهای شتابزده این دیوار بی‌اعتمادی را ضخیم‌تر می‌کند. عنوان کنایی فیلم، گرچه در طول اثر کاملا جا نمی‌افتد، اما مسیر حرکت ماشین یاسی به سمت سعادت آباد (محنت آباد؟) مسیری کنایی را تداعی می‌کند. هم چنان که آهنگ ماشین لاله و علی (همه چی آرومه!) و حرکت ماشینشان از میان ماشینهایس دیگر اتفاقات آینده را پیش گویی می‌کنند. میری در کنترل صحنه‌ها و بازی بازیگران توانایی‌های خود را نشان داده است. اما حفره‌های فیلمنامه و لحظات لخت آن در بسیاری از نقاط به چشم می‌خورند. تاکیدهای چندین و چندین باره روی غذا درست کردن یاسی‌گاه کارکرد کمیک پیدا می‌کند. رابطهء شخصیت‌ها با سبد حاوی قرص‌ها به نشانهء درستی ختم می‌شوند (قرص نخوردن یاسی در انت‌ها). اما نشانه‌های بی‌کارکردی مثل‌‌ همان غذا درست کردن گاهی فیلم را از نفس می‌اندازند.

امیر عربی و میری با نشان دادن یک برش و وضعیت بحرانی و زیر لایه‌های زندگی متوسط شهری تنها به حساس کردن فکر واندیشهء مخاطب فکر کرده‌اند. البته که یکی از وظایف هنر حساستر کردن ما نسبت به پیرامونمان است.

امیر عربی و میری با نشان دادن یک برش و وضعیت بحرانی و زیر لایه‌های زندگی متوسط شهری تنها به حساس کردن فکر واندیشهء مخاطب فکر کرده‌اند. البته که یکی از وظایف هنر حساستر کردن ما نسبت به پیرامونمان است. اما آثار هنری بزرگ آثاری هستند که با اندیشهء نابشان از یک زوایهء ویژه به جهان می‌نگرند و پیشنهادی برای مخاطب دارند. پیشنهادهای سعادت آباد به مرحلهء فعلیت نمی‌رسند و تنها به وضعیت آینه گی کفایت شده است.

سعادت‌آباد»

گرچه باید در کیفیت و نقش تصاویر این آینه و شفاف بودنش هم شک کرد. پایان بندی فیلم در میانهء شک فیلمنامه نویس و کارگردان معلق می‌ماند. آب ریختن روی گیاه و تاکید دوربین روی آبی که سریعا جذب می‌شود، معانی ناتمامی را در ذهن مخاطب باقی می‌گذارد. این امیدو باروری در کجای فیلم دیده می‌شود و کدام نشانه را از آن دیده‌ایم؟ یاسی اعتمادش را به کل از محسن از دست داده است. آیا تنها به بچهء داخل شکمش دلخوش کرده است؟ این پایان بندی به نوعی فرار کردن از زیر بار تاویل و قضاوت است. انگار فیلمنامه نویس و فیلمساز جرئت این را نداشته‌اند که موضع گیری شفافی در مورد موضوعشان داشته باشند. سالهاست در سینمای ایران مد شده است که با چراغ خاموش کردن و خاموشی یک خانه سر و ته داستان به هم دوخته شود. حالا در این میان یک گیاه بلاتکلیف هم می‌آوریم تا ادای روشنفکران را هم در آورده باشیم و تولید معنای بی‌معنایی را بر دوش مخاطب بیچاره بگذاریم. با این وجود سعادت آباد در کارنامهء متنوع میری گامی به پیش است. اما اثری از جسارت در آن نمی‌بینیم.

بازی بازیگران بسیار خوب هماهنگ است. از میان آن‌ها امیر آقایی را بر می‌گزینم که با یک بازی حساب شده مرحله به مرحله خشم و عاطفه و حسایت یک مرد شکننده را به خوبی در آورده است. انگار او باید طلبش را از همهء اطرافش بگیرد. تنهایی‌ها و سکوت‌ها و بغض‌هایش ثابت می‌کند که او چقدر بازیگر بزرگ و قدر نادیده‌ای است. کافی است که یک بار دیگر سکانس دو نفرهء او با حاتمی را به یاد بیاوریم.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:سینمای ما/ بهنام شریفی