ایرج بسطامی
هنرمندی که با مرگش زنده شد
به گزارش خبرنگار مهر در کرمان، ن صبح حزن انگیز زمستان82 را، شاید دیگران فراموش کرده باشند اما کرمانیها هنوز خاطرشان هست؛ زمین با بی رحمی هرچه تمام تر، خشم خود را بر سر “بم” خالی کرد؛ ارگ 2 هزار ساله فرو ریخت و شهر با خاک یکسان شد. لحظه به لحظه بر ماری که از تعداد کشته شدگان داده می شد افزوده می شد، کوی و برزنی نبود که سیاه پوش نشده باشد و دلی نبود که به عزای عزیزی ننشسته باشد اما در ن روزها، حزن این فاجعه را صدای بسطامی بود که بیش از هر کلام دیگری می نمایاند؛
“گلپونه های وحشی دشت امیدم، وقت سحر شد/ خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد… من مانده ام تنهای تنها، من مانده ام تنها، میان سیل غمها”… صدایی که خودش هم زیر وارهای این زلزله مهیب برای همیشه خاموش شد و تازه ن زمان بود که مشخص شد این استاد برجسته موسیقی ایران، چقدر غریب زیسته و حالا چقدر غریب رفته است.
اکنون هم که 8 سال است در موسیقی ایران جای استاد بسطامی خالی است، چقدر کم از جای خالی او حرفی زده می شود و چقدر یادش هم غریبه شده است؛ این هنرمند نامدار کرمانی در زمان حیاتش ناشناخته ماند؛ نه چندان همایش های تجلیلی برایش برگزار شد نه کسی از روزنامه ها و رادیو و تلویزیون حتی یک بار سراغی از او گرفت ن هم درست در شرایطی که بسیاری از فعالان و پژوهشگران موسیقی ایران بر این باورند که برای داشتن فرد دیگری چون ایرج، باید قرنها صبر کرد.
ارایه 11 کاست در 14 سال فعالیت
ایرج بسطامی در سال 1336 در شهرستان بم، در همسایگی ارگ دوهزار ساله، متولد شد. شاید روی وردن او به هنر به دلیل تربیتش در خانواده ای هنرمند بوده است چرا که در زندگینامه وی ورده شده که هر یک از اعضای خانواده ایرج بسطامی، از جد پدری گرفته تا پدربزرگ و پدر، در زمینه خواندن واز و نواختن سازهای مختلف تجربه داشته اند.
زندگی در کنار چنین هنرمندانی همراه با استعداد ذاتی ایرج، از پنج سالگی علاقه اش را به خواندن برای دیگران نمایان ساخت. این علاقه و پیگیری موجب شد که پدر بزرگ به استعداد شگرف وی در زمینه فراگیری واز پی برده و بارها به دیگران تاکید کند “او در ینده خواننده بزرگی خواهد شد”. از این رو پدر ایرج کمر همت بست تا این کودک مستعد را در مسیر صحیح موزش قرار دهد و این گونه شد که ایرج نخستین معلم واز خویش را در خانه و در هیئت پدر یافت.
ایرج بسطامی در سال 1336 در شهرستان بم، در همسایگی ارگ دوهزار ساله، متولد شد. شاید روی آوردن او به هنر به دلیل تربیتش در خانواده ای هنرمند بوده است چرا که در زندگینامه وی آورده شده که هر یک از اعضای خانواده ایرج بسطامی، از جد پدری گرفته تا پدربزرگ و پدر، در زمینه خواندن آواز و نواختن سازهای مختلف تجربه داشته اند.
در ادامه زندگینامه این استاد شهیر موسیقی سنتی کشور مده است که وی در سنین نوجوانی مجذوب عموی بزرگوارش “یداله بسطامی” بود که خود مردی مهربان و از نوازندگان چیره دست بم و معلم موسیقی بود. در همین ایام گروهی با همکاری برادران بسطامی و با سرپرستی یداله بسطامی تشکیل شد که در رادیو و تلویزیون ن زمان اجرای برنامه داشتند.
پس از ن، ایرج با کمک زنده یاد حسین سالاری (از نوازندگان نامدار کرمانی) به کلاس واز استاد شجریان راه پیدا کرد و به فراگیری واز و ردیف های وازی پرداخت. بعد از تعلیمات استاد شجریان نزد استاد مشکاتیان رفت و به فراگیری تلفیق شعر و موسیقی و ادامه ردیف های وازی پرداخت.
اولین اثری که از وی وارد بازار موسیقی کشور شد “افشاری مرکب” بود. در زندگینامه این استاد برجسته مده است که ایرج بسطامی در سن 40سالگی به اوج فعالیت خود رسید و در طول 14 سال فعالیت، 11 کاست ماندگار، به یادگار گذاشت. وی همچنین در شهرستان محل تولدش، سرپرستی خانواده برادر مرحومش را به عهده گرفت. این همراهی و سرپرستی تا زمان مرگ ادامه داشت به گونه ای که تمام اعضا این خانواده (به جز خاطره، دختر برادر ایرج) همراه ایرج در زلزله دی ماه 82 جان باختند.
بسطامی، خود شاگردانی را هم پرورش داد. او در مدت زندگی اش در بم، کلاس واز برای جوانان محروم و مستعد در شهرهای بم و کرمان، برگزار می کرد.
درختی پربار روییده در خاک کویر
اما از ویژگی های اخلاقی که مرحوم بسطامی داشت سادگی و تواضعش بود که البته خاص مردم خونگرم کویرنشین کرمان است.
