تبیان، دستیار زندگی
گاهی حلم و کظم غیظ نابجا و منفی است، چرا که موجب گستاخی جنایتکار و یا پی‌آمدهای شوم دیگر می‌شود. مانند حلم و فروبردن خشم در برابر مجرمان حرفه‌ای،منافقین یا کافران ملحدی که در صدد ضربه زدن و افساد هستند. در این‌گونه موارد باید مطابق همان شعر معروف : تر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چه زمانی مقابله به مثل جایز است ؟


گاهی حلم و کظم غیظ نابجا و منفی است، چرا که موجب گستاخی جنایتکار و یا پی‌آمدهای شوم دیگر می‌شود. مانند حلم و فروبردن خشم در برابر مجرمان حرفه‌ای،منافقین یا کافران ملحدی که در صدد ضربه زدن و افساد هستند. در این‌گونه موارد باید مطابق همان شعر معروف :

ترحم بر پلنگ تیز دندان 

                                                                      ستمکاری بود بر گوسفندان رفتار کرد .


ایمان

قرآن پیرامون یکی از ویژگی‌های بندگان ممتاز خدا می‌فرماید:

«وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ; آن‌ها کسانی هستند که هنگامی‌که جاهلان آن‌ها را(با گفتار نابخردانه خویش)مخاطب می‌سازند. در جواب به آن‌ها سلام می‌گویند.»

(و با سلام، بی اعتنایی و بزرگواری از کنار آن‌ها گذشته و از درگیری با آن‌ها پرهیز می‌کنند). یعنی‌آنها دارای خصلت حلم هستند و بر اعصاب و احساسات خود مسلط می‌باشند و با خویشتن داری و خود نگهداری در برابر برخوردهای نااهلان، از مرز اخلاق اسلامی خارج نمی‌شوند و با کرامت و بزرگواری، اسیر و مرعوب خشم و غضب خود نمی‌گردند و دارای اراده محکم و صبر انقلابی و آرامشی همچون کوه هستند .

افتخار در منطق قرآنی چیست ؟

این افتخار نیست که بگویم فلانی فحش داد، من ده برابر به او فحش دادم، بلکه در منطق قرآن، افتخار این است که در برابر برخورد نامناسب نااهلان، بر آن‌ها سلام کنیم، یعنی از درگیری‌بپرهیزیم و با کرامت نفس و بی‌اعتنایی از آن‌ها روی برگردانیم.

البته این سلام، سلام دوستی نیست، بلکه سلام بی اعتنایی و نوعی اعتراض منفی پیام آور همزیستی مسالمت‌آمیز و حفظ رشته ارتباط است.

موارد جواز مقابله به مثل

در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که در موارد متعددی از قرآن و روایات، سفارش به مقابله به مثل شده تا موجب جلوگیری از گستاخی نااهلان گردد،

افتخار این است که در برابر برخورد نامناسب نااهلان، بر آن‌ها سلام کنیم، یعنی از درگیری‌بپرهیزیم و با کرامت نفس و بی‌اعتنایی از آن‌ها روی برگردانیم

از جمله قرآن می‌فرماید: «فمن اعتدی علیکم‌فاعتدوا علیه به مثل مااعتدی علیکم; کسی که بر شما تجاوز کرد،شما نیز نسبت به او مقابله به مثل کنید.»

پاسخ آنکه برخورد نامناسب نااهلان بر دو گونه است:

دسته اول : از آن‌ها دشمنان بدخواه هستند و از روی فهم و با برنامه‌ریزی، با انسان برخورد نامناسب می‌کنند; البته در مقابل آنهاباید مقابله به مثل کرد .

دسته دیگر : افراد ناآگاه هستند و گفتار و حرکاتشان از روی جهل و ناآگاهی است ; در برابر این دسته باید با حلم و نرمش روبرو شد و آیه مورد بحث، ناظر به همین دسته است. بنابراین خصلت حلم در موارد صحیح خود، نه تنها مخدر نیست بلکه سازنده و اثر بخش نیز هست.

                ترحم بر پلنگ تیز دندان 

                                                ستمکاری بود بر گوسفندان

در رابطه با آن دسته که آیه مورد بحث ناظر به آن است، رسول اکرم(صلی الله علیه و آ له)فرمود: «احلم‌الناس من فر من جهال‌الناس; با حلم‌ترین انسان‌ها کسی است که از انسان‌های جاهل بگریزد

قرآن

بهترین مصداق حلم چیست؟

بهترین مصداق حلم، کظم غیظ است. از امیرمومنان علی(علیه‌السلام)روایت‌شده که فرمود: «خیر الحلم التحلم; بهترین حلم، فرونشاندن خشم است.»

