تبیان، دستیار زندگی
سر محمد شاه (آقاخان محلاتی) معروف به ‌آقاخان سوم، فرزند سلطان علیشاه آقاخان دوم و رهبر سیاسی ـ مذهبی فرقة اسماعیلیان نزاری در سال 1294 ق / 1877 م، در كراچی به دنیا آمد. جد آقاخان محلاتی موسوم به آقاخان اول پسر ارشد شاه خلیل‌ الله رئیس فرقة اسماعیلیه كه در
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آقا خان سوم کیست؟


سر محمد شاه (آقاخان محلاتی) معروف به ‌آقاخان سوم، فرزند سلطان علیشاه آقاخان دوم و رهبر سیاسی ـ مذهبی فرقة اسماعیلیان نزاری در سال 1294 ق / 1877 م، در كراچی به دنیا آمد. جد آقاخان محلاتی موسوم به آقاخان اول پسر ارشد شاه خلیل‌ الله رئیس فرقة اسماعیلیه كه در سن سیزده سالگی جانشین پدر و پیشوای فرقة اسماعیلیه شده بود، مورد توجه و استمالت فتحعلی شاه قاجار قرار گرفت.
آقاخان محلاتی

شاه قاجار برای دلجویی از این مرشدزاده محلاتی، یكی از دختران خود را به عقد او در آورد و حكومت قم و محلات را نیز به وی بخشید. در زمان محمد شاه قاجار نیز آقاخان مورد توجه محمد شاه قرار گفت و به حكومت كرمان رسید. وی به مجرد اینكه، محمد شاه به هرات لشكر كشی كرد، در جنوب طغیان و آشوبی به پا نمود و قصد داشت، قسمتی از خاك ایران (كرمان و سیستان) را به تحریك انگلیسی‌ها از ایران تجزیه نماید. ولی پس از اینكه، توفیقی نیافت انگلیسی‌ها او را در سال 1257 ق، به هندوستان فرستادند تا آقاخان در آنجا برای آنان مصدر خدماتی گردد و بدین ترتیب رهبران بعدی فرقه اسماعیلیه نیز در هندوستان ساكن شدند. آقاخان دوم (علی‌شاه) از دو همسر نخست خود دو فرزند پسر داشت كه پیش ازوی درگذشتند. پس از مرگ وی تنها پسر بازمانده‌اش از همسر ایرانی او، شمس‌ الملوك، كه محمد نام داشت، در سن هشت سالگی به عنوان چهل و هشتمین امام نزاری در بمبئی سمت امامت یافت و آقاخان سوم عنوان گرفت. راهنما و قیم او ظاهراً عمویش آقا جنگی شاه بود. اما وی در سال 1908 م / 1326 ق، در حوادثی كه به دنبال تصویب قانون ناسازگاری با مصالح دیگر اعضای خانواده او روی داد، در جده به قتل رسید. آقاخان سفرهای اروپایی زیادی داشت و این سفرهای اروپایی، سرانجام آقاخان را اروپا نشین كرد و علی‌رغم میل كسانی كه می‌خواستند آقاخان در كلكته كه موطن او تعیین شده بود، زندگی كند، وی مقیم اروپا گردید. آقاخان در سال 1323 ق/ 1906 م، در ملاقاتی با لرد مینتو در سیملا، به عنوان رئیس هیئت نمایندگی مسلمانان هند، از نایب‌السلطنه خواست كه به مسلمانان هند به چشم اقلیت ننگرند و آنان را ملتی در دل ملت دیگر بدانند و برای مسلمانان این حق را قایل شوند كه نمایندگان مساوی در شوراهای محلی و قانونگذاری هند داشته باشند. این گفتگوها تا حدی ثمر بخش واقع شد و كرسی مستقلی در كنگره برای ایالات مسلمان نشین هند مانند پنجاب و بنگال شرقی تأسیس گردید.

آقاخان از رضاشاه تمجید می‌كرد و هنگام تاجگذاری او، تلگراف تبریك و تهنیت به ایران فرستاد. آقاخان در نخستین دهه حكومت محمد رضا شاه درخواست تابعیت ایران را كرد كه مورد قبول محمد رضا پهلوی واقع شد

آقاخان با رهبران مسلمان به منظور تحقق بخشیدن به اهداف مشترك، تشكل مستقلی به نام «مسلم لیگ» (Muslem Leag) ترتیب دادند و موفقیت آقاخان در كسب امتیاز برای مسلمانان از انگلیسیان سبب شد، تا از بدو تأسیس اتحادیة مسلمانان سراسر هند (مسلم لیگ) در 1906 م، به رهبری آن انتخاب شود. وی این سمت را تا سال 1331 ق / 1912 م، كه از آن استعفا كرد، عهده دار بود. آقاخان به ایران علاقه داشت. چه او با واسطه پدر و مادر به خاندان قاجار نسب می‌برد. او همواره مدعی بود كه درزندگی شخصی از «الگوی ایرانی ـ مسلمان» پیروی كرده است. در جریان قرارداد 1919 م، آقاخان در نطقی در لندن سخت با آن قرارداد مخالفت كرد ولی با گذشت زمان نظرش تغییر كرد تا آنجا كه، حتی از این كه چنان قراردادی سرنگرفته است اظهار تأسف كرد. پس از كودتای 1299ش، در ایران و بالاگرفتن كار رضاخان، سران قاجار، كه نگران اوضاع بودند تصمیم به مذاكره مستقیم با انگلیسی‌ها گرفتند. نصرت‌السلطنه و عضدالسلطان، عموهای احمدشاه برای این كار مأمور شدند و آنها به قصد استفاده از اعتبار آقاخان او را در لندن با خود همراه كردند. اما این كوشش نتیجه‌بخش واقع نشد و ناامید بازگشتند.

وی به مجرد اینكه، محمد شاه به هرات لشكر كشی كرد، در جنوب طغیان و آشوبی به پا نمود و قصد داشت، قسمتی از خاك ایران (كرمان و سیستان) را به تحریك انگلیسی‌ها از ایران تجزیه نماید

آقاخان از رضاشاه تمجید می‌كرد و هنگام تاجگذاری او، تلگراف تبریك و تهنیت به ایران فرستاد. آقاخان در نخستین دهه حكومت محمد رضا شاه درخواست تابعیت ایران را كرد كه مورد قبول محمد رضا پهلوی واقع شد. وی گاهگاهی نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم، در سیاست‌های مربوط به ایران دخالت می‌كرد. مثلاً در قضیه ملی شدن صنعت نفت او به میانجی‌گری میان ایران و انگلیس پرداخت. مرگ آقاخان سوم در 11 ژوئیه 1957 در ژنو رخ داد. جسد وی را به آسوان در مصر منتقل كردند و همانجا به خاك سپردند. پس از مرگ وی برخی از روزنامه‌های اروپایی به شرح جزئیات زندگی او پرداختند و عنوان‌هایی برای او ذكر كردند. «تایمز» وی را شهروند جهانی خواند؛ گاردین به وی عنوان پادشاه بدون كشور داد.
بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

منبع : مرکز مطالعات و پژوهشهای سیاسی