فواد توحیدی، نوازنده و پژوهشگر موسیقی که به گفته خودش از سنین نوجوانی با وی شنا شده این خصوصیت استاد بسطامی را تایید می کند.
وی به خبرنگار مهر می گوید: بسطامی نشانه شکار درختی بود که پرباری او باعث افتادگی اش می شد. توحیدی بیان می دارد: بسطامی در بیشتر جلسات شنونده بود تا گوینده و واقعا هم فرد بی ادعا و فروتنی بود.
وی می افزاید: از نظر خلق و خو، همه کسانی که با وی شنایی داشته اند می گویند که در نهایت اینکه به نظر می رسید فرد ساده ای باشد، از لحاظ فهم و شعور بسیار بالاتر از دیگران بود.
وی ادامه می دهد: بسطامی عادت داشت که در مقابل دیگران سکوت کرده و ژس العملی نشان ندهد که همه، این رفتار او را به پای سادگی استاد می گذاشتند.
خود را به ندانستن می زد
توحیدی همچنین اضافه می کند: وی بسیار شوخ طبع و نمایانگر انسانی رند به معنای نچه که در عرفان ایران می ید بود، یعنی کسی که همه چیز را می داند اما خود را به ندانستن می زند.
این هنگساز کرمانی به خصلت هنری بسطامی هم اشاره کرد و اظهار داشت: بسطامی سبک خاص خودش را داشت؛ همه کسانی که از محضر استادی همچون شجریان بهره مند می شوند دوست دارند که مثل استاد خود بخوانند اما بسطامی با نکه از محضر چنین اساتیدی هم بهره گرفته بود اما به سبک خودش می خواند.
توحیدی می افزاید: به عقیده بنده، اگر کسانی باشند که راه او را ادامه داده و پژوهشی اساسی درباره سبک بسطامی داشته باشند می توانیم مکتبی با عنوان “مکتب وازی کرمان” در موسیقی ایرانی ثبت کنیم.
تنها حنجره چپ کوک موسیقی معاصر ایران
این موسیقی دان کرمانی تصریح می کند: نوع رایه ای که بسطامی از ردیف موسیقی ایرانی داشت، خاص خودش بود. وی تاکید می کند: اساتید بزرگ موسیقی ایران و کسانی که بر ردیف های وازی ایران تسلط کامل دارند، باید تحقیقی اساسی بر روی ثار بسطامی انجام دهند. این پژوهشگر موسیقی اظهار می دارد: یکی از دلایل منحصربفرد بودن سبک بسطامی، حنجره استثنایی بود که وی داشت.
توحیدی تصریح می کند: بسطامی قویترین حنجره “چپ کوک” موسیقی ایران را در دوران معاصر داشت.
وی همچنین اضافه می کند: پژوهشهایی را هم که من در مورد موسیقی منطقه بم انجام داده ام این ادعا را ثابت می کند که بعضی مقام های موسیقی نواحی بم هم واقعا منحصر بفرد است.
بسطامی در یادها نیست
توحیدی در ادامه گفتگوی خود، بر مهجور بودن این استاد برجسته، هم در زمان حیات و هم پس از مرگ صحه می گذارد.
وی با بیان اینکه استاد بسطامی با مرگش زنده شد، می گوید: برای ما کرمانیها، مرغ همسایه غاز است؛ متاسفانه به داشته های خودمان بی توجه هستیم و بهایی که به غریبه ها می دهیم خیلی بیشتر از بهایی است که به همشهریان خودمان می دهیم.
وی تصریح می کند: اگر ایرج بسطامی مثلا اصفهانی بود، می دیدیم که برایش چه کارها که نمی کردند و شاید تا به حال، صدها مراسم بزرگداشت و یادبود برایش برگزار کرده بودند.
توحیدی می افزاید: اما در کرمان، مراسم بسیار محدودی برای این استاد برجسته برگزار می شود، سالی یک بار هم بنیاد بسطامی مراسمی برگزار می کند که ن هم در تهران است و بدون حضور هنرمندان کرمانی.
وی تصریح می کند: بسیاری از هنرمندانی هم که وی را می شناختند و با بسطامی معاشرت داشتند، ترجیح می دهند تنها از شوخی های او برای بقیه تعریف کنند تا از هنروالایی که داشت.
هدف انتشار ثار پس از مرگ بسطامی، مطرح شدن بود
این پژوهشگر موسیقی از انتشار ثار موسیقایی بسطامی پس از مرگش هم گلایه دارد؛ توحیدی می گوید: به عقیده من کار صحیحی نبود که برخی ثار وی بعد از فوتش وارد بازار شود چون اگر استاد بسطامی علاقه ای به این کار داشت، در زمان حیاتش حتما ن را انجام می داد.
وی با بیان اینکه بسیاری ازاین ثار، خصوصی بوده با کیفیت ضبط ضعیف، بیان می دارد: در این نوع خواندن، خواننده خود را مقید نمی کند و حتی ممکن است در مقاطعی فالش (خارج شدن از گام موسیقی) را برگزیند.
توحیدی ادامه می دهد: به نظر من، بعضی از افرادی که این ثار را وارد بازار کردند بیشتر هدفشان مطرح کردن خودشان بود تا بسطامی.
به هر حال، بسطامی تمام خاطره های غریبانگی خود را به خاک سپرد و برای همیشه خاموش شد؛ اگر چه خودش نیست اما ثار او هست که ضرورت دارد کسی پا پیش بگذارد و برای شناخت سبک وازی ایرج کاری بکند. بسطامی غریبه است بیشتر هم در بین همشهریانش!
بخش هنری تبیان
منبع: سایت خبرگزاری مهر / اسماء زنگی بادی