در قرآن واژه حلم با تعبیر «حلیم» پانزده بار آمده که یازده بار آن، به عنوان یکی از صفات خداوند ذکر شده است و چهار بار آن به عنوان یکی از خصال پیامبرانی همچون ابراهیم خلیل(علیه‌السلام)و اسماعیل(علیه‌السلام)و شعیب(علیه السلام) یاد شده است.

جمله «کظم غیظ» که به معنی فرونشاندن خشم است، در قرآن به عنوان یکی از صفات پرهیزکاران بیان شده، آنجا که می‌فرماید:

«والکاظمین الغیظ; آن‌ها کسانی هستند که خشم خود را فرو می‌برند.»

واژه حلم به معنی فرو نشاندن هیجان خشم است. لغت‌شناس معروف قرآن، «راغب» در مفردات می‌نویسد:«الحلم ضبط النفس عن هیجان‌الغضب; حلم کنترل کننده نفس از طغیان خشم است.» سپس می‌گوید:

از آنجا که این حالت از عقل و خرد ناشی می‌شود، گاهی حلم به معنی عقل و خرد نیز به کار رفته است.

بر همین اساس امیرمومنان علی(علیه‌السلام)می‌فرماید: «العقل‌خلیل المرء، والحلم وزیره; عقل دوست صمیمی انسان است و حلم وزیر عقل می‌باشد.» و نیز می‌فرماید: «الحلم نور جوهره العقل;حلم نوری است که حقیقت آن عقل و خرد است. »

در روایات اسلامی نیز خصلت حلم، به همین معنا آمده است. به عنوان نمونه شخصی از امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) پرسید: حلم چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:«کظم الغیظ و ملک النفس; فروبردن خشم و تسلط بر خویشتن است.»

نیز امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام)فرمود: «لا حلم کالصبروالصمت; هیچ حلمی مانند استقامت و نگهداری زبان نیست.» حلم به معنای استواری و ثابت ماندن در امور نیز آمده است.

کظم غیظ و فرونشاندن خشم از روشن‌ترین مصداق‌های حلم است و موجب جلوگیری از طغیان خشم و تندی‌های نابجا شده و انسان را از جوش و خروش نامعقول، زننده و گاهی خطرناک نجات می‌بخشد.

این تعریف‌های لغوی و بیانات امامان معصوم(علیهم السلام) نشان می‌دهد که حلم به معنی خویشتن داری و صبر انقلابی و استواری در امور است.

حلم بردباری نیست !

با توجه به اینکه خویشتن داری، شامل کنترل زبان، کنترل اعصاب و اراده و سایر اعضاء و جوارح می‌باشد، بنابراین آنچه در ترجمه واژه حلم معروف شده و آن را به عنوان «بردباری» یاد می‌کنند صحیح به نظر نمی‌رسد ; زیرا حلم به معنای تحمل بار به طور مطلق نیست زیرا تحمل بار، گاهی سر از انظلام و ظلم پذیری در می‌آورد که ضد ارزش است. بر همین اساس، مرز بین حلم و انظلام نزدیک و باریک است و باید موارد هر کدام را شناخت تا انظلام جایگزین حلم نگردد و انسان به جای انجام کاری ارزشمند، عمل ضد ارزشی را مرتکب نشود.

اما در مورد جمله «کظم غیظ» ، واژه غیظ در لغت به معنی شدت خشم وحالت‌برافروختگی و هیجان فوق‌العاده روحی است که بر اثر ناملایمات و گزندهای روحی به انسان دست می‌دهد. واژه «کظم» درلغت‌به معنی بستن سر مشکی است که پر از آب شده است و به طور کنایه، در مورد کسانی به کار می‌رود که از خشم و غضب پر شده‌اند و نزدیک است که منفجر شوند و عکس‌العمل تندی نشان دهند.

در این هنگام حالت خویشتن داری همچون بند محکم، سر مشک غضب را می‌بندد و از طغیان آن جلوگیری می‌نماید. بنابراین کظم غیظ و فرونشاندن خشم از روشن‌ترین مصداق‌های حلم است و موجب جلوگیری از طغیان خشم و تندی‌های نابجا شده و انسان را از جوش و خروش نامعقول، زننده و گاهی خطرناک نجات می‌بخشد.

البته باید توجه داشت که گاهی حلم و کظم غیظ نابجا و منفی است، چرا که موجب گستاخی جنایتکار و یا پی‌آمدهای شوم دیگر می‌شود. مانند حلم و فروبردن خشم در برابر مجرمان حرفه‌ای،منافقین یا کافران ملحدی که در صدد ضربه زدن و افساد هستند. در این‌گونه موارد باید مطابق همان شعر معروف رفتار کرد که خاطرنشان گردید.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منبع :

مجله پاسدار اسلام - حجه الاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی